پاسخ اجمالی:
غیر از اعجاز «قرائنی» بر حقانیت دعوت پیامبر(ص) وجود دارد. مانند: پاکی و درست کاری و تأثیر نگرفتن از فرهنگ عصر جاهلیّت؛ شعار حذف تبعیضات نژادى و طبقاتى درعصری که این امتیازات حرف اول را می زد؛ محتواى دعوت ایشان که توحید، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم، تقوى، پاکى و امانت بود؛ دوری از منطق «هدف وسیله را توجیه مى کند»؛ سرعت گسترش دعوت و میزان تأثیر در مردم؛ میزان فداکارى و تسلیم نشدن در مقابل فشارهایی که او را به سازش با انحراف سوق می داد و ... .
پاسخ تفصیلی:
ما براى پى بردن به حقّانیّت دعوت یک مدّعى نبوّت، یا کذب و دروغ او، راه دیگرى غیر از مطالبه «اعجاز» نیز داریم که این خود دلیل زنده دیگرى براى رسیدن به هدف مى تواند باشد، و آن بررسى قرائن زیر و جمع آورى مجموعه اى از آن است:
1- خصوصیّات اخلاقى و سوابق اجتماعى
2- شرایطى که بر محیط دعوت حاکم است
3- شرایط زمانى
4- محتواى دعوت
5- برنامه هاى اجرائى و وسائل وصول به هدف
6- میزان اثرگذارى دعوت در محیط
7- میزان ایمان و فداکارى دعوت کننده نسبت به هدفش
8- عدم سازش با پیشنهادهاى انحرافى
9- سرعت تأثیر در افکار عمومى
10- بررسى ایمان آورندگان و این که از چه قشرى هستند؟!
به راستى اگر ما این مسائل دهگانه را درباره هر مدّعى مورد بررسى دقیق قرار دهیم و از آن پرونده دقیقى بسازیم صدق و کذب او را به راحتى مى توانیم دریابیم.
با توجه به آنچه در بالا گفته شد به بررسى بسیار فشرده اى درباره مسائل فوق در مورد شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)مى پردازیم، هر چند شرح آنها نیاز به تألیف کتاب هاى متعدّدى دارد.
1- آنچه از خصوصیّات اخلاقى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) در خلال فعالیت هاى اجتماعیش طبق تواریخى که دوست و دشمن نوشته اند بر ما مسلّم است، این است که او آن قدر پاک و درست کار بود که حتّى در عصر جاهلیّت او را امین لقب داده بودند، تاریخ مى گوید: هنگامى که مى خواست به مدینه هجرت کند، على(علیه السلام) را مأمور کرد که بعد از او امانت هاى مردم را به آنها بسپارد.
شجاعت و استقامت و حسن خلق، و سعه صدر، و جوانمردى و گذشت او را از خلال جنگ و صلح او مى توان به دست آورد، مخصوصاً فرمان عفو عمومى که درباره مردم مکّه پس از فتح این شهر و تسلیم دشمنان خونخوار در برابر اسلام صادر کرد سند زنده اى بر این امر است.
2- همه مى دانیم انسان هاى معمولى - حتّى نوابغ - خواه ناخواه رنگ محیط را به خود مى گیرند، البته بعضى بیشتر و بعضى کمتر.
حال فکر کنید کسى که چهل سال در محیط جهل و بت پرستى پرورش یافته، در محیطى که تار و پود فرهنگ مردمش با شرک و خرافات بافته شده، چگونه ممکن است دم از توحید خالص زند، و با تمام مظاهر شرک به مبارزه برخیزد؟!
چگونه ممکن است از محیط جهل عالى ترین تجلّیات علمى بدرخشد؟!
آیا مى توان باور کرد بدون یک تأیید الهى از ماوراءِ طبیعت چنین پدیده عجیبى ظاهر شود؟
3- باید دید ظهور این پیامبر در چه عصر و زمانى بود؟ در عصرى که جهان دوران قرون وسطى را طى مى کرد، عصر استبداد، تبعیض، امتیازات ظالمانه نژادى و طبقاتى و چه بهتر این که این سخن را از زبان على(علیه السلام) که شاهد دوران قبل و بعد ظهور اسلام بود بشنویم:
او مى گوید: «خداوند او را در زمانى مبعوث کرد که مردم جهان در وادى حیرت گمراه و سرگردان بودند، عقل هاى آنها در گروِ هوس هاى کشنده قرار داشت. و کبر و نخوت آنها را به سقوط کشانده بود، ظلمت جاهلیّت آنها را به بیراهه برده، و در میان جهل و اضطراب سرگردان بودند».(1)
اکنون فکر کنید آیینى که شعار آن مساوات انسان ها، حذف تبعیضات نژادى و طبقاتى و «انما المؤمنون اخوة»(2)؛ است چه تناسبى با وضع آن زمان دارد؟
4- محتواى دعوتش توحید در تمام زمینه ها، حذف امتیازات ظالمانه وحدت جهان انسانیّت، مبارزه با ظلم و ستم، طرح حکومت جهانى، دفاع از مستضعفان و پذیرش تقوى و پاکى و امانت به عنوان مهم ترین معیار براى ارزش انسان.
5- در زمینه برنامه هاى اجرایى هرگز اجازه نداد که از منطق «هدف وسیله را توجیه مى کند» استفاده کنند، براى رسیدن به هدف هاى مقدّس به دنبال وسائل مقدّس بود، صریحاً مى گفت «ولا یجرمنکم شنآن قوم على الا تعدلوا»(3)؛ (دشمنى با هیچ گروه نباید مانع شما از اجراى عدالت گردد). دستوراتش در زمینه رعایت اصول اخلاقى در میدان جنگ عدم تعرض نسبت به غیر نظامیان، از بین نبردن نخلستان ها و درختان، آلوده نساختن آب آشامیدنى دشمن و رعایت نهایت محبّت با اسیران جنگى و ده ها مانند آن روشنگر این واقعیّت است.
6- میزان تأثیر دعوت او در آن محیط تا به آن پایه بود که دشمنان از نزدیک شدن افراد به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) وحشت داشتند، چرا که جاذبه و نفوذ او را خارق العاده مى دیدند، گاهى به هنگامى که سخن مى گفت غوغا به راه مى انداختند تا مردم گفتار او را نشنوند مبادا سخنان جذاب او در قلوب تشنه اثر بگذارد و به همین جهت براى پرده افکندن به روى نفوذ معجزه آساى پیامبر او را ساحر خواندند و کلماتش را «سحر» نامیدند که این خود اعتراف ضمنى به تأثیر عجیب دعوت حضرت بود.
7- میزان فداکارى او در راه دعوتش نشان مى دهد که او بیش از هر کس به این آیینى که آورده بود مؤمن و پاى بند بود.
در بعضى میدان هاى جنگ که تازه مسلمانان فرار کردند او سخت ایستاد و در آن جا که دشمن گاه از راه تطمیع و گاه از راه تهدید و خلاصه از هر درى وارد مى شد او بى اعتنا به همه این مسائل بر اعتقاد خود سخت پافشارى مى کرد و هرگز ضعف و تردید نشان نداد.
8- بارها کوشیدند که او را به سازش با منحرفان بکشانند، امّا هرگز تسلیم نشد، مى گفت: اگر خورشید را در یک دست من و ماه را در دست دیگرم بگذارید (و تمام منظومه شمسى را زیر سیطره من قرار دهید که به خاطر آن دست از هدفم بردارم) هرگز دست بردار نیستم».
9- نه تنها تأثیر دعوت او در افکار عمومى مردم عجیب بود که سرعت آن نیز خارق العاده بود، آنها که کتاب هاى خاورشناسان غربى را در زمینه اسلام مطالعه کرده اند دیده اند که همه آنها از پیدایش و گسترش سریع اسلام در شگفتند، فى المثل سه تن از اساتید معروف غرب که «تاریخ تمدن عرب و مبانى آن را در شرق» نوشته اند صریحاً به این حقیقت اعتراف کرده و چنین مى گویند:
«با تمام کوشش هایى که براى شناخت پیشرفت سریع اسلام در جهان شده، تا آنجا که در مدتى کمتر از یک قرن توانست بر قسمت عمده جهان متمدن آن روز سایه بیفکند، هنوز این مسئله به صورت معمّایى باقیمانده است».
آرى به راستى معمّاست که چگونه با وسائل آن روز اسلام با این سرعت عجیب در اعماق قلوب میلیون ها انسان نفوذ کرد، تمدّن ها را در خود هضم کرد و تمدّنى نوین به وجود آورد؟!
10- بالاخره به این جا مى رسیم که دشمنان او گروهى از سردمداران کفر و مستکبران ظالم و ثروتمندان خودخواه بودند، در حالى که ایمان آورندگان به او غالباً جوانان پاکدل، گروه عظیمى از حق طلبان محروم و تهیدست و حتّى بردگان بودند، افرادى که سرمایه اى جز صفا و پاکدلى نداشتند و تشنه حق بودند.
از مجموعه این بررسى ها که شرح آن بسیار مفصّل است مى توان به خوبى نتیجه گرفت که این یک دعوت الهى بود، دعوتى که از ماوراى طبیعت مى جوشید، از سوى پروردگار بزرگ براى نجات انسان ها از فساد و تباهى و جهل و شرک و ظلم و بى عدالتى فرستاده شده بود.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.