پاسخ اجمالی:
بطلمیوس با طرح نظریه افلاک نه گانه معتقد بود که زمین مرکز عالم است و هر یک از افلاک نه گانه به غیر از فلک نهم، طىّ سالیان متمادى، یک دور به گرد زمین مى گردند و فلک نهم با حرکت سریع و شبانه روزى، تمام این افلاک را با خود به حرکت درمى آورد. با ظهور نظریّه کپرنیک، پایه هاى این نظریه متزلزل گردید و با تکذیب مرکزیّت زمین، خورشید جایگزین آن گردید. در این نظریه، خورشید به عنوان مرکز منظومه شمسى معرفی شده است.
پاسخ تفصیلی:
بطلیموس(1) براى توجیه وضع عالم بالا نظریّه افلاک نه گانه را اظهار داشت و گفت: «زمین مرکز عالم است و هر یک از ستارگان در وسط فلک شفّافى قرار گرفته، همراه آن به دور زمین مى گردند.»
بطلمیوس معتقد بود که هر یک از افلاک نه گانه به غیر از فلک نهم، داراى حرکت مخصوصى بوده و هر کدام طىّ سالیان متمادى، یک دور به دور کره زمین مى گردند و فلک نهم (فلک اطلس) با حرکت سریع و شبانه روزى خود، تمام این افلاک را با خود و در خود به حرکت درمى آورد. جهان در نظر این هیئت، محدود به فلک الافلاک بوده و ماوراى آن، موجودى را قبول نداشت. این نظریّه تا حدود قرن 15 میلادى یعنى در مدّت 1300 سال به عنوان عالى ترین نظریّه علمى درباره وضع آسمانها مورد قبول بود؛ امّا در قرن 15 میلادى با ظهور نظریّه کپرنیک(2) لهستانى، پایه هاى این هیئت، متزلزل شد و نظریّه بطلمیوس بعد از 1300 سال حکومت بر افکار مردم، مردود گردید. آراى کپرنیک، مرکزیّت 1300 ساله زمین را تکذیب کرد و او را از این منصب عالى، عزل نمود و به جاى آن خورشید، آن کره فروزان و آتشین، انتخاب گردید (البتّه نسبت به سیّارات) و از آن به بعد، زمین یکى از ستارگان سیّار به دور خورشید شناخته شد. کپرنیک طومار افلاک نه گانه را درهم نوردید و ستارگان را اجسامى معلّق در فضا معرّفى کرد، امّا او دلیل واضحى براى اثبات ادّعاى خود در دست نداشت.
تا اینکه کپلر(3)، منجّم و ریاضى دان آلمانى و گالیله، منجّم ایتالیایى به وسیله دوربین هاى کوچک اختراعى خود، نظرات کپرنیک را تأیید کردند. و بعد شخصى به نام راویله به کمک دوربین گالیله از عقاید او پشتیبانى کرد و سرانجام اساس هیئت جدید بر روى خرابه هاى هیئت قدیم به این ترتیب بنا شد که مرکز عالم (منظومه شمسى) خورشید است و شش ستاره سیّار عطارد، زهره، زمین، مرّیخ، مشترى و زحل به دور آن مى گردند و بعضى از ستارگان به دور این سیّارات در گردش هستند و آنها را اقمار مى نامند. به عنوان مثال کره ماه که به گرد کره زمین مى گردد، از اقمار زمین است. امّا ستارگان ثوابت، هر کدام براى خود عالمى دارند و در این فضاى بى کران، در مکانى بسیار دورتر از ما در گردش هستند.
این نظرات به وسیله تحقیقات دانشمندان فلک شناس قرن اخیر به صورت کامل ترى درآمده است.
در سال 1781 ، ویلیام هرشل(4) انگلیسى، ستاره سیّار دیگرى به نام اورانوس کشف کرد و بر تعداد منظومه شمسى یکى اضافه گشت. این ستاره در شب هاى صاف با چشم قوى دیده مى شود و داراى چهار قمر است.
حدود 100 سال بعد، ستاره دیگرى به نام نپتون با همکارى دو دانشمند فلکى به نام هاى هال و لوریه [و طبق گفته برخی توسط یوهان گاله] کشف گردید. این ستاره با چشم غیر مسلح دیده نمى شود و داراى یک قمر است.
در سال 1930 ، ستاره دیگرى به نام پلوتون توسّط دکتر «لاول» آمریکایى کشف شد و تعداد ستارگان منظومه شمسى به 9 عدد رسید، (تا بعدها چه شود).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.