پاسخ اجمالی:
پیامبر(ص) از نظر علم و عمل، سرآمد جهان بشریّت بوده و به رموز خلقت و اسرار آفرینش واقف بوده است. ایشان، همه این کمالات را از طریق وحى گرفته و هرگز پیش معلّمى درس نخوانده و کسب دانش نکرده است؛ چرا که نبوّت یک نبوغ فردى و اجتماعى نیست که دارنده آن بسان سایر نوابغ از طریق تعلیم و تعلّم این برترى را به دست آورد، بلکه یک موهبت الهى است که به افراد لایق و شایسته عطا مى شود. آن حضرت یک فرد امّى بوده و مقصود از امّى این است که درس نخوانده بود، نه این که فاقد سواد و دانش بوده است.
پاسخ تفصیلی:
ما پیش از آن که ادلّه نویسنده نامبرده را بررسى کنیم نقطه بحث را از نظر مسلمانان معیّن کرده و منظور مسلمانان را از «امّى» بودن پیامبر توضیح مى دهیم تا هرگونه اشتباهى در این زمینه رخ داده است برطرف گردد.
1- ما معتقدیم که: پیامبر اسلام سرآمد جهان بشریّت از نظر علم و عمل بوده، کتاب آسمانى و قوانین و احکام او، مواعظ و نصایح و دستورالعمل هاى مختلف او، گواهى روشن بر علوم سرشار و معارف دینى فوق العاده اوست.
2- ما معتقدیم که: پیامبر اسلام به رموز جهان خلقت و اسرار آفرینش و قوانینى که در سراسر جهان هستى حکومت مى کند واقف بوده و این مطلب نه تنها مورد انکار احدى از مسلمانان نیست، بلکه خودى و بیگانه در برابر آثار و سخنان و قرآن عظیم او سر تعظیم فرود مى آورند.
3- ما معتقدیم که: آن پیشواى بزرگ، همه این کمالات را از طریق وحى گرفته و در مکتب نبوّت تمام این دروس و معارف را آموخته است، هرگز پیش معلّمى درس نخوانده و کسب دانش نکرده است؛ زیرا نبوّت یک نبوغ فردى و اجتماعى نیست که دارنده آن بسان سایر نوابغ از طریق تعلیم و تعلّم این برترى را به دست آورد، بلکه یک موهبت الهى است که به افراد لایق و شایسته عطا مى شود.
4- مسلمانان با اعتراف به مراتب یاد شده مى گویند که: آن حضرت یک فرد امّى بوده و مقصود از امّى این است که درس نخوانده بود، نه این که فاقد سواد و دانش بوده است و تمام اشتباه در این نقطه است، زیرا «درس نخوانده» به معناى بى علم و دانش بودن نیست همچنان که پیامبران بزرگ درس نخوانده اند ولى بزرگترین معلّمان در عالم بشریّت بوده اند. حضرت آدم یک فرد درس نخوانده بود، ولى به تصریح قرآن مجید معلّم فرشتگان بود، چنان که در سوره بقره بطور تفصیل این مطلب در طىّ آیه هاى 28 تا 32 بیان شده است.
هرگاه مقصود از باسواد بودن پیامبر اطّلاع وسیع و علوم سرشار او حتى از طریق وحى باشد، این مطلب مورد تصدیق تمام مسلمانان است و اگر مقصود از باسواد بودن این است که بسان دیگران در مکتب هاى معمولى درس خوانده و استاد دیده، صفحات پرافتخار زندگى آن حضرت و صریح آیات قرآن شدیداً آن را تکذیب مى کند.
5- مسلمانان معتقدند که: آن حضرت پیش از بعثت نه کتابى را مى خواند و نه صفحه اى مى نوشت و این مطلب را خود قرآن با کمال صراحت در سوره عنکبوت، آیه 48 بیان نموده، چنان که مى فرماید: «پیش از نزول قرآن کتابى را نمى خواندى و با دست خود چیزى نمى نوشتى، براى این که کافران پس از بعثت در آیین و نبوّت تو شک نکنند» و تفصیل این مطلب در پاسخ ادلّه نویسنده خواهد آمد.
آیا آن حضرت پس از بعثت مى خواند و مى نوشت، یا نه؟ در این مورد یک نظر قطعى صد در صد نیست، مشهور این است که آن حضرت بعد از بعثت نیز عملا نمى خواند و نمى نوشت و تمام نامه هاى پیامبر را دیگران مى نوشتند و خود او انشا مى کرد و روایات اسلامى این نظر را تأیید مى کند.
آرى، برخى از علما اعتقاد دارند که نخواندن و ننوشتن او گواه بر عدم قدرت او بر نوشتن و خواندن نیست؛ زیرا خواندن و نوشتن یک کمال بزرگى است که نمى توان گفت پیامبر اسلام فاقد این کمال بوده است - اگر چه او از این کمال استفاده اى نمى کرد.
مرحوم مجلسى در بحار، فصل «حدیبیّه» مى فرماید: توانایى آن حضرت نسبت به خواندن و نوشتن مورد تردید نیست؛ شخصیّتى که صاحب این همه معجزات و کرامات و این همه معارف و علوم است، چطور مى شود به یک سلسله حروف و نقوش آشنایى نداشته باشد.(1)
آنچه که الآن مطرح است این است که آیا دلایل این نویسنده هندى اثبات مى کند که پیامبر یک فرد تحصیل کرده بود؟ و آیا اثبات مى کند پیامبر اسلام پیش از بعثت و پس از آن قادر به خواندن و نوشتن بود و از این قدرت استفاده مى کرد؟
اکنون نظریّه و دلایل نویسنده نامبرده را بررسى مى کنیم:
1- او مى گوید: مفسّران براى این که ثابت کنند که قرآن کلام پاک و خالص خداست و پیامبر چیزى بر آن نیفزوده است، چنین پنداشته اند که راه حلّ آن این است که پیامبر اسلام را فاقد سواد معرّفى نمایند، در صورتى که شخص مبعوث شده از طرف خداوند، مطلقاً - خواه فاقد سواد باشد یا نه - در کلام خدا دخل و تصرّف نمى کند.
پاسخ: گفتار فوق شگفت آور است و هرگز چنین نظرى در کتاب هاى معتبر علماى اسلام پیدا نمى شود و بطور مسلّم مانع حقیقى از دخل و تصرّف پیامبران در کلام الهى، شایستگى روحى و به اصطلاح «عصمت» آنهاست، نه فقدان سواد.
ولى با اعتراف به مطلب مزبور، مسلمانان پیامبر اسلام را به حکم آیه «اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ»؛ (همان ها که از فرستاده (خدا) پیامبر امّى پیروى مى کنند)(2) امّى به همان معنا که گفته شد مى دانند.
نویسنده هندى در تفسیر معناى «امّى» و علّت توصیف پیامبر با این صفت دچار دو اشتباه شده، یکى این که تصوّر کرده است علّت امّى دانستن پیامبر براى حفظ قرآن از هرگونه دخل و تصرّف از ناحیه پیامبر بوده، در صورتى که علّت غیر این بوده، دوّم این که خیال کرده معناى «امّى» بى سواد بودن است، در حالى که معناى آن درس نخوانده و به اصطلاح پیشوایان لغت عربى، کسى که «لا یقرأ و لا یکتب; نمى خواند و نمى نویسد»(3) مى باشد و فاصله این دو معنا از هم زیاد است.
2- او مى گوید: قرآن پیامبر را چنین معرّفى مى کند: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَة»؛ (و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد)(4) و حدّاقلّ شایستگى کسى که مى خواهد محتویات دانش یک کتاب را بیاموزد آن است که بتواند قلم به کار ببندد و یا دست کم آنچه را با قلم نوشته شود، بخواند.
پاسخ: ممکن است کسى بگوید که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) قادر به خواندن و نوشتن بود اگر چه مطلقاً حتّى پس از بعثت نیز از این قدرت بهره بردارى نکرده است ولى با این اعتراف، این آیه مدّعاى نویسنده را ثابت نمى کند؛ زیرا طرز تعلیم انبیا با روش آموزگاران مدارس فرق دارد؛ زیرا پیامبر اسلام با خواندن آیات الهى از حفظ، و به وسیله بیانات شیرین و راهنمایى هاى علمى، وظیفه سنگین خود (تعلیم و تربیت) را انجام مى داد و این طرز آموزش و پرورش، در گرو خواندن کتاب و نوشتن روى صفحه کاغذ یا تخته سیاه نیست.
اشتباه نامبرده این جاست که تصوّر کرده طرز تعلیم و تربیت پیامبران بسان آموزگاران و دبیران مدارس است، در صورتى که زندگى پر افتخار پیامبران - خصوصاً زندگى رسول خدا - برخلاف این مطلب گواهى مى دهد.
3- او مى گوید: قرآن مجید طرفدار مقام علم و قلم است و چنین فرموده: «اَلَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الاِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ»؛ (همان کسى که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمى دانست یاد داد).(5) تا آن جا که نام یکى از سوره هایى که در مکّه نازل گردیده سوره «قلم» است؛ بنابر این، آیا مى توان باور کرد که با این همه طرفدارى از قلم، پیامبر که مأمور تعلیم قرآن بوده از به کار بردن قلم اجتناب مى ورزید!
پاسخ: بطور مسلّم چنان که گفتیم قدرت بر خواندن و نوشتن خود کمالى است که پیامبر واجد آن بوده، اعمال و به کار بردن و استعمال آن کمالى است دیگر، ولى روى یک سلسله مصالح بزرگ، پیامبر اسلام از به کار بردن قلم اجتناب مى ورزید.
زیرا، اگر او بسان مردم دیگر درس مى خواند و نامه مى نوشت، مخالفان نبوّت او آن را دستاویز قرار داده و چنین وانمود مى کردند که آیین توحید او و شرایع و احکام وى زاییده افکار و نتیجه مطالعات و بررسى هاى کتاب هاى پیشینیان است و ارتباطى با جهان وحى و خداوند ندارد.
قرآن این حقیقت را با روشن ترین عبارت بیان کرده است و مى فرماید: «ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتاب وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینکَ اِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»؛ (تو هرگز پیش از این کتابى نمى خوانى و با دست خود چیزى نمى نوشتى، مبادا کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند).(6)
با این که صفحات زندگى او گواهى مى دهد که درس نخوانده بود - مع الوصف - گروهى از یهودیان پیامبر را متّهم کردند که این مطالب را از روى کتاب هاى پیشین برداشته است، چنان که قرآن این تهمت را از آنان نقل مى فرماید:
«و قالُوا اَساطِیرُ الاَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِىَ تُملَى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ اَصِیلا* قُلْ اَنْزَلَهُ الَّذِى یَعْلَمُ السِّرَّ فِى السَّمَواتِ وَ الاَرْضِ اِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحِیماً»؛ (و گفتند: این همان افسانه هاى پیشینیان است که وى آن را رونویس کرده و هر صبح و شام بر او املا مى شود. بگو: کسى آن را نازل کرده که اسرار آسمان ها و زمین را مى داند؛ او (همیشه) آمرزنده و مهربان بوده است).(7)
او با این همه دورى که از خواندن و نوشتن داشت، باز از نیش تهمت حسودان آسوده نبود؛ اگر فرضاً دو روز کتابى به دست مى گرفت، صفحاتى را مى نوشت، حربه اى به دست مخالفان و دشمنان او مى افتاد، دیگر آنچه مى خواستند مى گفتند و نسبت مى دادند!
پیامبر در سنّ دوازده سالگى دقایقى چند همراه کاروان قریش با راهبى که در راه شام بود ملاقات نمود، اکنون خاور شناسان آن را دستاویز قرار داده و جنجالى به راه انداخته اند و با کمال گستاخى مدّعى هستند که «محمّد» این حقایق را در آن چند لحظه از راهب شامى آموخته است!
4- او مى گوید: قرآن، پیامبر را چنین معرّفى مى نماید: «رَسُولٌ مِنَ اللهِ یَتْلُوا صُحُفَاً مُطَهّرَةً»؛ (پیامبرى از سوى خدا (بیاید) که صحیفه هاى پاکى را (بر آنها) بخواند)(8) و ظاهر آیه این است که پیامبر قرآن را از رو مى خوانده نه از حفظ.
پاسخ: جاى گفتگو نیست که پیک وحى (جبرئیل) قرآن را از روى نوشته نمى خواند و آن را بر روح و روان و به اصطلاح بر قلب پاک پیامبر (بدون این که نوشته اى در کار باشد) نازل مى کرد، چنان که مى فرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمینُ * عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذَرینَ»؛ (روح الامین آن را نازل کرده است، بر قلب (پاک) تو تا از انذار کنندگان باشى).(9)
اکنون باید دید این نوشته اى که نویسنده نامبرده مدّعى است که پیامبر از روى آن مى خواند چه نوشته اى بود؟ آیا جبرئیل امین نوشته اى به دست پیامبر داد؟
این مطلب که صریح آیه فوق مخالف است، زیرا مرکز نزول قرآن روح و قلب مبارک آن حضرت بوده است؛ و یا این که خود پیامبر مى نوشت، و یا این که پیامبر املا مى کرد و دیگران مى نوشتند و پیامبر از روى آن تلاوت مى کرد؟
بطور مسلّم پیامبرى که به فرمان و خواست خدا حافظ آیاتى بود که بر او نازل مى گردید، احتیاجى نداشت که خود بنویسد و یا املا کند که دیگرى براى او بنویسد و نویسندگان وحى، قرآن را براى خود و سایر مسلمانان مى نوشتند نه براى پیامبر.
لذا در هیچ یک از تواریخ اسلام چنین مطلبى نیست که پیامبر قرآن را مى نوشت و مى خواند، یا دستور مى داد بنویسند تا از روى آن بخواند؛ روى این اصل، مقصود از تلاوت صحف از آیه، همان تلاوت از حفظ است؛ و تلاوت صحیفه و به اصطلاح «خواندن کتاب» در عرف و لغت در هر دو معنا دستان - از حفظ و از روى نوشته - به کار برده مى شود.
بنابر این، لفظ «تلاوت» دلیل بر خواندن از روى نوشته نیست. آیا در زبان فارسى به کسى که اشعار فردوسى و سعدى را از حفظ بخواند، نمى گوییم فلانى یک صفحه یا چند صفحه از شاهنامه و بوستان را خواند، اگر کسى پیام فرماندهى را براى زیر دستان از حفظ بخواند، نمى گویند فلانى پیام فرماندهى را خواند؟
آیه یاد شده بسان آیه هاى دیگرى است که درباره پیامبر نازل گردیده و او را چنین معرّفى کرده است: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ»؛ (که آیات او را بر آنها بخواند).(10)
این حقیقت مخصوصاً با توجّه به تاریخ زندگى پیامبر که همواره قرآن و وحى را از حفظ مى خواند بخوبى روشن مى شود.
5- نویسنده نامبره تحت عنوان «پیامبر معلّم است» یک سلسله روایات و متون تاریخى آورده که اسلام و پیامبر طرفدار علم و دانش و نوشتن بود؛ مثلا، طلب دانش را بر هر مرد و زن لازم شمرده، حتّى معلّمان و دانش طلبان را بر کسانى که مشغول عبادت هاى مستحبّى بودند ترجیح داده و در کنار مسجد آموزشگاهى (صفّه) تشکیل داده بوده که افراد مسلمان در آن جا دانش بیاموزند و خود او نیز برنامه کلاس را به عهده مى گرفت و در جنگ «بدر» از اسراى جنگى خواست که هریک به ده نفر از مسلمانان نوشتن بیاموزند و آزاد شوند.
وى پس از نقل این مطالب نتیجه مى گیرد که: آیا مى توان تصوّر کرد چنین رهبرى که این همه در فکر تعلیم و آموزش پیروانش بوده، خود را از فواید خواندن و نوشتن محروم ساخته باشد؟!
پاسخ: آنچه نویسنده محترم از شواهد تاریخى و آثار اسلامى نقل کرده همه صحیح است؛ ولى هرگز مدّعاى او را (پیامبر اسلام پیش از بعثت و پس از آن مى خواند و مى نوشت) ثابت نمى کند؛ زیرا طرفدارى اسلام از علم و دانش از طرق گوناگون، بر کسى پوشیده نیست.
و بحث در این است که آیا پیامبر اسلام پیش از بعثت و پس از آن از این توانایى استفاده مى کرد و بر خلاف صریح آیه 48 سوره عنکبوت، دست به خواندن و نوشتن مى زد؟ و آیا طرز تعلیم پیامبر بسان معلّمان امروز بوده که از روى کتاب تدریس کند؟ یا این که طرز آموزش و پرورش با خواندن آیات قرآن از حفظ و تعلیم حلال و حرام و دادن تعلیمات عالى اسلام و اندرزها و نصایح بوده است؟(11)، (12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.