پاسخ اجمالی:
خودشناسی یکی از راه های پی بردن به اسرار آفرینش است. شناخت فعّالیّت دستگاه هاى گوناگون بدن و اطلاع از نعمت هاى شگرفى که آسایش و نیازمندى هاى زندگى او را تأمین مى نماید، حسّ شکر گزارى را در او تحریک کرده و در مقابل عظمت و لطف آفریدگار آن، سجده شکر بجا خواهد آورد. به عنوان مثال، سلول - کوچکترین جزء بدن انسان- وظایفی دارد که عبارتند از: تغذیه، هضم، جذب، دفع، پاسخ به تحریک و تولید مثل. یک سلول با این ظرافت و نظم شگفت انگیز، هرگز نمی تواند معلول تصادف باشد بلکه مصداق روشنی از برهان نظم است.
پاسخ تفصیلی:
هیچ کس به انسان، نزدیک تر از خودش نیست و آنچه را که ما در مطالعه سایر موجودات جستجو مى کنیم، به طور روشن ترى در وجود خود ما نهفته است؛ بنابراین شایسته نیست که ما اسرار توحید و نظام شگفت انگیز آفرینش را فقط در اعماق آسمان ها، کهکشان ها و در دل اتم ها جستجو کنیم، ولى از نکات و دقایق آفرینش وجود خودمان (که در تمام عمر در دسترس ما قرار دارد) غفلت بورزیم.
به خصوص اینکه چنین مطالعه پرسودى، احتیاج چندانى به محاسبات پر پیچ و خم ریاضى و امثال آن ـ که در بررسى آسمان ها و اتم ها به آن نیازمندیم ـ ندارد علاوه بر این، دانستن اسرار و نکات دقیق و ظریف بدن، بدون در نظر گرفتن نتایج سودمند توحیدى و علمى، فایده مهمّ دیگرى نیز ـ که از آثار خودشناسى است ـ دارد و آن اینکه انسان وقتى به این همه شگفتى و اسرار خلقت که در سازمان بدن وى به کار رفته پى ببرد و فعّالیّت هاى دستگاه هاى گوناگون بدن خود را که ضامن بقا و ادامه زندگى او هستند از نظر بگذراند و سرانجام از نعمت هاى شگرفى که آسایش و نیازمندى هاى زندگى او را تأمین مى نماید، اطّلاع حاصل کند، به طور مسلّم، حسّ شکر گزارى در او تحریک شده و در مقابل عظمت و لطف آفریدگار آن، سر تعظیم فرود آورده و محبّت زاید الوصفى ـ که همراه با خضوع و کرنش است ـ را در اعماق دل خود احساس مى کند.به عنوان نمونه سلول که یکى از کوچکترین اجزاء بدن انسان است شگفتی هایى دارد که با همین کوچکى خود عظمت الهى را به تصویر مى کشد.
با این حال سلّول، یک موجود بسیط و ساده نیست و ساختمان آن از قسمت هاى مختلفى تشکیل شده است که هر کدام دفترى است از معرفت کردگار. به طور کلّى هر سلّول از سه قسمت مهم، هسته (در وسط)، پوسته خارجى (غشاء) و مادّه اى شفّاف، در میان آن دو ساخته شده است. در ضمن ساختمان این سه قسمت نیز ساده نبوده و هر یک داراى اجزا و تشکیلات شایان توجّهى است.(1) ولى با این همه، ساختمان یاخته ها بسیار ظریف مى باشد، به طورى که تنها ضخامت غشاى آنها در بعضى از سلّول ها یک میکرون است.
هر سلّول به تنهایى مانند انسان و سایر حیوانات پر یاخته اعمال حیاتى را به خوبى انجام مى دهد.
اعمال حیاتى سلّول، عبارت است از:
تغذیه، هضم، جذب، دفع، پاسخ به تحریک(2) و تولید مثل.
در ابتدا سلّول براى اینکه موادّ غذایى مورد نیاز محیط خود را قابل جذب نماید، مادّه اى به نام «دیاستاز» از خود ترشّح کرده و آنها را در خارج، هضم مى نماید و سپس موادّ غذایى هضم شده را به داخل جذب نموده و زواید را که در حقیقت، حکم مدفوع حیوانات پر یاخته را دارد، از خود بیرون مى دهد.
قسمتى از موادّ جذب شده به مصرف تأمین انرژى و حرارت سلّول رسیده و قسمت دیگر به صورت ترکیبات مختلف در رشد سلّول به کار مى رود.(3) سلّول در اثر تغذیه و رشد به مرحله اى مى رسد که دیگر نمى تواند از آن حد تجاوز کند، در این زمان است که تولید مثل سلّول از راه تقسیم انجام مى گیرد و یک سلّول به دو سلّول زنده تبدیل گردیده، هر کدام از آن دو، به طور جداگانه به فعّالیّت حیاتى خود ادامه مى دهد.
اکنون ملاحظه کنید که یک سلّول با این ظرافت و کوچکى ـ که این همه نکات و دقایق نظم و اسرار شگفت انگیز در وجود آن نهفته است ـ هرگز مى تواند معلول تصادف و علل فاقد شعور طبیعى باشد؟! براستى اگر در جهان، موجودى به جز یک سلّول وجود نداشت، همان کافى نبود که وجود یک قدرت و عقل با هدفى را ثابت کند؟
آرى، هر سلّول از سلّول هاى بدن انسان،یک نشانه به حق، یک دلیل خداشناسى و یک مصداق روشن از برهان نظم مى باشد. مهم ترین و جالب ترین نکته توحیدى سلّول، همان اسرار مربوط به حیات آن است.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.