پاسخ اجمالی:
پولس می گفت: «مسیح حکمت خدا و نخست زاده ی تمامی آفریدگان است. او قبل از همه است و همه چیز در وی قیام دارد و به وساطت او هر چیز آفریده شده است...». پولس در وصف مسیح(ع) می گوید: «و او صورت خدای نادیده است، نخست زاده ی تمامی آفریدگان...». پولس، مسیح(ع) را فرزند خدا می دانست. به اعتقاد او، عیسی(ع) به حسب جسم از نسل داوود(ع) متولد شده و به حسب روح قدوسیت، پسر خدا است. پولس، عیسی(ع) را هم ذات با پدر می داند. اما رتبه ای پایین تر از خدای پدر برای مسیح(ع) قائل است.
پاسخ تفصیلی:
شناسایی الهیات پولس در مورد خدایی عیسی (ع) نیازمند آشنایی با فرهنگ دینی فلسطین، سوریه، آفریقای شمالی به ویژه اسکندریه، آسیای صغیر، ایران و یونان است. فلسطین در صدر مسیحیت، چهار راه تلاقی اندیش های مختلف بود. پولس به یهودیت، آیین میترا (پرستش خورشید) و اندیشه های یونایی آشنایی نزدیکی داشت. از ابتدای قرن سوم قبل از میلاد، جریانات عرفانی مهم ترین عامل در شکل دادن تفکر یونانی مآب بود. در این دوره، عرفان ثنوی به صورت آیین های گنوسی(1) نمایان شد. ادیان مشرق زمین از جمله میترائیسم و مذاهب اسرارآمیز، با مکاتب فلسفی و اندیشه های ارسطویی، رواقی و فیثاقورثی جمع شد و در چهار چوب تفکر افلاطونی، فلسفه ی افلاطونی میانه ای ساخت که گرایش عارفانه داشت و همراه با عرفان ثنوی جهان بینی حاکم این دوره، یعنی از یک قرن قبل از میلاد تا اواخر قرن سوم را تشکیل داد.(2)
پولس متأثر از این جریان فلسفی عرفانی بود و بسیاری از افکار و مصطلحات آنان را به مسیحیت منتقل کرد.
به گفته ویل دورانت، پولس در اثر بدبینی و پشیمانی خودش و همچنین بر اثر دیدگاه دگرگون شده اش از مسیح (ع) و شاید تحت تأثیر نظریات افلاطونی و رواقی درباره ی ماده و جسم _ که در این تفکرات آلات شر قلمداد می شدند _ الهیاتی به وجود آورد که در سخنان مسیح (ع) چیزی جز نکات مبهم از آن نمی توان یافت. واژه کوریوس (خداوندگار) که پولس به مسیح (ع) اطلاق می کند. همان عنوانی است که کیش های سوریه و یونان به دیونوس که می مرد و رستگاری را عملی می ساخت، داده بودند. غیر یهودیان انطاکیه و شهرهای دیگر، که هرگز عیسی (ع) را در حیاتش نشناخته بودند، نمی توانستند او را به جز به شیوه ی خدایان منجی بپذیرند و پولس به این الهیات مردم پسند مفاهیم عرفانی افزود که قبلاً بر اثر کتاب و حکمت و فلسفه ی فیلون(3) جاری و ساری بود.
پولس می گفت: «مسیح حکمت خدا و نخست زاده ی تمامی آفریدگان است. او قبل از همه است و همه چیز در وی قیام دارد و به وساطت او هر چیز آفریده شده است. او مسیح یهود نیست که اسرائیل را از زنجیرهایش می رهاند. او لوگوس (کلمه) است که مرگش همه را نجات می دهد.»(4)
جان ناس، در این مبحث می نویسد: «اهمیت او بیشتر از این جهت است که وی اصول لاهوت و مبادی الوهیتی خاصی به وجود آورد که این اصول سبب شده که نصرانیت عالمگیر شود. از این جهت، او بزرگ ترین خدمت را در تحول غربی پولس انجام داده است. چون وی نزد امم غیر یهودی به دعوت مبعوث بود؛ فکر مسیحیت و رجعت او به کلی نزد ایشان فکری بیگانه بود. از این رو پولس از راه دیگری که متناسب با فکر و اندیشه آن اقوام بود درآمد و مسئله ی مرگ و بعثت بعد از مرگ و رجعت عیسی (ع) را به نحوی دیگر تفسیر کرد و اظهار داشت که عیسی مسیح (ع) موجودی است آسمانی که طبیعت و ذاتی الوهی دارد ولی تنزل فرموده، صورت و پیکر انسانی را قبول کرده و از آسمان به زمین فرود آمده است. با این اندیشه و تعلیم بزرگ که عبارت است از اصل ظهور روح الهی در پیکر بشری عیسی(ع)، پولس توانست به کلی امت های غیر یهودی را به خود معتقد سازد. زیرا این ملل همه تحت نفوذ مذاهب اسرار آمیز یونانی بودند و اصل طلب حیات جاوید و اتصال نفس بشر با روح خدایان، در آنها نفوذ کرده و ریشه دوانیده بود و بر طبق مبادی عرفانی، یونانی ها بر این اعتقاد بودند که جسد فانی و جسم فاسد را با عبادت روحانی جنبه ی الهی و ازلیت می توان داد.»(5)
پولس در وصف مسیح (ع) می گوید: «و او صورت خدای نادیده است، نخست زاده ی تمامی آفریدگان؛ زیرا که در او همه چیز آفریده شده آنچه در آسمان و آنچه در زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تخت ها و سلطنت ها و ریاسات و قوات، همه به وسیله ی او و برای او آفریده شده و او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد و او بدن یعنی کلیسا را سر است زیرا که او ابتدا است و نخست زاده از مردگان تا در همه چیز او مقدم شود.»(6)
پولس، مسیح (ع) را فرزند خدا می دانست. به اعتقاد او، عیسی (ع) به حسب جسم از نسل داوود (ع) متولد شده و به حسب روح قدوسیت، پسر خدا است.(7)
پولس، عیسی (ع) را هم ذات با پدر می داند. اما رساله های وی نمایانگر آن است که رتبه ای پایین تر از خدای پدر برای مسیح (ع) قائل است. (8) او خدای پسر را مطیع پدر و واسط میان خدا و بشر می داند در اعتقاد او، عیسی (ع) به دنیا آمده است تا با مرگ خود گناهکاران را نجات بخشد.(9)
دیدگاه پولس در مورد خدای مسیح از انسجام کامل برخوردار نیست. برخی عبارت های دو پهلو، انتساب آموزه ی عیسی ـ خدایی، به وی را با تردید مواجه می کند. به نظر می رسد اندیشه ی تثلیث در زمان پولس کاملاً شکل نگرفته و به تدریج تدوین شده است. به همین دلیل در کلمات پولس، روح القدس، رساننده ی محبت خداوند، عطا کننده ی خوشی، امید بخش و آموزنده نامیده شده است اما هیچیک از این رسالات، روح القدس را اقنوم سوّم تثلیث و خدای روح القدس معرفی نمی کند.(10)
در کلمات پولس عباراتی یافت می شود که حاکی از اعتقاد وی به جبر است.(11) به عقیده وی، رحمت خداوند نه به واسطه ی اعمال ما، بلکه به رحمت خود و با غسل تعمید اعطا می شود.(12)،(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.