پاسخ اجمالی:
داستان «قارون» ـ سمبلِ ثروتمندِ مغرورـ که مجموع آن در سوره «قصص» بیان شده است، روشنگر این حقیقت است که غرور و مستى ثروت، گاه انسان را به انواع جنون مى کشاند، و گاه سبب مى شود که دست به زشت ترین و ننگین ترین گناهان بزند. آنها همه را نادان و خود را دانا مى پندارند. اگر «قارون» با اطرافیانش و تمام ثروتش به قعر زمین فرو رفت و نابود شد، دیگران به اشکال دیگرى نابود مى شوند، مثلا ثروت هاىِ عظیم خود را تبدیل به کاخ ها، باغ ها و زمین هائى مى کنند که هرگز از آن استفاده نخواهند کرد و ... .
پاسخ تفصیلی:
داستان «قارون» ـ سمبلِ ثروتمندِ مغرورـ که قرآن مجموع آن را ضمن هفت آیه در سوره «قصص» به طرز بسیار جالبى بیان کرده است، پرده از روى حقایق بسیارى در زندگى انسانها برمى دارد.
این داستان، روشنگر این حقیقت است که غرور و مستى ثروت، گاه انسان را به انواع جنون مى کشاند، جنون نمایش دادن ثروت و به رخ دیگران کشیدن، جنون لذت بردن از تحقیر تهى دستان!
و باز همین غرور و مستى و عشق بى حد و حصر به سیم و زر، گاه سبب مى شود که دست به زشت ترین و ننگین ترین گناهان بزند، در مقابل پیامبر پاک خدا، قیام کند و به مبارزه و ستیز با حق و حقیقت برخیزد، و حتى بى شرمانه ترین تهمت ها را به پاک ترین افراد ببندد، حتى با استفاده از ثروت خود، از زنان آلوده هر جائى، براى رسیدن به مقصدش کمک گیرد.
غرور و مستى ناشى از ثروت، به انسان اجازه نمى دهد: نصیحت اندرزگویان را بشنود و سخن خیرخواهان را به کار بندد.
این مغروران بى خبر، خود را از همه دانشمندتر و آگاه تر مى دانند، و به گمان این که: ثروتشان، که گاه، از طریق غصبِ حقوق دیگران، به دست آمده است، دلیل بر عقل و هوش و درایت آنها است، همه را نادان و خود را دانا مى پندارند!
حتى کارشان به جائى مى رسد که، در برابر پروردگار اظهار وجود مى کنند، و دم از استقلال زده مى گویند: آنچه را پیدا کرده ایم به ابتکار، هوش سرشار، خلاقیت، استعداد و اطلاعاتِ بى نظیر خودمان بوده است.
و دیدیم، سرانجام این گونه مغروران تبهکار به کجا مى رسد؟! اگر «قارون» با اطرافیانش و تمام ثروتش به قعر زمین فرو رفت و نابود شد، دیگران به اشکال دیگرى نابود مى شوند، و گاه، حتى زمین، ثروتشان را به شکل دیگرى مى بلعد، ثروت هاىِ عظیم خود را تبدیل به کاخ ها، باغ ها و زمین هائى مى کنند که هرگز از آن استفاده نخواهند کرد، و گاه، حتى اموال خود را مى دهند و زمینهاى بایر و موات را خریدارى مى کنند، به این خیال که آن را تقسیم کرده و به قیمتهاى گزافى بفروشند، و به این ترتیب، زمین ثروتشان را مى بلعد!.
این گونه افراد سبک مغز، چون راهى براى خرج کردن ثروت عظیم خود پیدا نمى کنند، رو به سوى ارزشهاى خیالى مى آورند، مجموعه اى از کاسه کوزه هاى شکسته قدیمى را، به عنوان عتیقه هاى گرانبها!، و گاه، مجموعه اى از تابلوهاى بى رنگ و یا حتى مجموعه اى از تمبرهاى پستى، اسکناسها و مانند آن که متعلق به سالها و یا قرون گذشته است، به عنوان باارزشترین کالاها در قصر و کاخ خود جمع آورى مى کنند، که اگر به دقت به آنها نگاه کنیم، گاهى مى بینیم جاى آنها فقط در زباله دان است!.
آنها این زندگى تجملى و تخیلى را، در حالى فراهم آورده اند، که در شهر و دیار آنها و گاه در همسایگى دیوار به دیوارشان، افراد محرومى هستند، که شب گرسنه مى خوابند، و عجب این که: چنان وجدان آنها تحلیل رفته که حتى کمترین ناراحتى از این وضع احساس نمى کنند!
گاه، حیوانات آنها داراى مرفه ترین زندگى هستند، و حتى از معلم و پزشک و دارو بهره مى گیرند، در حالى که انسانهاىِ مظلومى در نزدیکى آنها، در بدترین شرائط، زندگى مى کنند، و یا در بستر بیمارى ناله سرداده اند، نه پزشکى بر بالین آنها حاضر مى شود و نه قطره دوائى.
تمام این بحثها، گاه، درباره افراد معینى در یک جامعه است، و گاه، درباره یک کشور، یعنى یک کشور، قارونى مى شود، در مقابل دیگر کشورهاى دنیا! همان گونه که در عصر خود، در مورد کشورهائى همچون «آمریکا» و بسیارى از ممالک اروپائى مى بینیم.
آنها مجلل ترین زندگى را به قیمتِ استثمار مردم «جهان سوم»، و کشورهاى فقیر و تهیدست براى خود فراهم ساخته اند، به طورى که گاه، موادِ غذائىِ اضافى آنها که به زباله دانها ریخته مى شود، اگر به طور صحیحى جمع آورى مى شد، براى تغذیه ملیونها انسان گرسنه کافى بود.
این که: مى گوئیم کشورهاى فقیر، نه این است که حقیقتاً فقیر باشند، اینها در حقیقت دزد زده و غارت شده اند، گاهى بهترین و گرانبهاترین منابع زیر زمینى در اختیار آنها است، اما این ابر غارتگران، همه را مى برند و آنها را بر خاک سیاه مى نشانند.
اینها، قارون هاى زالوصفتى هستند که پایه هاى کاخ بیدادگرى خود را بر ویرانه هاى کوخهاى مستضعفین بنا نهاده اند، و تا مستضعفین جهان دست به دست هم ندهند، و آنها را همچون «قارون» به قعر زمین نفرستند، اوضاع دنیا به همین صورت خواهد بود آنها باده مى نوشند و خنده مستانه سر مى دهند واینها باید زانوى غم در بغل گیرند و گریه کنند(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.