پاسخ اجمالی:
خلیفه در لغت به کسى اطلاق مى شود که جانشین کسى شود تا قیام به امر او کند یا به جهت غایب بودن آن شخص یا مرگ او یا عجز او و یا به جهت تشریف. خلیفه در قرآن وحدیث، در صورت مطلق آمدن، ظهور در خلافت الهى دارد مثل «إنی جاعل فی الارض خلیفة» و در اصطلاح دینى خلیفه پیامبر(ص) کسى است که بر اساس خیر و عدل حکم کند و از روش خدا تخطی نکند؛ زیرا سلطنتش به سلطنت الهى مرتبط است و طبق حکم عقل، نصّ قرآن و روایات نبوى منصبى الهى است، چنانکه پیامبر(ص) خطاب به بنی عامر بن صعصعه امر خلافت را به دست خدا دانست.
پاسخ تفصیلی:
در کتب لغت آمده است: «خلف فلان فلاناً فی اهله، اذا قام بمؤونتهم»؛ (فلان شخص جانشین فلان شخص در بین اهلش شد، هنگامى گفته مى شود که قیام به وظایف اهل او کند)، و خلیفه به کسى اطلاق مى شود که جانشین کسى شود که قبل از اوست تا قیام به امر او کند. و خلافت به معناى نیابت از غیر است، یا به جهت غایب بودن آن غیر، و یا به جهت مرگ او، و یا عجز او و یا به جهت تشریف... .(1)
لفظ خلیفه در کاربرد قرآن و احادیث، در صورتى که اضافه به چیزى نشده، ظهور در خلافت الهى دارد. خداوند مى فرماید: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرْضِ خَلِیفَةً»(2)؛ (همانا من در روى زمین جانشینى قرار مى دهم)، و نیز مى فرماید: «یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ»(3)؛ (اى داوود! همانا ما تو را جانشین خود در روى زمین قرار دادیم).
خلافت در تعبیر شارع بلکه متشرّعه از قداست خاصى برخوردار است. خلافت در اصطلاح آنان دربرگیرنده معناى جلال و جمال و عظمت است. در اصطلاح دینى، خلیفه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کسى است که بر اساس خیر و عدل و ارزش هاى انسانى حکم مى کند؛ زیرا سلطنت او به سلطنت الهى مرتبط است. خلیفه نمى تواند از روشى که خداوند آن را ترسیم کرده تخطّى کند. وظیفه او اقامه حقّ و عدل و دفع باطل است. او وظیفه دارد که نفوس را تهذیب کرده و عمل به کتاب و سنت نماید. هر کس از این راه و روش خارج شود خلیفه نخواهد بود، بر خلاف لفظ امیر، حاکم و سلطان که این معنا در آن ها گنجانیده نشده است.
به همین جهت است که امامیه معتقدند به این که: خلافت منصبى الهى است و نیابتى است از جانب خداوند متعال که بدون جعل الهى امکان پذیر نیست. شاهد این مطلب غیر از حکم عقل، نصّ آیات قرآن و روایات نبوى است. خداوند متعال مى فرماید: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرْضِ خَلِیفَةً» و «یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ»، و خطاب به حضرت موسى(علیه السلام) مى فرماید:«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً...»؛ در این آیات، خداوند جعل امامت و خلافت را به خودش نسبت مى دهد و حقّ خود مى داند.
[همچنین] ابن هشام نقل مى کند: «بنى عامر بن صعصعه خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسیدند، حضرت آنان را به خداوند متعال دعوت نمود و رسالت خود را بر آن ها عرضه کرد. شخصى به نام بحیرة بن فراس به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: به من بگو اگر ما با تو بر اسلام بیعت کنیم، آن گاه تو بر دشمنانت غالب شوى، آیا ما بعد از تو در امر خلافت حقّى داریم؟ حضرت فرمود: امر خلافت و امامت و جانشینى من به دست خداست و هر جا که صلاح بداند قرار مى دهد...».(4)
این نکته که هر گاه لفظ خلیفه در قرآن یا روایات به طور مطلق به کار رفت مقصود خلافت الهى است، از برخى روایات نیز استفاده مى شود؛ زیرا در برخى احادیث فریقین شیعه و سنّى درباره حضرت مهدى(علیه السلام) مى خوانیم: «انّه خلیفة الله»(5)؛ (همانا مهدى خلیفه خداوند است).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.