پاسخ اجمالی:
گسترش اسلام در مدينه بين انصار موجب شد كه جمعى تصميم بگيرند كه مخفيانه در سفر حج با پيامبر(ص) ملاقات كنند و درباره امور خود و دعوت آن حضرت به مدينه با او صحبت نمايند. اين جمعيت 72 نفر بودند، (70 مرد و 2 زن) كه مخفيانه به صورت بسيار سرّى پس از گذشتن دو ثلث از شب يكى يكى در مكان معيّنى به حضور آن حضرت رسيدند. عباس عموى پيامبر(ص) نيز با آن حضرت بود، در مورد اين كه از پيامبر(ص) به خوبى دفاع كنند بسيار سخن گفتند آنها وعده همكارى دارند و پيامبر(ص) نيز وعده وفادارى داد.
پاسخ تفصیلی:
گسترش اسلام در مدينه بين انصار موجب شد كه جمعى تصميم بگيرند كه مخفيانه در سفر حج با پيامبر ملاقات كنند و درباره امور خود و دعوت آن حضرت به مدينه با او صحبت نمايند اين جمعيت 72 نفر بودند، (70 مرد و 2 زن) كه مخفيانه به صورت بسيار سرّى پس از گذشتن دو ثلث از شب يكى يكى در مكان معيّنى به حضور آن حضرت رسيدند عباس عموى پيامبر نيز با آن حضرت بود، در مورد اين كه بايد از پيامبر به خوبى دفاع كنند بسيار سخن گفتند آنها وعده همكارى دارند و پيامبر نيز وعده وفادارى داد.(1)
كلماتى كه در اين جلسه رد و بدل شده جالب و پربار است.
عباس سخن را آغار كرده و گفت:«اِنَّ مُحَمَّداً مِنّا حَيثُ قَد عَلِمتُم فى عِزٍّ وَ مَنعَة وَ اِنَّهُ قَدْ اَبى اِلاَّ الاِنقِطاعَ اِلَيْكُمْ فَاِنْ كُنْتُمْ تَرَونَ اَنَّكُم وافُونَ لَهُ بِما دَعَوْتُمُوهُ اِلَيهِ وَ مانِعُوهُ وَ اَنتُم ذلِكَ وَ اِن كُنتُم تَرَونَ اَنَّكُم مُسلِمُوهُ فَمِنَ الآنِ فَدَعُوهُ فَاِنَّهُ فى عِزٍّ وِ مَنعَة»؛ (مقام و موقعيت محمد(صلى الله عليه وآله) آنچنان است كه مى دانيد او در نهايت عزّت و قدرت است و از او به خوبى دفاع مى شود؛ ولى اكنون تصميم جدّى گرفته كه در بين شما باشد؛ اگر مى دانيد به آنچه دعوتش مى كنيد وفا داريد و از او دفاع مى كنيد بسيار خوب؛ ولى اگر او را به دست دشمن مى سپاريد از همين الآن رهايش كنيد كه او در عزّت و قدت خواهد بود).
انصار به رسول خدا عرض كردند آنچه از ما مى خواهى بفرما: «فَتَكَلَّمَ وَ تَلاَ القُرآنَ وَ رَغَّبَ فِى الاِسلامِ ثُمَّ قالَ: تَمْنَعُونى مِمّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ نِسائَكُمْ وَ اَبْنائَكُمْ»؛ (سخن گفت، و قرآن تلاوت كرد و آنها را به اسلام ترغيب نمود، سپس فرمود: بايد همان گونه كه از خانواده و فرزندان خود دفاع مى كنيد از من هم دفاع كنيد).
براء بن معرور دست او را گرفت و گفت: «وَالَّذى بَعَثَكَ بِاْلحَقِّ! لَنَمْنَعَنَّكَ مِمّا نَمْنَعُ مِنْهُ اُزُرنا فبايِعْنا يا رَسُول اللّهِ فَنَحْنُ وَ اللّهِ! اَهْلُ الْحَرْب»؛ (سوگند به كسى كه تو را به حق مبعوث كرد! ما از تو همان گونه دفاع مى كنيم كه از فرزندان و ذرّيّه خود پشتيبانى مى كنيم؛ اى رسول خدا! با ما بيعت كن كه ما به خدا سوگند مرد جنگيم).
اَبُوالهَيثَم ابنِ يَتَّهان گفت: «يا رَسُولَ اللّهِ اِنَّ بَينَنا وَ بَينَ النّاسِ حِبالا وَ اِنّا قاطِعُوها يَعْنِى الْيَهُودَ فَهَلْ عَسَيْتَ اِنْ اَظْهَرَكَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَنْ تَرْجِعَ اِلى قَوْمِكَ وَ تَدَعَنا؟»؛ (اى رسول خدا! بين ما و بين مردم (يعنى يهود) رابطه اى بود و مبادا هنگامى كه خداوند تو را بر دشمنانت پيروز ساخت به سوى قوم و قبيله خود برگردى و ما را تنها بگذارى؟)
«فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) وَ قالَ: «بَلِ الدَّمَ الدَّمَ وَ الْهَدْمَ الْهَدْمَ اَنْتُمْ مِنّى وَ اَنَا مَنْكُمْ اُسالِمُ مَنْ سالَمْتُمْ وَ اُحارِبُ مَنْ حارَبْتُمْ» وَ قالَ رَسُولُ اللّهِ: «اَخْرِجُوا اِلَىَّ اِثْنَى عَشْرَ نَقيباً يَكُونُونَ عَلى قَوْمِهِمْ» فَاَخْرَجُوهُمْ تِسْعَةٌ مِنَ الْخَزْرَجِ وَ ثَلاثَةٌ مِنَ الاَوْسِ»؛ (رسول خدا تبسّمى كرد و فرمود: خير، خون در برابر خون و هدم و خرابى در برابر هدم و خرابى خواهد بود ـ هر چه بر سر شما آمد بر سر ما نيز خواهد آمد ـ شما از من هستيد و من هم از شما؛ با هر كس صلح كرديد، در صلح خواهم بود و با هر كس نبرد نموديد، نبرد خواهم نمود؛ اكنون دوازده نفر را به عنوان سرپرست و مسؤول انتخاب كنيد و به من معرفى نمائيد كه هر كدام مسؤوليت طايفه خود را بر عهده بگيرند؛ آنها نه نفر را از خزرج و سه نفر را از اوس معرفى كردند).
در اينجا عباس بن عباده با دورانديشى به نكته جالبى اشاره كرده و گفت:
«يا مَعْشَرَ الخَزرَجِ هَل تَدرُونَ عَلام تُبايِعُونَ هذَا الرَّجُلَ تُبايِعُونَهُ عَلى حَربِ الْاَحْمَرِ وَ الْاَسوَدِ فَاِن كُنتُم تَرَونَ اَنَّكُم اِذا نَهَكَت اَموالُكُم مُصيبَةً وَ اَشرافُكُم قَتلا اَسلَمتُومُوهُ فَمِنَ الْآنِ، فَهُوَ وَالّلهِ خِزىُ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ اِنْ كُنتُمْ تَرَونَ واخُونَ لَهُ فَخُذُوهُ فَهُوَ وَاللّهِ خَيرُ الدُّنْيا والآخِرَةِ. قالُوا: فَاِنّا نأخُذُهُ عَلى مُصيبَةِ الاَموالِ وَ قَتلِ الْاَشرافِ، فَمالَنا بِذلِكَ يا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: «الْجَنَّةُ» قالُوا: اَبسِطْ يَدَكَ فَبايَعُوهُ»؛ (اى خزرجيان! متوجه هستيد كه بر چه چيز با اين مرد پيمان مى بنديد؟! آنچه من احساس مى كنم اين است كه شما بيعت مى كنيد بر مبارزه با همه انسان ها، سياه و سفيد، اگر مى دانيد آنگاه كه اموالتان از بين رفت بر خود مصيبت مى شماريد و يا اگر اشرافتان به قتل رسيدند او را رها خواهيد كرد از هم اكنون بيعت نكنيد كه رسوايى دنيا و آخرت را به دنبال خواهد داشت؛ اما اگر مى دانيد به پيمان خود وفادار خواهيد ماند گرداگرد او را بگيرد كه خير دنيا و آخرت در آن است.
گفتند: ما با او پيمان مى بنديم! هر چند اموالمان در اين راه از بين برود و اشراف و بزرگانمان كشته شوند؛ امّا سؤالمان از رسول خدا اين است كه در برابر اين فداكارى چه خواهيم داشت؟ فرمود: «بهشت»، عرض كردند: دستت را دراز كن تا بيعت كنيم).(2)
اين پيروزى بزرگ موجب شد مردم مكه به مسلمانان فشار بسيار طاقت فرسايى وارد كنند و همين جا بود كه پيامبر به مسلمانان مكه دستور داد كه به مدينه هجرت كنند.(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.