پاسخ اجمالی:
معمولا اگر چیزی برای ما آثار مثبتی داشته باشد، می گوئیم«خیر» است و اگر آثار منفی داشت، می گوئیم «شرّ» است، در حالی که برای قضاوت درست، باید تمام جوانب آن را در نظر بگیریم. از سوی دیگر می دانیم که در آفرینش، «شرّ مطلق» وجود ندارد؛ بلکه اشیاء از جهاتی خیر و از جهاتی شرّ هستند و خیر آن ها بیشتر از شرّشان است ولی چون ما از فوائد آن ها بی خبریم، آن ها را شرّ می دانیم. قسمتى از حوادث ناخوشایند زندگى نیز، براى پایان دادن به حالت غرور و از بین بردن غفلت ها و خواب زدگى هاست.
پاسخ تفصیلی:
معمولا همه ما در قضاوت هاى خود و تشخیص مصداق ها روى رابطه اى که اشیاء با ما دارند تکیه مى کنیم. مثلا مى گوییم فلان چیز دور یا نزدیک است یعنى نسبت به ما.
یا فلان کس قوى یا ضعیف است، یعنى با مقایسه به وضع روحى یا جسمى ما، او داراى چنین حالتى است. در مسائل مربوط به خیر و شر و آفت و بلا نیز داورى مردم غالباً همین گونه است.
مثلا اگر بارانى در سطح منطقه ببارد، ما کار نداریم که تأثیر این باران در مجموع چگونه بوده است، ما تنها به محیط زندگى و خانه و مزرعه خودمان، و یا حداکثر شهرمان نگاه مى کنیم، اگر اثر مثبتى داشته مى گوییم نعمت الهى بود، اگر منفى بوده نام «بلا» بر آن مى گذاریم.
هنگامى که ساختمان فرسوده را براى نوسازى ویران مى کنند و ما به عنوان یک راهگذر تنها از گَرد و غبار آن سهمى داریم مى گوییم چه حادثه شرى است، هر چند در آینده در آنجا بیمارستانى ساخته شود که افراد دیگرى از آن استفاده کنند و هر چند در مثال باران، در مجموع منطقه اثرات مثبتى پیدا شده باشد.
در قضاوت سطحى و عادى نیش مار را آفت و شر مى شمریم، بى خبر از این که همین نیش و زهر یک وسیله مؤثّر دفاعى براى این حیوان است، و غافل از این که گاهى از همین زهر، داروهاى حیات بخش مى سازند که جان هزاران انسان را نجات مى دهد.
بنابراین اگر ما بخواهیم گرفتار اشتباه نشویم باید به معلومات محدود خود نگاه نکنیم و در قضاوت ها تنها روى روابط اشیا با خودمان ننگریم بلکه تمام جوانب را در نظر بگیریم و قضاوت همه جانبه کنیم.
اصولا حوادث جهان مانند حلقه هاى زنجیر به هم پیوسته است: طوفانى که امروز در شهر ما مى وزد و باران سیل آسائى که فرو مى ریزد یک حلقه از این سلسله طولانى است که با حوادث نقاط دیگر کاملا به هم مربوط است و همچنین با حوادثى که در «گذشته» روى داده یا در «آینده» روى مى دهد ارتباط دارد.
نتیجه این که انگشت روى یک قسمت کوچک گذاردن و درباره آن قضاوت قطعى کردن از منطق و عقل دور است.
آنچه قابل انکار است آفرینش «شر مطلق» است امّا اگر چیزى از جهاتى خیر و از یک جهت شر است و خیر آن غلبه دارد بى مانع است، یک عمل جرّاحى از جهاتى ناراحت کننده و از جهات بیشترى مفید است بنابراین خیر نسبى است.
باز براى توضیح بیشتر به مثال زلزله دقّت مى کنیم: درست است که در یک نقطه ویرانى هایى به بار مى آورد امّا ارتباط زنجیره اى آن را با مسائل دیگر در نظر بگیریم چه بسا قضاوت ما عوض شود.
آیا زلزله مربوط به حرارت و بخارات درون زمین است یا مربوط به جاذبه ماه که پوسته خشک و جامد زمین را به سوى خود مى کشد و گاه مى شکند و یا مربوط به هر دو است؟ دانشمندان نظرات گوناگونى اظهار کرده اند.
ولى هر کدام اینها باشد باید آثار دیگر آن را در نظر گرفت، یعنى باید بدانیم که حرارت درون زمین چه اثرى در ایجاد منابع نفتى که مهم ترین ماده انرژى زا در عصر ماست و همچنین تولید زغال سنگ و مانند آن مى گذارد؟! بنابراین خیر نسبى است.
و نیز جزر و مد حاصل از جاذبه ماه در دریاها چقدر براى زنده نگاه داشتن آب دریاها و موجودات آن و گاه آبیارى سواحل خشک در آنجا که آبهاى شیرین به دریا مى ریزد تأثیر دارد، آن نیز خیر نسبى است.
اینجاست که مى فهمیم قضاوت هاى نسبى و معلومات محدود ماست که این امور را به صورت نقاط تاریک در صحنه آفرینش جلوه گر ساخته است، و هر قدر در ارتباط و پیوند حوادث و پدیده ها بیشتر بیندیشیم به اهمیّت آن مطلب آشناتر مى شویم.
قرآن مجید به ما مى گوید: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»(1) ؛ (بهره شما از علم و دانش اندک است).
و با این علم و دانش اندک نباید در قضاوت عجله کرد.
همه ما افرادى را دیده ایم که وقتى غرق نعمتى مى شوند گرفتار «غرور و خودبینى» مى گردند و در این حالت بسیارى از مسائل مهم انسانى و وظایف خود را به دست فراموشى مى سپارند.
و نیز همه ما دیده ایم که در هنگام آرام بودن اقیانوس زندگى و راحتى و آسایش کامل چگونه یک حالت «خواب زدگى و غفلت» به انسان دست مى دهد که اگر این حالت ادامه یابد منجر به بدبختى انسان مى گردد.
بدون شک قسمتى از حوادث ناخوشایند زندگى براى پایان دادن به آن حالت غرور و از بین بردن این غفلت و خواب زدگى است.
حتماً شنیده اید که رانندگان با تجربه از راه هاى صاف و هموار که خالى از هر گونه پیچ و خم و فراز و نشیب و گردنه هاست شکایت دارند و این جادّه ها را خطرناک توصیف مى کنند، چرا که یکنواختى این جاده ها سبب مى شود راننده در یک حال خواب زدگى فرو رود و درست در اینجاست که خطر به سراغ او مى آید.
حتّى دیده شده در بعضى از کشورها در این گونه جادّه ها فراز و نشیب ها و دست اندازهاى مصنوعى ایجاد مى کنند تا جلو این گونه خطرات را بگیرند.
مسیر زندگانى انسان نیز عیناً به همین گونه است. اگر زندگى فراز و نشیب و دست اندازى نداشته باشد و اگر گهگاه حوادث نامطلوبى پیش نیاید، آن حالت غفلت و بى خبرى از خدا و از سرنوشت و از وظائفى که انسان بر عهده دارد حتمى است.
هرگز نمى گوییم انسان باید با دست خود حوادث ناخوشایند بیافریند و به استقبال ناراحتى ها برود چرا که همیشه این امور در زندگى انسان بوده و هست، بلکه مى گوییم باید توجه داشته باشد که فلسفه قسمتى از این حوادث این است که جلو غرور و غفلت را که دشمن سعادت او است بگیرد، تکرار مى کنیم این فلسفه قسمتى از این حوادث ناخوشایند است نه همه آنها، کتاب بزرگ آسمانى ما قرآن مجید در این زمینه چنین مى گوید:
«فاخذناهم بالبأساءِ و الضراءِ لعلّهم یتضرعون»(2)؛ (ما آنها را به حوادث سخت و دردناک و رنج ها گرفتار ساختیم تا به درگاه خدا روی آورند)(3).
خیلی جالب بود فقط بعضی وقتا ماها کم میاریم کاش صبرمون بیشتر باشه