پاسخ اجمالی:
یکى از عوامل مهمّ توجّه گروهى به مادّى گرى، بلاها و مصیبت هاست. در حالی که بلاها و مصائب نسبی است، یعنی آن چه از منظر یک نفر بلا و مصیبت است، برای دیگران ممکن است رحمت باشد، یا حادثه ای از دید یک نفر بلا به نظر می آید، در حالی که در آینده متوجه خیر بودن آن می شود.
پاسخ تفصیلی:
شاید یکى از عوامل مهمّ توجّه گروهى از مادّى ها به مادّى گرى، همین موضوع بوده باشد، زیرا در کلمات آنها عبارات مختلفى به صورت نظم و نثر به چشم مى خورد؛ حتّى آن شاعر عرب در هنگام اظهار تمایل به این مسلک مى گوید:
هذا الذى ترک الاوهام حائره *** و صیر العالم النحریر زندیقا!
یعنى: این است که عقل ها را حیران ساخته و دانشمندان ماهر را به الحاد کشانده است!
فرض کنید تابلوى زیبایى را در یکى از موزه هاى معروف دنیا ببینیم؛ تابلوى مزبور منظره یک شب مهتابى را مجسّم مى سازد که پرتو کم رنگ ماه، دل تاریکى را شکافته و از پشت ابرهاى پراکنده خودنمایى مى کند. هاله زیبایى به دور قرص ماه حلقه زده و آن را زیباتر از آنچه هست نشان مى دهد.
در یک طرف تابلو، نهر آب صافى به چشم مى خورد که از لابه لاى تخته سنگ هاى منظّمى عبور مى کند و امواج نقره اى آن در پرتو نور ماه، تلألؤ و زیبایى دلفریبى پیدا کرده است. در طرف دیگر، سوارانى به چشم مى خورند که با ساز و برگ جنگى کامل به سرعت در حرکتند و از چهره آنها پیداست که قصد شبیخون دارند.
همه چیز این تابلو، جالب و دل انگیز است، امّا در یک گوشه آن چند نقطه تاریک و مبهم دیده مى شود که براى ما ـ که آشنایى کامل به نقّاشى نداریم ـ بى فایده و بیهوده و یا زشت و نازیبا جلوه مى کند و از طرفى کارکنان موزه، مدّعى هستند که این تابلو مربوط به یکى از هنرمندان معروف گذشته است.
آیا عقل ما اجازه مى هد که ارتباط این تابلوى نفیس را به یک نقّاش چیره دست، انکار کنیم و به استناد همان چند نقطه مبهم، آن را نتیجه گردش نامنظّم قلم شخص بى اطّلاعى بر بوم نقاشى بدانیم و مدّعى شویم که سازنده این تابلو، کوچک ترین آگاهى از فنون نقّاشى نداشته است؟!
اگر از دریچه مطالعات سطحى و معمولى به حوادثى از قبیل طوفان ها، زلزله ها و... نگاه کنیم، چهره هاى ناراحت کننده، هولناک و تنفّرآمیزى دارند و به قول بعضى ها مظهر خشم و قهر طبیعت هستند، امّا اگر مطالعات دقیق ترى در این باره کرده و از قضاوت هاى عجولانه بپرهیزیم، نتیجه طور دیگرى خواهد بود، یعنى به این حقیقت مى رسیم که حقایق مطلق را با حقایق نسبى اشتباه نکنیم.
همواره مطالعات ما درباره سود و زیان حوادث و موجودات این جهان، نسبى است، یعنى مقیاس سنجش را در این مطالعات، وضع خود و کسانى قرار مى دهیم که سرنوشت آنها با ما ارتباط نزدیک دارد. آنچه به نفع ماست، خوب و مفید و آنچه به زیان ماست، بد و مضّر مى دانیم. ما هرگز حساب نمى کنیم که فلان حادثه اى که در سرنوشت ما اثر بدى گذاشته، در صد سال آینده چه آثارى به بار خواهد آورد.
یک مادّه شیمیایى مخصوص، ممکن است از نظر ما سمّ مهلک باشد، زیرا اثر سوئى روى دستگاه هاى مختلف بدن ما مى گذارد، ولى چه بسا همین مادّه براى جاندار دیگر داروى حیات بخش باشد و به عکس چه بسا مادّه دیگرى که داروى حیات بخش ماست، نسبت به دیگرى سمّ مهلک محسوب شود.
بعضى از بیمارى هاست که انسان در دوران عمر خود یک مرتبه به آن مبتلا مى شود ولى در اثر آن براى همیشه یک حالت مصونیّت در مقابل آن بیمارى یا بیمارى هاى مشابه ایجاد مى کند. اگر ما آن بیمارى را در همان لحظه ابتلا، مورد مطالعه قرار دهیم باید بگوییم که ناراحتى و عذاب است، امّا اگر آثار آن را در تمام عمر در نظر بگیریم، باید آن را یکى از نعمت ها بدانیم.
در نهایت به این نتیجه میرسیم که برخى امور نسبى هستند و اگر چه در نگاه اول آنها را مضر میدانیم اما با نگاهى دقیقتر منافع آن را بیشتر خواهیم دید .
بنابراین اگر با تحقیق و بررسى به وقایع به ظاهر ناگوار نظر کنیم آنها را در تضاد با نظم جهان هستى نخواهیم دید.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.