پاسخ اجمالی:
امیرالمومنین(ع) درباره ی علت پیمان شکنی و مخالفت با حکومتشان رااینگونه بیان می فرمایند: آنها نسبت به حقایق، ناآگاه و بى خبر نبودند، بلکه دنیاطلبى و هواپرستى شدید ـ که مخصوصاً بعد از فتوحات بزرگ اسلامى و سرازیر شدن سیل غنائم گرانبها و عادت به زندگى مرفّه، به ویژه در عصر عثمان پدید آمده بود ـ سبب شد که دنیا را بر دین ترجیح دهند و حقیقت را به افسانه بفروشند و سراى آخرت را به ثمن بخس متاع دنیا از دست دهند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی (ع) در ادامه سخنی که درباره بیعت با ایشان در خطبه شقشقیه آمده، مى فرماید: هنگامى که قیام به امر خلافت کردم جمعى پیمان خود را شکستند و گروهى (به بهانه هاى واهى سر از اطاعتم پیچیدند و) از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگرى راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند و از اطاعت حقّ برتافتند)؛ «فَلَمّا نَهَضْتُ بِالاَمْرِ نَکَثَتْ طائِفَة، وَ مَرَقَتْ(1) اُخْرى، وَ قَسَطَ (2) آخَرُونَ». این سه گروه ـ همان گونه که غالب شارحان نهج البلاغه یا همه آنان گفته اند ـ به ترتیب: اشاره به آتش افروزان «جنگ جمل، نهروان و صفّین» است.
آتش افروزان جنگ جمل (طلحه و زبیر که از وجود عایشه براى تحریک مردم بهره گرفتند) به عنوان «ناکثین» یعنى پیام شکنان، ذکر شده اند، چرا که اینها با على(علیه السلام) بیعت کردند امّا چون انتظارشان یعنى سهیم شدن در امر خلافت و امارت حاصل نشد به شهر بصره آمدند و آتش اختلاف را بر افروختند.
«مارقین»، اشاره به آتش افروزان جنگ «نهروان» است، آنها همان گروه «خوارج» بودند که بعد از داستان «حکمین» در «صفّین» بر ضدّ امام(علیه السلام) برخاستند و پرچم مخالفت را برافراشتند. این واژه از ماده «مُرُوق» به معناى پرش تیر از کمان است گویى آنها قبلا در دایره حق بودند ولى به خاطر تعصّبهاى خشک و نادانى و خودخواهى، از مفاهیم اسلام و تعلیمات آن به دور افتادند.
«قاسطین» اشاره به «اهل شام و لشکر معاویه» است; زیرا «قسط» هم به معناى عدالت و هم به معناى ظلم و طغیان و فسق آمده است.
آرى آنها که با شور و شوق در هنگام بیعت با على(علیه السلام) مانند پروانگان دور شمع، جمع شده بودند، همگى تحمّل عدالت او را نداشتند; آن هم عدالتى که بعد از یک دوران طولانى بى عدالتى و غارت بیت المال و خو گرفتن گروهى با آن، انجام مى شد که طبعاً قبول آن براى بسیارى مشکل بود; به همین دلیل تنها، گروهى وفادار و مؤمن خالص بر سر پیمان خود باقى ماندند، ولى گروه هاى دیگر به خاطر دنیاپرستى پیمان خود را با خدا و خلیفه بر حقّش شکستند.
این همان چیزى است که امام(علیه السلام) در ادامه خطبه به آن اشاره کرده و دلیل این مخالفتها را در چند جمله کوتاه به روشنى بیان مى کند; مى گوید: (گویى آنها این سخن خدا را نشنیده بودند که مى فرماید: سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مى دهیم که نه خواهان برترى جویى و استکبار در روى زمین باشند و نه طالب فساد; و عاقبت نیک از آن پرهیزکاران است)؛ «کَاَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا کَلامَ اللهِ سُبْحانَهُ یَقُولُ: تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّاً فِى الاَرْضِ وَ لا فَساداً، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ».(3)
سپس مى افزاید: (آرى به خدا سوگند! آن را شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند، ولى زرق و برق دنیا چشمشان را خیره کرده، زینتش آنها را فریفته بود)؛ «بَلى! وَاللهِ لَقَدْ سَمِعُوها وَ وَعَوْه(4)وَلکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیا فى اَعْیُنِهِمْ، وَ راقَهُمْ(5)زِبْرِجُه»(6)، (7)
نخست آنها را به ناآگاهانى تشبیه مى کند که مخالفتشان به خاطر جهلشان است ولى بعد از این مرحله، فراتر مى رود و با صراحت مى گوید: آنها نسبت به این حقایق، ناآگاه و بى خبر نبودند، بلکه دنیاطلبى و هواپرستى شدید ـ که مخصوصاً بعد از فتوحات بزرگ اسلامى و سرازیر شدن سیل غنائم گرانبها و عادت به زندگى مرفّه، به ویژه در عصر عثمان پدید آمده بود ـ سبب شد که دنیا را بر دین ترجیح دهند و حقیقت را به افسانه بفروشند و سراى آخرت را به ثمن بخس متاع دنیا از دست دهند.
این سخن کوتاه در حقیقت، عصاره تمام تحلیلهایى است که مى توان درباره بروز جنگهاى سه گانه عصر على(علیه السلام) بیان کرد و هر چه غیر از این گفته شود شاخ و برگهاست. (8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.