پاسخ اجمالی:
محمد بن ابى زینب مقلاص اسدی که فرقه غالى خطابیه به وى منسوب است یکى از پایه گذاران اسماعیلیه است. او قبل از گرایش به غلو از یاران مهم امام صادق(ع) بود ولی امام افکارش را شدیداً رد کرد و در مواضع گوناگون به لعن و نفرین او پرداخت و از او با عناوین کافر، مشرک و دشمن خدا یاد کرد. او به امام صادق(ع) دروغ مى بست و احادیثى را به نام امام از خود ساخته و در کتاب های روایی قرار مى داد. از اندیشه هاى مهم ابوالخطاب، حلول روح الهى در انسان، تناسخ و اباحه گرى است.
پاسخ تفصیلی:
یکی از کسانی که تأثیر عمیقى در اسماعیلیان و افکار آنها داشته است، محمد بن ابى زینب مقلاص اسدى، ملقب به ابوالخطاب است که فرقه غالى خطابیه به وى منسوب است. از وى به عنوان یکى از پایه گذاران اسماعیلیه و نیز در شمار مرتبه ابواب در سلسله مراتب مقدس نُصیریه نام برده اند. در بعضى از منابع از وى با کنیه ابو اسماعیل یاد شده است که برخى را بر آن داشته است تا وى را پدر معنوى اسماعیل بن جعفر بدانند. او از قبیله بنى اسد و ساکن کوفه بود. به نقل ثقة الاسلام کلینى در فروع کافى، ابوالخطاب قبل از گرایش به غلو، از یاران مهم امام صادق بوده و سؤالات اصحاب امام صادق(علیه السلام) را از کوفه به مدینه برده و پاسخ دریافتی از امام را براى اصحاب ارسال مى داشته است.(1)
علماى رجالى و حدیث امامیّه احادیث منقول از ابوالخطاب را به دو قسم قبل از انحراف و بعد از گرایش به غلو تقسیم کرده اند و روایات قبل از غلوِ وى را مى پذیرند.(2) وى حدود سال 130 هجرى به غلو گرایش پیدا کرد و تفکرات غلو آمیز را در کوفه پراکند. بنابر نقل سعد بن عبدالله اشعرى قمى، وى و همراهانش که حدود 70 نفر بودند در مسجد کوفه گرد آمده اظهار زهد و تنسک مى کردند و در هنگام نماز مردم را به مسلک خود فرا مى خواندند. چون خبر به عیسى بن موسى، والى کوفه رسید، عده اى را براى دستگیرى آنان اعزام کرد. ولى خطّابیان تسلیم نشده، جنگ میان آنان درگرفت و ابوالخطاب دستگیر شد. او را نزد والى کوفه بردند و در کنار رود فرات او و یارانش را گردن زدند و سرش را براى منصور عباسى فرستادند. بنابر شواهد موجود، مرگ ابوالخطاب باید حدود سال 138 هجری قمری اتفاق افتاده باشد.(3)
از اندیشه هاى مهم ابوالخطاب مى توان از حلول روح الهى در انسان، تناسخ و اباحه گرى یاد کرد. در نگاه خطابیّه روح خداوند در امام صادق(علیه السلام) حلول کرده و ابوالخطاب فرستاده اوست. در نگاه ابوالخطاب در هر زمانى دو رسول در میان مردم حاضر است و زمین از وجود آن دو خالى نیست، یکى ناطق و دیگرى صامت. در زمان رسولِ گرامى اسلام، محمد(صلی الله علیه و آله) رسول ناطق و على(علیه السلام) رسول صامت بود و در دوران امام صادق(علیه السلام)، رسول ناطق، امام صادق(علیه السلام) است و ابوالخطاب رسول صامت.
افکار غلوآمیز ابوالخطاب از سوى امام صادق(علیه السلام) شدیداً رد شد و در مواضع گوناگون به لعن و نفرین ابوالخطاب پرداخت و از او با عناوین کافر، مشرک و دشمن خدا یاد شده است. در روایاتى آمده است که ابوالخطاب به امام صادق(علیه السلام) دروغ مى بست و در کتب اصحاب امام صادق(علیه السلام) دست برده و احادیثى را به نام امام صادق(علیه السلام) از خود ساخته و در این کتاب ها قرار مى داد و براى همین علت بعضى از اصحاب کتاب هاى خود را به امام عرضه مى کردند تا صحت احادیث آنها به رویت امام برسد و شاید از اینجا عرضه کتب و عقاید به امام به عنوان سنّت مطرح شد تا امام، سره را از ناسره جدا کرده و به تنقیح عقاید بپردازد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.