پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) که در دوران پرآشوب اواخر دوره اموى عهده دار منصب امامت بود، علاوه بر نبرد با دشمنان و مخالفان، در درون شیعه نیز با غلات روبرو بود. تفکرات غلات در باب ماهیت الهى اغلب با تشبیه و حلول همراه بود و عقاید فاسدی را مانند: الوهیت حضرت امیر(ع) و حلول روح الهى در وجود ایشان، اباحه گرى، تاکید مبالغه آمیز در معرفت امام و ترک واجبات، تبلیغ می کردند.
پاسخ تفصیلی:
امام صادق(علیه السلام) در دوران پرآشوب اواخر دوره اموى عهده دار منصب امامت شد. در این زمان به غیر از مشکلات شیعه با مخالفان، در درون خانه خود با غلات روبرو بود. تفکرات غلات در باب ماهیت الهى اغلب با تشبیه و حلول همراه بود. از مشهورترین غالیان زمان امام صادق، بیان بن سمعان، ابومنصور عجلى، مغیرة بن سعید و ابوالخطاب بودند. پیروان بیان بن سمعان به بیانیّه معروفند. بیانیه از دل کیسانیه ظهور کرده و قائل بودند که ابوهاشم فرزند محمد بن حنفیّه، به امامت بیان بن سمعان تصریح کرده و او پس از ابوهاشم امام است. بیان بن سمعان الوهیت حضرت امیر(علیه السلام) را تبلیغ مى کرد و قائل بود که در وجود على(علیه السلام) روح الهى حلول کرده و با جسد او یکى شده است. وى نور الهى در حضرت را به نور چراغ دان تشبیه کرده و انتقال این نور را از راه انتقال از حضرت آدم(علیه السلام) به امام على(علیه السلام) تبیین مى کرد. بیان بن سمعان معتقد به جسمانیت خدا بود که همچون مردى ازلى از نور است و قسمتى از نور خود را به انسان هاى برگزیده خود منتقل مى سازد. او در اواخر عمرش ادعاى نبوت کرد و آیه «هذا بیان للناس»(1) را دلیل نبوت خود مى دانست. وى در شورشى در سال 119 هجری قمری به دست خالد بن عبدالله قسرى در کوفه به قتل رسید. امام صادق(علیه السلام) در چنین اوضاعى اولین سال هاى امامت خود را به مبارزه با این افراد پرداخت و آنان را مطرود جامعه شیعه دانست. در همان زمان فردى با نام ابو منصور عجلى در کوفه به ترویج افکار غالیانه خود پرداخت. او خود را به امام باقر(علیه السلام) منسوب ساخت و مورد طرد و لعن امام باقر(علیه السلام) قرار گرفت. ابومنصور بعد از رحلت امام باقر در سال 114 هجرى قمرى ادعا کرد که امامت به وى منتقل شده و امام باقر امر خود را به وى تفویض کرده است. وى معتقد بود که خداوند وى را به جهت تأویل مبعوث کرده است و آیه «و إنْ یروا کسفاً من السماء»(2) را مربوط به خویش مى پنداشت و خود را همان قطعه افتاده از آسمان مى دانست. ابو منصور بر این باور بود که مراد از بهشت، کسى است که به موالات و دوستى وى مامور هستیم و او همان امام وقت است.(3) بنابر دیدگاه وى، واجبات و محرمات شناخت امام و دشمنان امام است و اساس دین همان معرفت امام وقت است. آنچه مسلم است امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به معرفت امام اهمیت مى دادند، ولى شدیداً با دیدگاه اباحه گرایانه آنها نیز مقابله کردند. به هر حال گروهى از پیروان ابو منصور عجلى در زمان حاکمیّت یوسف بن عمر ثقفى بر کوفه خروج کرده و حدود سال 122 هجری قمری به قتل رسیدند. به دنبال آن ابومنصور دستگیر و اعدام گردید. در نگاه عده اى از پیروان ابو منصور، وى امام صامت بود و از او نقل مى کردند که «من امام مستودع هستم و بر من روا نیست که به کسى وصایت کنم». اینان قائل بودند که امام ناطق همان قائم مهدى است که پس از وى خواهد آمد. فرزند ابو منصور به نام حسین بن ابى منصور نیز از غلات بود که در زمان مهدى عباسى به دار آویخته شد.(4) از نکات قابل توجه در دیدگاه هاى ابومنصور که ربط وثیقى با اسماعیلیه دارد، یکى اباحه گرى وى و دیگر تاکید مبالغه آمیز در معرفت امام و ترک واجبات بود که در پیروان اسماعیلیه نیز پررنگ است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.