پاسخ اجمالی:
حر بن یزید ریاحی از مردان شريف كوفه و بزرگ قبيله خود بود. ابن زياد او را به فرماندهى هزار نفر مأمور جلوگيرى از امام حسين(ع) نمود ولى در روز عاشورا چون تصميم «ابن سعد» را بر جنگيدن با امام حسین(ع) جدى يافت، لرزه بر پيكرش افتاد و آرام آرام از سپاه يزيد كناره گرفت و به سوى اردوگاه امام حسين(ع) شتافت و او اوّل كسى بود كه به ميدان رفت و شهيد شد.
پاسخ تفصیلی:
«حرّ» از مردان شريف كوفه و بزرگ قبيله خود بود. ابن زياد او را به فرماندهى هزار نفر مأمور جلوگيرى از امام حسين(عليه السلام) نمود. ولى در روز عاشورا چون تصميم «ابن سعد» را بر جنگيدن جدى يافت، لرزه بر پيكرش افتاد و آرام آرام از سپاه يزيد كناره گرفت.
مهاجر بن اوس چون اضطراب شديد حر را ديد، گفت: به خدا سوگند تاكنون چنين حالتى در تو نديده ام، اگر پيش از اين از من مى پرسيدند كه دلاورترين مردم كوفه چه كسى است، تنها تو را نشان مى دادم. حرّ گفت: (خود را در ميان بهشت و جهنم مى بينم اما من چيزى را بر بهشت ترجيح نمى دهم هر چند پيكرم پاره پاره شود و مرا در آتش بسوزانند)؛ «إنّي وَاللهِ أُخَيِّرُ نَفْسي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ وَلا أخْتارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً».
سرانجام حرّ تصميمش را گرفت و به سوى اردوگاه امام حسين(عليه السلام) شتافت.
بنا به نقل «ابن اثير» در تاريخ خود هنگامى كه «حرّ» خدمت امام(عليه السلام) رسيد، عرضه داشت: من فكر نمى كردم كه اين جماعت كار را به اينجا برسانند والاّ هيچگاه با آنان همراهى نمى كردم. اينك براى توبه به نزدت آمده ام و تصميم دارم تا پاى مرگ از شما حمايت كنم و در پيش رويت كشته شوم، آيا توبه من پذيرفته است؟!
امام(عليه السلام) با مهربانى پاسخ داد: «نَعَمْ، يَتُوبُ اللهُ عَلَيْكَ وَيَغْفِرُ لَكَ»؛ (آرى خداوند توبه ات را مى پذيرد و گناهانت را مى بخشد).(1)
در تاريخ مى خوانيم كه حر چون به نزديك امام حسين(عليه السلام) رسيد با خداى خود چنين مناجات كرد:
«أللّهُمَّ إِلَيْكَ اُنيبُ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلوبَ أَوْلِيائِكَ وَأَوْلادِ نَبِيِّكَ»؛ (خدايا به سوى تو بازگشت و توبه مى كنم كه دل هاى دوستان تو و فرزندان پيامبرت را ترساندم).(2)
به نقل «خوارزمى» در كتاب مقتل خود، حرّ پس از اعلام توبه به امام عرض كرد: يابن رسول الله! من اوّل كسى بودم كه راه را بر تو بستم، اجازه بده تا اوّل كشته برابرت باشم به اميد آنكه فرداى قيامت دست در دست جدّت نهم. امام(عليه السلام) فرمود: «تو از كسانى هستى كه خداوند توبه آنها را پذيرفته است».
آرى او اوّل كسى بود كه به ميدان رفت و شهيد شد.(3)
ولى مطابق نقل طبرى و ابن كثير، حرّ پس از كشته شدن حبيب و قبل از نماز ظهر به اتفاق زهير بن قين به دشمن حمله كرد، به گونه اى كه هر يك در محاصره دشمن قرار مى گرفت، ديگرى به كمك او مى شتافت و او را از محاصره دشمن بيرون مى آورد تا آنكه اسب حرّ را پى كردند، ولى وى همچنان مى جنگيد.(4)
مطابق نقل ديگرى، حرّ دليرانه مى جنگيد و اين رجز را مى خواند:
«إنّي أَنَا الحُرُّ ومُؤوِى الضَّيْفِ *** اَضْرِبُ في أعْراضِكُم بِالسَّيفِ
عَنْ خَيْرِ مَنْ حَلَّ بِلادَ الخيفِ *** أَضْرِبُكُمْ وَلا أرى مِنْ حَيْف»
(من حر هستم كه ميزبان ميهمانانم، شمشيرم را بر شما وارد مى سازم و از بهترين كسى كه در بلاد خيف (سرزمين مكّه) ساكن شده حمايت مى كنم، با شما مى جنگم و از (مرگ) باكى ندارم).
حر همچنان مى خروشيد و مى جنگيد تا آنكه سرانجام لشكر پياده نظام ابن سعد بر او حمله ور شدند و او را به شهادت رساندند.
اصحاب امام(عليه السلام) پيكر نيمه جان حر را به خيمه آوردند. امام بر بالين وى نشست و خون از چهره او پاك كرد و فرمود: «أَنْتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ أُمُّكَ وَ أنْتَ الْحُرُّ فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ»؛ (تويى حر وآزاده، همان گونه كه مادرت تو را چنين ناميد، تويى آزاد مرد در دنيا و آخرت).(5)
بستگان حر كه در سپاه ابن سعد بودند از ابن سعد تقاضا كردند تا بدن حر را جهت دفن به آنان تحويل دهد. عمر سعد هم پذيرفت. لذا بدن حر در محلى كه فعلا داراى بقعه و بارگاه مستقل است دفن شد و سر او نيز از بدن جدا نگشت.(6)
حرّ بن يزيد رياحى درس بى نظيرى به تمام گم كردگان راه حق داد و آن اينكه انسان اگر صاحب اراده و تصميم باشد، ممكن است تا لب پرتگاه هلاكت پيش برود ولى با يك اراده به موقع همه چيز عوض شود و به سوى عاليترين درجات بهشت برين بازگردد، او يك مرد استثنايى بود و خداوند نيز امتيازات استثنايى به او داد، ياران امام حسين(عليه السلام) همه در مقبره اى در كنار مرقد مبارك او جمع اند ولى حر بن يزيد، قبّه و بارگاهى مخصوص به خود در چند كيلومترى بارگاه سيدالشهدا(عليه السلام) دارد و گروه گروه زوّار به كنار قبرش مى روند و زيارتش مى كنند و بر او درود مى فرستند.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.