پاسخ اجمالی:
پس از قتل متوكل، تركان بر امور كشور مسلط شدند و به جاى اينكه خليفه فرمانده آنان باشد، خليفه را به زير فرمان خود در آوردند، به گونه اى كه اگر خليفه به خواسته آنان تن نمى داد، نقشه بركنارى يا قتل او را مى كشيدند. عملا وضع به گونه اى بود كه خليفه يك مقام تشريفاتى بيش نبود و رتق و فتق امور کلاً در دست تركان قرار داشت. پس از معتزّ، مهتدی و پس از او هم معتمد، استقلالی در کارها نداشتند و پیوسته بازیچه دست ترکان دربار عباسی بودند و به سرنوشتی همانند معتزّ گرفتار شدند.
پاسخ تفصیلی:
پس از قتل متوكل، تركان بر امور كشور مسلط شدند و به جاى اينكه خليفه فرمانده آنان باشد، خليفه را به زير فرمان خود در آوردند، به گونه اى كه اگر خليفه به خواسته ى آنان تن نمى داد، نقشه بركنارى يا قتل او را مى كشيدند. داستانى كه ذيلاً ياد آور مى شويم گواه اين معنا است:
روزى «معتز» گروهى از همفكران و محرمان اسرار خود را در مجلسى گرد آورد سپس ستاره شناسى را احضار كردند تا مدت خلافت وى را تعيين كند. در اين موقع ظريفى كه در مجلس بود، گفت: من بيش از ستاره شناس، از مدت خلافت و عمر او آگاهم. آنگاه نظريه خود را چنين بيان كرد: تا روزى كه تركان هوادار خليفه هستند و دوام حكومت او را بخواهند، او بر مسند خلافت مستقر خواهد بود و روزى كه مورد خشم آنان قرار گيرد و علاقه آنان از او قطع شود، آن روز پايان حكومت او خواهد بود! (1)
بر اثر نفوذ و تسلط تركان در دربار خلافت، وضع به گونه اى بود كه خليفه يك مقام تشريفاتى بيش نبود و رتق و فتق امور عملاً در دست تركان قرار داشت.
روزى گروهى از تركان وارد قصر معتز شدند و او را كشان كشان به اتاقى بردند، آنگاه او را با چوب و چماق كتك زده و پيراهنش را سوزاندند و او را در حياط قصر زير آفتاب نگه داشتند. آفتاب آن روز به قدرى گرم بود كه زمين مانند تنور داغ بود و هيچ كس نمى توانست دو پاى خود را بر روز زمين بگذارد و ناچار بود به اصطلاح پا به پا شود. در اين موقع تركان او را از مقام خلافت خلع كردند و گروهى را بر اين خلع گواه گرفتند. سپس به منظور قتل خليفه معزول تصميم گرفتند او را به يك نفر بسپارند تا در اثر گرسنگى و تشنگى و شكنجه هاى فراوان به زندگى او خاتمه دهد. بدين گونه خليفه را در حالى كه نيمه جانى در بدن داشت، در سردابى جا دادند و درب سرداب را با خشت و گچ مسدود كردند و معتز به همان حالت، زنده به گور شد! (2)
پس از معتزّ، مهتدی خلیفه شد که او نیز استقلالی در کارها نداشت و پیوسته بازیچه دست ترکان دربار عباسی بود و به سرنوشتی همانند معتزّ گرفتار شد و پس از او نیز معتمد باز با اراده همین ترکان به حکومت رسید. (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.