پاسخ اجمالی:
پس از شهادت امام حسين(ع) مردم مدينه نيز به خشم آمدند. حاكم مدينه با اشاره يزيد گروهى از بزرگان شهر را به دمشق فرستاد تا از نزديك، خليفه را ببينند و از مراحم وى برخوردار شوند تا مردم را به اطاعت از حكومت وى تشويق كنند... يزيد نزد آنان نيز از مجالس شراب خوارى و سگ بازى و ساز و آواز و فسق و فجور كوتاهى نكرد... نمايندگان به مدينه بازگشتند و در اجتماع مردم اين شهر اعلام كردند كه: «ما از نزد شخصى برگشته ايم كه دين ندارد، شراب مى خورد... اينك شما را شاهد مى گيريم كه او را از خلافت بركنار كرديم».
پاسخ تفصیلی:
شورش مدينه در سال 63 (يا 62) هجرى رخ داد و به فاجعه «حره» مشهور گرديد.(1) اين حادثه از آنجا سرچشمه گرفت كه پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) موجى از خشم و نفرت در مناطق اسلامى بر ضد حكومت يزيد برانگيخته شد. در شهر مدينه نيز كه مركز خويشاوندان پيامبر و صحابه و تابعين بود، مردم به خشم آمدند.
حاكم مدينه (عثمان بن محمد بن ابى سفيان) كه در ناپختگى و جوانى و غرور چيزى از يزيد كم نداشت، با اشاره يزيد(2) گروهى از بزرگان شهر را به نمايندگى از طرف مردم مدينه به دمشق فرستاد تا از نزديك، خليفه جوان را ببينند و از مراحم وى برخوردار شوند تا در بازگشت به مدينه مردم را به اطاعت از حكومت وى تشويق كنند. به دنبال اين طرح، عثمان هيئتى مركب از «منذر بن زبير بن عوام»، «عبيدالله بن ابى عمرو مخزومى»، «عبدالله بن حنظله غسيل الملائكه» و چند تن ديگر از شخصيت هاى بزرگ مدينه را جهت ديدار با يزيد به دمشق روانه ساخت.
از آنجا كه يزيد نه از تربيت اسلامى برخوردار بود، نه مشاورانى داشت كه به او توصيه كنند كه حداقل در حضور آن هيئت رفتار سنجيده اى داشته باشد، و نه تدبير پدر را داشت كه بداند كسى كه به نام اسلام بر مسلمانان حكومت مى كند، حداقل بايد ظواهر اسلامى را حفظ كند، نزد آنان نيز از شراب خوارى و سگ بازى و تشكيل بزم ها و مجالس ساز و آواز و فسق و فجور كوتاهى نكرد، اما پذيرايى با شكوهى از آنان در كاخ خود به عمل آورد، به آنان احترام بسيار كرد و به هر كدام هدايا و خلعت هاى هنگفتى بالغ بر پنجاه هزار و صد هزار دينار بخشيد. او فكر مى كرد كه آنان با دريافت اين پول ها و با آن پذيرايى جانانه در كاخ سبز دمشق، در بازگشت به مدينه، از او تمجيد و تحسين خواهند كرد، اما اين ديدار نه تنها به نفع او تمام نشد، بلكه كاملا نتيجه معكوس بخشيد.
نمايندگان بجز منذر بن زبير (كه به بصره رفت) به مدينه بازگشتند و در اجتماع مردم اين شهر اعلام كردند كه: «ما از نزد شخصى برگشته ايم كه دين ندارد، شراب مى خورد، تار و طنبور مى نوازد، سگ بازى مى كند، خنياگران و زنان خوش آواز در مجلس او دل ربايى مى كنند، و با مشتى دزد و خراب كار به شب نشينى مى پردازد. اينك شما را شاهد مى گيريم كه او را از خلافت بركنار كرديم». پسر حنظله گفت: «من از نزد شخصى برگشته ام كه اگر هيچ كس با من يارى و همكارى نكند با همين چند پسرم به جنگ او خواهم رفت، او به من عطيه داد مرا احترام كرد ولى من عطيه او را نپذيرفتم مگر براى اينكه در جنگ با وى از آن استفاده كنم». به دنبال اين جريان، مردم مدينه با عبدلله پسر حنظله بيعت كردند و حاكم مدينه و همه بنى اميه را از شهر بيرون كردند.
اين گزارش كه به يزيد رسيد، «مسلم بن عقبه» را كه مردى سال خورده و از سرسپردگان درباره بنى اميه بود، با لشكر انبوهى براى سركوبى نهضت به مدينه اعزام كرد و به وى گفت: به آنان سه روز مهلت بده، اگر تسليم نشدند، با آنان بجنگ، و وقتى پيروز شدى سه روز هر چه دارند از اموال و چهار پايان و سلاح و طعام، همه را غارت كن و در اختيار سربازان بگذار... سپاه شام، مدينه را مورد حمله قرار داد و جنگ خونينى بين دو گروه در گرفت و سرانجام، شورشيان شكست خوردند و سران نهضت كشته شدند. مسلم به مدت سه روز دستور قتل عام و غارت شهر را صادر كرد. سربازان شام جناياتى مرتكب شدند كه قلم از بيان آنها شرم دارد. مسلم را به خاطر اين جنايات «مسرف» ناميدند. پس از پايان قتل و غارت، مسلم از مردم به عنوان بردگى براى يزيد بيعت گرفت!(3)، (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.