پاسخ اجمالی:
خداوند در آيات63 و 64 سوره انعام مى فرمايد: «بگو: چه كسى شما را از تاريكيهاى صحرا و دريا رهايى مى بخشد؟ در حالى كه او را با حالت تضرّع [و آشكارا] و در پنهانى مى خوانيد. [و مى گوييد:] اگر از اين [خطرات و تاريكى ها] ما را رهايى بخشد، از شكرگزاران خواهيم بود». مشرکان در این موارد به فطرت خويش باز مى گردند؛ در اين حال غالباً با خدا پيمان مى بندند كه اگر ما را از اين شدائد رهايى بخشد، براى هميشه ممنون لطف او خواهيم بود. ولى غالباً بعد از رهايى از تنگناى حوادث، تمام پيمان هاى خود را فراموش مى كنند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيات63 و64 سوره انعام مى فرمايد: (بگو: چه كسى شما را از تاريكيهاى صحرا و دريا رهايى مى بخشد؟! در حالى كه او را با حالت تضرّع [و آشكارا] و در پنهانى مى خوانيد)؛ «قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِّنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً».
در اين حالت همه معبودهاى ساختگى از نظر شما دور مى شود، تنها دست به دامن لطف خداوند يكتا مى زنيد؛ ([و مى گوييد:] اگر از اين [خطرات و تاريكى ها] ما را رهايى بخشد، از شكرگزاران خواهيم بود.)؛ «لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ».
تعبير به «ظُلُماتِ البَرِّ وَ البَحْرِ»؛ (تاريكى هاى صحرا و دريا) تعبير جالبى است كه ممكن است اشاره به همان تاريكى ظاهرى باشد كه در شب ها يا به هنگام وزش طوفان ها و تندبادهاى خاك آلود، و ظاهر شدن ابرهاى سياه در آسمان بروز مى كند. اين تاريكى و ظلمت ذاتاً هولناك و توهّم انگيز است؛ مخصوصاً اگر در دريا و صحرا باشد.
شب تاريك و بيم موج و گردابى چنين هائل *** كجا دانند حال ما سبكباران ساحل ها؟!
و يا ترس از حمله حيوانات وحشى بيابان در كار باشد.
همچنين ممكن است ـ همان گونه كه گروهى از مفسّران ذكر كرده اند ـ معناى كنايى داشته باشد؛ و تاريكى هاى مشكلات و شدائد و دردها و رنج ها را شامل گردد.(1)
اين احتمال نيز وجود دارد كه هر دو ظلمت در مفهوم آيه جمع باشد: هم ظلمت هاى ظاهرى كه انسان را در عالمى از وحشت فرو مى برد، و هم ظلمت هاى معنوى كه آنها نيز وحشت انگيز و ناراحت كننده است؛ و به هر حال روشن است كه اين ناراحتى ها غالباً در سفرها پيش مى آيد، و تعبير آيه نيز ناظر به همين معنا است.
تعبير به «تَضَرُّعاً و خُفْيَةً» نيز تعبير جالبى است؛ زيرا «تضرّع» به معناى دعا و درخواست آشكار و اظهار تذلّل است(2) در حالى كه «خفيه» اشاره به دعاى پنهانى در اعماق دل است؛ و ممكن است اين دو تعبير ناظر به دو حالت يك انسان باشد: در آغاز كه تاريكى هاى مشكلات رو مى آورد خدا را در دل مى خواند، و هنگامى كه سخت در فشار شدائد واقع مى شود و كارد به استخوان اش مى رسد آنچه در دل دارد بر زبان جارى مى سازد، و فرياد مى كشد، و بر درگاه خدا تضرّع و التماس مى كند.
همچنين ممكن است ناظر به حالت گروه هاى مختلف باشد كه بعضى در اين گونه مواقع آشكارا خدا را مى خوانند، و بعضى پنهان؛ گويى هنوز از بت ها خجالت مى كشند! و يا از مردمى كه آنها را بت پرست مى دانستند كه در مشكلات چرا به بت ها پناه نمى برند؟!
به هر حال در اينگونه موارد به فطرت خويش باز مى گردند، و نور توحيد و يكتاپرستى سراسر قلبشان را روشن مى سازد؛ هرچه غير او است به دور مى ريزند، و هرچه نه ياد او است به فراموشى مى سپارند، و يقين پيدا مى كنند كه بت ها بى لياقت و بت پرستى بيهوده است، و جز توحيد راهى نيست.
در اين حال غالباً با خداى خود پيمان مى بندند، نذرها مى كنند، قول ها مى دهند، كه اگر ما را از اين شدائد و تلخ كامى رهايى بخشد و كام جان را با شهد لطف و رحمت اش شيرين كند، براى هميشه مديون و ممنون و مرهون لطف او خواهيم بود. ولى آنها غالباً بعد از رهايى از تنگناى حوادث، تمام عهد و پيمان هاى خود را فراموش مى كند چنانكه در ادامه آيه مى فرمايد: (بگو: خداوند شما را از اينها، و از هر مشكل و اندوهى، نجات مى دهد؛ بازهم شما براى او همتا قرار مى دهيد. [و راه كفر مى پوييد]): «قُلْ اللهُ يُنَجِّيكُمْ مِّنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْب ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ».(3)
البتّه اين حالت بسيارى از مشركان است، امّا گروهى كه آمادگى بيشترى دارند براى هميشه بيدار مى شوند و راه خود را پيدا كرده و با شرك وداع مى كنند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.