پاسخ اجمالی:
پیروان مذهب «برهمائی» بعثت پیامبران را به کلى نفى کرده، و حتّى آن را محال و غیر معقول دانسته اند! و معتقدند همان وظایفى را که عقل براى انسان تعیین مى کند کافى است !امّا نکته قابل توجه این است که برهمائى ها نه انبیاء و برنامه آنها را به درستى شناخته اند، و نه میزان قدرت عقل را.
پاسخ تفصیلی:
در برابر دلایل زیادى که براى لزوم بعثت پیامبران ذکر شده، و غالباً از طرف اکثریت قاطع عقلاى جهان پذیرفته شده است، پیروان مذهب برهمائی (1)بعثت پیامبران را به کلى نفى کرده، و حتّى آن را محال و غیر معقول دانسته اند! و معتقدند همان وظایفى را که عقل براى انسان تعیین مى کند کافى است!
شهرستانى در ملل و نحل قسمتى از شبهات آنها را در این زمینه چنین نقل مى کند:
الف: آنچه را ممکن است پیامبران براى جامعه بشریّت بیاورند از دو حال خارج نیست: یا عقل آن را درک مى کند یا نه، اگر درک مى کند همان عقل براى ما کافى است ،دیگر چه احتیاجى به پیامبران است; و اگر براى عقل قابل درک نیست، پس قابل قبول نیست; زیرا هرکس زیر بار امور غیر معقول برود از حدّ انسانیّت خارج شده و در زمره حیوانات درآمده است!
ب: عقل مى گوید: خداوند حکیم است، و خداوندِ حکیم بندگان خود را جز به چیزى که عقل آنها به آن دلالت مى کند، مأمور نمى سازد. همچنین دلایل عقلى مى آموزدکه : این جهان، آفریدگار عالم و قادر و حکیمى دارد و انواع نعمت ها را به بندگانش بخشیده که موجب شکر است. بنابراین ما با عقل خود در آیات آفرینش او مى نگریم، و هنگامى که او را شناختیم شکر او را بجا مى آوریم و مستحق ثواب او مى شویم، و اگر او را انکار کنیم و کافر شویم، مستوجب عقاب او خواهیم شد، پس چرا از بشرى همانند خود پیروى کنیم؟!
ج: گناهى بدتر از این نیست که انسانى از کسى که همانند او است پیروى کند، و خود را به تمام معنا در اختیار او بگذارد، و مانند برده اى به فرمان او باشد! اصولا پیامبران چه تفاوتى با ما دارند؟ و چه فضیلت و امتیازى نسبت به سایر انسان ها دارند ؟ و چه دلیلى بر صدق ادّعاى خود مى توانند داشته باشند؟ سخن آنها چه تفاوتى با دیگران دارد؟ و اگر کارهاى خارق العاده انجام مى دهند، کسان دیگرى هم هستند که از امور پنهانى خبر مى دهند.
د: مى دانیم خداوند حکیم است و دستور غیر حکیمانه صادر نمى کند، در حالى که پیامبرانى که مدّعى شرایع اند، دستوراتى آورده اند که با حکم عقل سازگار نیست، مثلا احرام و سعى صفا و مروه و سنگ زدن به ستون هاى مخصوص (رمى جمرات) و مانند آن چه فایده اى دارد؟ چرا آنها بعضى از مواد غذایى انسان را حرام شمرده اند و بعضى از اشیائى که مضرّ است حلال دانسته اند؟(2)با کمى دقّت پاسخ شبهات بالا روشن مى شود:
الف: ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما در برابر آنچه نمى دانیم قطره اى در مقابل یک اقیانوس عظیم است; این حقیقتى است که همه دانشمندان، اعم از الهى و مادّى، به آن معترف اند.
کسى که مى گوید: آنچه را پیامبران آورده اند یا موافق عقل ما است یا مخالف، مفهوم سخنش این است که عقل همه چیز را درک مى کند، در حالى که چنین نیست، بلکه در اینجا قسم سوّمى وجود دارد که از هر دو قسم سابق گسترده تر است، و آن امورى است که ما اصلا از آن آگاهى نداریم، و نمى توانیم نفى و اثبات کنیم، امّا هنگامى که اجمالا ثابت مى شود که پیامبران از طرف خداوند سخن مى گویند، و از دریاى بیکران علم او خبر مى دهند، راه منطقى جز پذیرش آن نیست.
در واقع ایراد اول برهمایى ها درست به این مى ماند که بگوییم هیچ کس نباید نزد استاد برود و از دانش و تجربه او چیزى بیاموزد، زیرا آنچه را استاد مى گوید: یا موافق عقل شاگرد است یا مخالف! اگر موافق است نیازى به استاد نیست، و اگر مخالف است نباید آن را پذیرفت!»
مسلّماً این یک سخن کودکانه است که پاسخش بر هیچ اندیشمندى پوشیده نیست; استاد چیزهایى به انسان مى آموزد که عقل او از نفى و اثبات آن قبل از آموزش عاجز بوده. از این گذشته در همان قسمت هایى که عقل ما به طور صحیح آن را دریافته، گاه دچار اضطراب و وسوسه مى شویم که درست فهمیده ایم یا اشتباه است؟ شکى نیست که تأیید و تصدیق انبیاء در این زمینه ما را سخت تر و مصمّم تر مى سازد پس نه در آنچه مى دانیم بى نیاز از انبیاء هستیم، و نه در آنچه نمى دانیم .
ب: درست است که ما خدا را با دلیل عقلى مى شناسیم و به حکم عقل باید شکر نعمت هاى او را بجاى آوریم; ولى این براى ما کافى نیست؛ راه سعادت و کمال انسانى، بسیار پر پیچ و خم و مملوّ از خطرات و پرتگاه ها است، مردانى لازم است که با نیروى الهى و امدادهاى غیبى دست ما را بگیرند و از این پیچ و خم ها بگذرانند.
ما هرگز از انسانى همچون خود پیروى نمى کنیم; بلکه از انسان بسیار آگاهى پیروى مى کنیم که از طریق وحى با علم بى پایان پروردگار مربوط است و پیروى از چنین کسى کاملا منطقى به نظر مى رسد.
ج: از آنچه در بالا گفته شد پاسخ ایراد سوم نیز روشن مى شود; زیرا اگر ما خود را در اختیار انبیاء مى گذاریم و سر به فرمان آنها مى نهیم، به خاطر علم و دانش فوق العاده و تقواى بى نظیرى است که در آنها سراغ داریم.
گاهى ما قلب و مغز خود را که مهم ترین و عزیزترین اعضاى ما است، در اختیار جراح مورد اعتماد مى نهیم، و او با چاقوى جرّاحى به جان این دو عضو مهم افتاده، در حالى که ما با میل خود بیهوشى را پذیرفته ایم و او هرچه مى خواهد انجام مى دهد. آیا این کار احمقانه اى است؟
مسلّماً نه، علم و دانش طبیب جرّاح از یک سو، و اعتماد ما به حسن نیّتش از سوى دیگر، سبب مى شود که این چنین تسلیم بى قید و شرط او شویم، و مسلّماً پیامبران الهى در سطحى بسیار بالاتر از آن طبیب هستند، (هم از نظر علم و هم تقوا).
د: کدام دستور غیر منطقى در برنامه پیامبران راستین است؟ آیا مراسم حج، سعى صفا و مروه، رمى جمرات و احرام برخلاف عقل است؟ در حالى که با مختصر دقّتى در فلسفه هاى این اعمال مى توان فهمید که چه برنامه حکیمانه اى است، و به راستى انسان را تربیت مى کند.
به هنگام احرام از پوست عالم مادّه بیرون مى آییم، همه امتیازات قومى و نژادى و طبقاتى را دور مى ریزیم و همه یک رنگ مى شویم، تمام خواسته هاى دل را موقّتاً کنار مى گذاریم، و در دنیایى سرشار از معنویت به شناخت خویش و خالق خویش مى پردازیم.
جمرات سه گانه سمبل هاى شیطانند، با هفت سنگ پى در پى او را رمى مى کنیم، و به این ترتیب اعلام بیزارى از اعمال شیطانى و افکار شیطانى مى نماییم.
در سعى صفا و مروه به یاد سعى و تلاش هاجر، ـ آن زن پاک و با ایمان ـ براى نجات جان نوزادش اسماعیل (علیه السلام) مى افتیم، و فاصله صفا و مروه را چند بار طى مى کنیم.
خلاصه اعمالى که هر کدام سمبلى براى یک برنامه حساب شده تربیتى است انجام مى دهیم، و در پایان احساس مى کنیم شخصیت نو و شناخت تازه اى درباره خدا و خویش پیدا کرده ایم، همان احساسى که براى هر انسان آگاهى بعد از مراسم حج پیدا مى شود.
اگر انبیاء بعضى از غذاها، مانند شراب وگوشت خوک را تحریم کرده اند، به خاطر مفاسدی بوده که در اینها است، و انسان ها از آن بى خبر بودند، و امروز تدریجاً از آن آگاه شده اند. ما چیزى را نمى شناسیم که انبیاء حلال کرده باشند و باعث زیان و ضرر بر وجود انسان شود.
کوتاه سخن این که این اشکالات چهارگانه از آن جا ناشى شده که برهمائى ها نه انبیاء و موقف و برنامه آنها را به درستى شناخته بودند، و نه میزان قدرت عقل را.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.