پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه شقشقیه درباره هجوم مردم برای بیعت با ایشان مى فرماید: «ناگهان مردم همچون یال هاى پرپشت و انبوه کفتار به سوى من روى آوردند و از هر سو گروه گروه به طرفم آمدند به قدرى که نزدیک بود حسن و حسین(ع) پایمال شوند و ردایم از دو طرف پاره شد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه شقشقیه در ترسیم چگونگى هجوم مردم براى بیعت مى فرماید: (چیزى مرا نگران نساخت جز این که دیدم ناگهان مردم همچون یال هاى پرپشت و انبوه کفتار به سوى من روى آوردند و از هر سو گروه گروه به طرف من آمدند)؛ «فَما راعَنی(1) اِلاّ وَالنّاسُ کَعُرْفِ(2) الضَّبُعِ(3) اِلَىَّ یَنثالُونَ عَلَىَّ مِنْ کُلِّ جانِب». (4)
تعبیر به «عُرْفِ الضَّبُعْ»؛ (یال کفتار) اشاره به ازدحام فوق العاده مردم و پشت سر هم قرار گرفتن براى بیعت است، زیرا یال کفتار ضرب المثلى براى این گونه موارد است.
امّا اظهار نگرانى حضرت از هجوم ناگهانى مردم براى بیعت، ممکن است به خاطر این باشد که چنین بیعت پرشورى، مسئولیّت تازه اى بر دوش حضرت گذاشت، به ویژه آن که پیش بینى پیمان شکنى دنیاپرستان را مى نمود. در خطبه 92، همین معنا به وضوح دیده مى شود که امام(علیه السلام) به هنگام بیعت مردم بعد از قتل عثمان این نکته را یادآورى فرمود.
اضافه بر این نکته، از این نیز نگران بود که ممکن است تاریک دلان حسود رابطه اى میان قتل عثمان و بیعت مردم با او عنوان کنند.
سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن و ترسیم ازدحام عمومى مردم سه جمله دیگر اضافه مى کند و مى فرماید: (هجوم به قدرى زیاد بود که [نزدیک بود دو یادگار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)] حسن و حسین(علیهما السلام) پایمال شوند و ردایم از دو طرف پاره شد و اینها همه در حالى بود که مردم همانند گوسفندانى [گرگ زده که دور چوپان جمع مى شوند] در اطراف من گرد آمدند)؛ «حَتّى لَقَدْ وُطِىءَ الْحَسَنانِ، وَ شُقَّ عِطْفاىَ، مُجْتَمِعینَ حَوْلى کَرَبیضَةِ الْغَنَمِ».
این بیعت با تمام بیعتهایى که در زمان خلفا شد متفاوت بود. بیعتى بود خود جوش و فراگیر، بدون هیچ توطئه قبلى و از عمق جان توده هاى زجر دیده و ستم کشیده، نه مانند بیعت «سقیفه» که تصمیم اصلى را چند نفر بگیرند و مردم را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و نه همانند «بیعت عمر» که تنها با تصمیم خلیفه اوّل پایه ریزى شد و نه همچون «بیعت عثمان» که «شوراى شش نفره» با آن ترکیب خاصّش سردمدار آن بود و در یک کلام مى توان گفت که بیعت واقعى و حقیقى، همین بیعت بود و بقیّه از یک نظر جنبه مصنوعى داشت و از قبل، روى آن کار شده است.
بعضى از شارحان نهج البلاغه نوشته اند که قیام کنندگان در برابر «عثمان» هنگامى که بعد از قتل او به سراغ امام(علیه السلام) رفتنند تا با او براى خلافت بیعت کنند، حضرت حاضر نشد و هنگامى که اصرار کردند فرمود: (من وزیر شما باشم بهتر از آن است که امیر باشم)؛ «اَنَا لَکُمْ وَزیراً خَیْر مِنّى اَمیراً»، زیرا مى دانست پیشگام شدن آنها در بیعت، به این اتهام دامن مى زند که نقشه قتل عثمان از قبل پى ریزى شده بود. بعلاوه، اگر تنها آنها بیعت مى کردند گروهى مى گفتند تنها قاتلان «عثمان» با او بیعت کردند، افزون بر این، امام(علیه السلام) در جبین آنها مى دید که همه تحمّل پذیرش حق را ندارند; آرى حق تلخ و سنگین است، ولى بعداً مهاجران و انصار آمدند و به آن حضرت اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. «على»(علیه السلام) چاره اى جز پذیرش ندید سپس بر منبر قرار گرفت و مردم گروه گروه آمدند و با او بیعت کردند، تنها افراد اندکى سر باز زدند ولى امام(علیه السلام) اصرارى در اجبار آنان نداشت، از کسانى که از بیعت سر باز زدند «سعد بن ابى وقّاص» و «عبدالله بن عمر» بودند. (5)، (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.