پاسخ اجمالی:
پس از مرگ مهدی عباسی، فرزندش هادی که جوانی خوشگذران و مغرور بود، به خلافت رسید که از نظر اخلاقى به هيچ وجه شايستگى و صلاحیت احراز این مقام خطير را نداشت. عیاشی ها و ظلم و فشار طاقت فرسا نسبت به بنی هاشم و...، موجب اضطراب و تشنج در کشور اسلامی گردید و موجی از نارضایتی عمومی جامعه را فرا گرفت.
پاسخ تفصیلی:
سال 169 هجرى در تاريخ اسلام يك سال بحرانى و تاريك و پر تشنج و غم انگيز بود، زيرا در اين سال پس از مرگ «مهدى عباسى» فرزندش «هادى» كه جوانى خوش گذران و مغرور و ناپخته بود، به خلافت رسيد و حكومت وى سرچشمه حوادث تلخى گرديد كه براى جامعه اسلامى بسيار گران تمام شد.
البته نشستن هادى به جاى پدر، مسئله تازه اى نبود، زيرا مدت ها بود كه حكومت اسلامى به وسيله خلفاى ستمگر، به صورت رژيم موروثى درآمده بود و در ميان دودمان اموى و عباسى دست به دست مى گشت و انتقال قدرت ها از اين راه كه با سكوت تلخ و اجبارى مردم همراه بود، تقريباً يك مسئله عادى شده بود.
چيزى كه تازگى داشت، سپرده شدن سرنوشت مسلمانان به دست جوانى ناپخته، فاقد صلاحيت، بوالهوس و خوش گذرانى مثل هادى بود، زيرا هنگامى كه وى بر مسند خلافت تكيه زد، هنوز 25 سال تمام نداشت(1) و از جهات اخلاقى به هيچ وجه شايستگى احراز مقام خطير خلافت و زمامدارى جامعه اسلامى را نداشت.
با چنين طرز رفتار و روش، پيدا بود كه او از عهده مسئوليت سنگين اداره امور جامعه اسلامى برنخواهد آمد، به همين دليل، در دوران خلافت او، كشور اسلامى كه در آغاز نسبتاً آرام بود و همه ايالات و استان ها به اصطلاح مطيع حكومت مركزى بودند، بر اثر رفتار زننده و اعمال زشت وى، دستخوش اضطراب و تشنج گرديد و از هر سو موج نارضايى عمومى پديدار گشت.
البته علل مختلفى موجب پيدايش اين وضع شد ولى عاملى كه بيش از هرچيز به نارضايى و خشم مردم دامن زد، سخت گيرى هادى نسبت به بنى هاشم و فرزندان على(عليه السلام) بود. او از آغاز خلافت، سادات و بنى هاشم را زير فشار طاقت فرسا گذاشت و حق آنها را كه از زمان خلافت مهدى از بيت المال پرداخت مى شد، قطع كرد و با تعقيبب مداوم آنان، رعب و وحشت شديدى در ميان آنان به وجود آورد و دستور داد آنان را در مناطق مختلف باز داشت نموده و روانه بغداد كنند.(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.