پاسخ اجمالی:
وى ابتدا تمام زندانيان سياسى را آزاد ساخت، و تمام اموال منقول و غير منقول مردم را كه پدرش منصور مصادره و ضبط كرده بود، به صاحبان آنها تحويل داد. او در آغاز خلافت از خوش گذرانى و مجالس عيش و نوش دورى جست، ولى بيش از يك سال نگذشته بود كه تغيير روش داد و بساط خوش گذرانى و عياشى را داير كرد. اين روش مهدى موجب گسترش دامنه آلودگى در جامعه اسلامى گرديد. طرز رفتار مهدى از جهات مختلف با پدرش منصور فرق داشت، ولى روش اين دو، از يك جهت مثل هم بود و آن سخت گيرى و فشار نسبت به علويان بود.
پاسخ تفصیلی:
دوران سياه خلافت منصور كه سايه شوم آن در سراسر كشور اسلامى سنگينى مى كرد، با مرگ وى به پايان رسيد و مردم پس از 22 سال تحمل رنج و فشار، نفس راحتى كشيدند.
پس از وى فرزندش محمد مشهور به «مهدى» روى كار آمد. زمامدارى مهدى ابتدا با استقبال گرم عموم مردم روبرو گرديد، زيرا وى ابتدا در باغ سبز به مردم نشان داد و با اعلان فرمان «عفو عمومى» تمام زندانيان سياسى را (اعم از بنى هاشم و ديگران) آزاد ساخت، و به قتل و كشتار و شكنجه و آزار مردم خاتمه بخشيد، و تمام اموال منقول و غير منقول مردم را كه پدرش منصور مصادره و ضبط كرده بود، به صاحبان آنها تحويل داد و مقدار زيادى از موجودى خزانه بيت المال را در ميان مردم تقسيم كرد.(1)
طبق نوشته «مسعودى»، مورخ مشهور، مجموع اموالى كه منصور به زور از مردم گرفته بود، بالغ بر ششصد ميليون درهم و چهارصد ميليون دينار بود!! و اين مبلغ غير از ماليات اراضى و خراج هايى بود كه منصور در زمان خلافت خود از كشاورزان گرفته بود.(2) و چون به دستور وى تمام اين اموال به عنوان «بيت المال مظالم»! در محل مخصوصى نگهدارى مى شد و نام صاحب هر مالى روى آن نوشته شده بود، مهدى همه آنها را تفكيك نموده به صاحبان اموال و يا وارث آنها تحويل داد.(3)
شايد يكى از عوامل اقدام مهدى اين بود كه وقتى كه او روى كار آمد، جنبش ها و نهضت هاى ضد استبدادى علويان به وسيله منصور سركوب شده و آرامش نسبى برقرار شده بود.
در هرحال اين آزادى و امنيت و رفاه اقتصادى موجبات رضايت گروه هاى مختلف اجتماع را فراهم آورد و خون تازه اى در شريان حيات اجتماعى و اقتصادى به جريان انداخت.
البته اگر اين برنامه ادامه پيدا مى كرد آثار و نتايج درخشانى به بار مى آورد، ولى متأسفانه طولى نكشيد كه برنامه عوض شد و خليفه جديد چهره اصلى خود را آشكار ساخت و برنامه هاى ضد اسلامى خلفاى پيشين از نو آغاز گرديد...
«مهدى» در آغاز خلافت به پيروى از «منصور» كه مردى خشك و باصلابت بود، خيل نديمان و عناصر آلوده را كه معمولاً در دربار خلفا بزم آرايى مى كردند، به دربار راه نداد و از خوش گذرانى و مجالس عيش و نوش دورى جست، ولى بيش از يك سال نگذشته بود كه تغيير روش داد و بساط خوش گذرانى و عياشى را داير كرد و نديمان را مورد توجه فوق العاده قرار داد، و هرچه خيرانديشان عواقب ناگوار اين كار را گوشزد كردند، ترتيب اثر نداد و گفت: «آن دم خوش است كه در بزم بگذرد و زندگى بدون نديمان دركام من گوارا نيست»!.(4)
وى به قدرى در اين راه افراط مى كرد كه حتى گوش به نصايح و اندرزهاى وزير خردمند و با فضيلت خود، «يعقوب بن داود»، نمى داد. او كه هرگز در امور كشورى از نظريات يعقوب عدول نمى كرد و نقشه ها و برنامه هاى او را صد در صد به مورد اجرا مى گذاشت، وقتى پاى بزم و عيش و نوش به ميان مى آمد، به سخنان منطقى و بى غرضانه او ترتيب اثر نمى داد.
يعقوب كه از فساد و آلودگى دربار خلافت و بوال هوسى خليفه رنج مى برد، وقتى مشاهده مى كرد كه اطرافيان مهدى در قصر خلافت اسلامى! و در حضور وى بساط مي گسارى گسترده اند، مى گفت:
«آيا براى همين كارها وزارت را به عهده من گذاشته و مرا به اين سمت منصوب كرده اى؟ آيا صحيح است كه بعد از پنج نوبت اقامه نماز جماعت در مسجد جامع، بر سر سفره شراب بنشينى؟!».
ولى نديمان خليفه كه عادت كرده بودند با بيت المال مسلمانان، شب و روز به خوش گذرانى بپردازند، سخنان يعقوب را به باد تمسخر گرفته مهدى را به باده گسارى تشويق مى كردند و گاهى به زبان شعر مى گفتند:
فَدَع عَنكَ يَعقُوبَ بنَ داوُدَ جانِباً *** وَ اَقبِلْ عَلى صَهبا طَيّبه النّشْرِ
(يعقوب و سخنان او را رها كن و با شراب گوارا دمساز باش!).(5)
اين روش مهدى موجب گسترش دامنه آلودگى و لااُبالي گرى در جامعه اسلامى گرديد و اشعار و غزل هاى بى پرده و هوس انگيز شُعرايى مثل «بَشّار» همه جا دهن به دهن گشت و آتش به خرمن عفت و پاكى جامعه زد و صداى اعتراض بزرگان و افراد غيور از هر سو بلند شد.(6)
خليفه كه سرگرم خوش گذراني هاى خود بود، از آگاهى به وضع مردم دور ماند و در نتيجه فساد و رشوه خوارى رواج يافت و مأموران ماليات عرصه را بر مردم تنگ گرفتند. خود وى نيز بناى سخت گيرى گذاشت و براى نخستين بار ماليات هايى بر بازارهاى بغداد بست(7) و زندگانى كشاورزان فوق العاده پريشان گشت و از شدت فشار و سختى به ستوه آمدند.(8)
طرز رفتار مهدى از جهات مختلف با پدرش منصور فرق داشت، ولى روش اين دو، از يك جهت مثل هم بود و آن سخت گيرى و فشار نسبت به علويان بود. مهدى نيز مثل منصور ازهرگونه سخت گيرى و فشار نسبت به بنى هاشم فرو گذارى نمى كرد و حتى گاهى بيش از منصور خشونت نشان مى داد. مهدى كه فرزندان على(عليه السلام) را براى حكومت خود خطرناك مى دانست، همواره در صدد كوبيدن هر جنبشى بود كه از طرف آنان رهبرى مى شد. او با گرايش به سوى تشيع و همكارى با رهبران علوى بشدت مبارزه مى كرد.
مورخان مى نويسند: «قاسم بن مجاشع تميمى» هنگام مرگ خود وصيتنامه اى نوشت و براى امضاى مهدى نزد وى فرستاد. مهدى مشغول خواندن وصيتنامه شد، ولى همين كه به جمله اى رسيد كه قاسم ضمن بيان عقايد اسلامى خود، پس از اقرار به يگانگى خدا و نبوت پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، على(عليه السلام) را به عنوان امام و جانشين پيامبر(صلی الله علیه وآله)، معرفى كرده بود وصيتنامه را به زمين پرت نمود و آن را تا آخر نخواند!.(9)، (10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.