پاسخ اجمالی:
در آیات متعدد قرآن، پس از وجوب اطاعت پروردگار، بلافاصله اطاعت پیامبر(ص) و ائمه معصوین را ضروری برمی شمارد و پیروی از معبودهای دیگر را نهی می کند و این مفهوم، همان توحید در اطاعت و حاکمیت است. این آیات پیروی از این فرامین را نشانه ایمان، و سرپیچی، پیشی گرفتن و تأخّر را گمراهی آشکار می داند.
پاسخ تفصیلی:
انسان موحّد تنها خدا را واجب الاطاعه مى داند، و فقط طوق بندگى او را به گردن مى نهد؛ او افتخار مى كند كه بنده ام و جان بر كف دارم و چشم بر امر و گوش برفرمان ام.
البتّه اطاعت پيامبران و فرستادگان او و جانشينان معصوم و مبعوثان آنها را نيز به عنوان شاخه اى از عبادت خدا پذيرا مى شود؛ و فرمان آنها را بر چشم و سر مى نهد.
او فقط به يك موضوع مى انديشد و آن رضاى محبوب حقيقى و امتثال اوامر مولاى واقعى است.
هرگز رضاى مردم را به بهاى خشم خدا، و اطاعت مخلوق را به قيمت معصيت خالق نمى خرد؛ چرا كه آن را شعبه اى از شرك مى بيند.
اين شاخه از توحيد كه توحيد در اطاعت نام دارد؛ و در واقع از توحيد در حاكميت مايه مى گيرد.
آيه 9 سوره مائده گرچه بعد از فرمان تحريم شراب و قمار و انصاب (نوعى از بت ها) و ازلام (نوعى بخت آزمايى) آمده است؛ ولى ناگفته پيدا است كه محتواى آن يك حكم عمومى است. مى فرمايد: (اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر [خدا] را؛ و [از نافرمانى] برحذر باشيد)؛ «وَأَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُو».
سپس براى تأكيد اين معنا مى افزايد: (و اگر سرپيچى كنيد، [مستحق مجازات خواهيد بود؛ و] بدانيد بر پيامبر ما، جز ابلاغ آشكار، نيست)؛ «فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ».(1)
روشن است كه اطاعت رسول پرتوى از اطاعت خدا و رشحه اى از رشحات آن است؛ و به يك معنا اطاعت او عين اطاعت خدا است، چرا كه او جز سخن خدا و فرمان او را بيان نمى كند، و اين كه جمله «اطيعوا» تكرار شده است، شايد اشاره به همين معنا است يعنى اطاعت اوّل جنبه ذاتى و اصلى دارد و دومى جنبه عرضى و فرعى.
در آیه 32 سوره آل عمران همين معنا با خطاب به شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) منعكس شده است. مى فرمايد: (بگو: از خدا و پيامبر، اطاعت كنيد؛ و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمى دارد)؛ «قُلْ أَطِيعُوا اللهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ».
ذيل آيه به خوبى گواهى مى دهد كه سرپيچى موجب كفر است؛ البتّه اين در صورتى است كه سرپيچى از روى عناد و دشمنى با فرمان خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد. يا اين كه براى «كفر» معناى وسيعى قائل شويم كه هرگونه معصيت را در بر گيرد؛ و به هر حال آيه تأكيدى است بر وجوب اطاعت پروردگار و پيامبر، يعنى پيروى از كتاب و سنّت.
گرچه پيامبر در اين آيه بدون واسطه عطف به «الله» شده است؛ ولى با توجّه به آيه قبل از آن كه مى فرمايد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِى»؛ (بگو: اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد) روشن مى شود كه اطاعت پيامبر شاخه اى از اطاعت خدا است.
اين آيه به خوبى نشان مى دهد كه علامت محبت واقعى خدا و رسول، اطاعت و پيروى از آنها است؛ وگرنه محبتى است دروغين يا بسيار ضعيف.
علاوه بر اين در آیه 59 سوره نساء علاوه بر اطاعت خدا و رسول(صلى الله عليه وآله)، اطاعت اولى الامر را نيز مطرح مى كند؛ و دستور مى دهد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر [خدا] و پيشوايان [معصوم] خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد [و از آنها داورى بطلبيد] اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين [كار براى شما] بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است)؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الاَْمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ».
اين تعبير نيز به خوبى نشان مى دهد كه اطاعت مخصوص خدا است، و سپس پيامبرش و اولى الامر؛ و براى حل هر منازعه اى بايد دست به سوى آنها دراز كرد، و اگر غير از اين باشد پايه هاى ايمان به مبدأ و معاد در دل و جان انسان متزلزل مى گردد.
همچنين در آیه 16 سوره تغابن، سخن تنها از اطاعت خدا است؛ مى فرمايد: (پس تا مى توانيد تقواى الهى پيشه كنيد و گوش فرا دهيد و اطاعت نماييد)؛ «فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُو».
نخست دستور به تقوى و پرهيز از گناه مى دهد، چرا كه تخليه و پاك سازى مقدّم بر تخليه و بازسازى است؛ سپس دستور به استماع و شنيدن فرمان خدا مى دهد، استماعى كه مقدّمه اطاعت است، و سرانجام دستور به اطاعت فرمان او مى دهد بدون هيچ قيد و شرط، و اين اطاعت مطلقه مخصوص خدا است.
اين كه بعضى گمان كرده اند جمله: «فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»؛ (پس تا مى توانيد تقواى الهى پيشه كنيد) آيه 102 سوره آل عمران را كه مى گويد: «اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»؛ (آن گونه كه حق تقوا و پرهيزگارى است) را نسخ كرده اشتباه بزرگى است، چرا كه هر دو يك حقيقت را بازگو مى كند، زيرا حق تقوا چيزى جز اين نيست كه انسان تا آنجا كه در توان دارد پرهيزكار باشد.
در سوره اعراف نيز كه از زبان بسيارى از پيامبران در قرآن مجيد آمده؛ نخست دستور به تقوا مى دهد، و بعد اطاعت از پيامبران. مى فرمايد: (تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد)؛ «فَاتَّقُوا اللهَ وَأَطِيعُونِى»».
اين جمله عيناً از زبان نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و حضرت مسيح(عليهم السلام) در قرآن مجيد نقل شده است.(2)
مسلّماً اين اطاعت در درجه اوّل مربوط به اصل توحيد و ترك بت پرستى است؛ و سپس ساير دستورات دينى، و چنين اطاعتى، اطاعت فرمان خدا است، چرا كه آنها جز از سوى او سخن نمى گفتند.
در آیه 3 سوره اعراف نيز سخن از متابعت از احكام الهى است كه تعبيرى ديگر از اطاعت است؛ با اين اضافه كه در اين آيه تصريح مى كند كه از غير او پيروى نكنيد، و اين نفى و اثبات بيانگر توحيد در اطاعت است. مى فرمايد: (از چيزى كه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده، پيروى كنيد. و از اوليا و معبودهاى ديگر جز او، پيروى نكنيد)؛ «اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ».
اين آيه قلم بطلان بر اطاعت از ديگران مى كشد. هركس كه باشد، و در هر موضوعى باشد؛ مگر آن كه اطاعت آنها به اطاعت فرمان خدا باز گردد.
اين آيه و مانند آن به خوبى گواهى مى دهد كه احكام و آراى انسان ها هر چه باشد قابل پيروى نيست. (چرا كه پر از خطا و اشتباه است؛ به علاوه دليلى بر لازم الاطاعه بودن ديگران نداريم.)
در آیه 36 سوره احزاب نيز بعد از آن كه تصريح مى كند كه هيچ مرد و زن با ايمانى نمى تواند در برابر امر خدا و پيامبرش از خود اختيارى داشته باشد؛ مى فرمايد: (هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است!)؛ «وَمَنْ يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا مُبِيناً».
آغاز و پايان آيه بيانگر توحيد اطاعت است، و آن را نشانه ايمان مى شمرد و مخالفت با آن را «ضلال مبين» مى داند چه ضلالتى از اين آشكارتر كه انسان فرمان خداوند عالم حكيم و رحمان و رحيم را بگذارد و به سراغ اطاعت ديگران برود؟!
در جاي ديگر نداي قرآن خطاب به مؤمنان است و شأن نزول هاى مختلفى براى آن ذكر شده كه همه گواهى مى دهد بعضى از افراد گاه بر خدا و پيامبر پيشى مى گرفتند، و مى گفتند: اگر چنين و چنان دستورى داده شده بود. بهتر بود، آيه نازل شد و به آنها هشدار داد كه (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزى را بر خدا وپيامبرش مقدّم نداريد [و از آنها پيشى مگيريد]، و تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند شنوا و داناست)؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ اللهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».
مسلّماً خداوند مكانى ندارد كه گفته شود بر او تقدم مجوئيد؛ بلكه كنايه از آن است كه در هيچ كارى و هيچ سخنى بر او پيشى مگيريد.(3)
به هر حال اين آيه نه تنها اطاعت فرمان الهى را لازم مى شمرد؛ بلكه مى گويد همواره در هر كار منتظر فرمان او باشيد و بعد از آن كه دستور داده شد نه تندتر برويد و نه كندتر كه هم تندروان در اشتباه اند و هم كندروان.
در تفسير مراغى از قول بعضى از علماى ادبيات عرب آمده است كه تعبير: «لا تُقَدِّمْ بَيْنَ يَدَىِ الإمامِ»؛ (مفهوم اش اين است كه در انجام كارها قبل از او عجله مكن).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.