پاسخ اجمالی:
مختار ابن ابوعبيدة ابن مسعود ثقفى که در کودکی علی(ع) او را «كَيِّس» خطاب کرده است؛ يكى از چهره هاى سياسى و پرنفوذى است كه با درايت و زيركىِ خاصّى، با شعار خونخواهىِ امام حسين(ع) ارادتمندان آن حضرت را به گرد خود جمع كرد و براى فرصتى كوتاه زخم هاى دلشان را التيام بخشيد. مختار در سال 66 هجری قیام کرد و با انتقام از قاتلان امام حسین(ع) دل اهل بیت عصمت و طهارت را شاد نمود. او در سال67 در سن 63 سالگی توسط مصعب بن زبیر کشته شد.
پاسخ تفصیلی:
مختار يكى از چهره هاى سياسى و پرنفوذى است كه با درايت و زيركىِ خاصّى، با شعار خونخواهىِ امام حسين(عليه السلام) ارادتمندان آن حضرت را به گرد خود جمع كرد و براى فرصتى كوتاه زخم هاى دلشان را التيام بخشيد.
پدر وى «ابوعبيدة بن مسعود ثقفى» از مردان شجاع و فرمانده لايقى بود كه در دوران عمر خود كارهاى برجسته اى انجام داد و سرانجام در «يوم الجسر» ـ در جنگى كه ميان مسلمانان و لشكر فارس در زمان خليفه دوم اتّفاق افتاد ـ در نزديكى «حيره» در كنار پل دجله به اتّفاق يكى از فرزندانش به نام «جبر بن أبى عبيدة» در سال 14 هجرى، كشته شد. (1)
«اصبغ بن نباته» مى گويد: مختار را در حالى كه طفلى خردسال بود، بر زانوى اميرالمؤمنين(عليه السلام) ديدم كه آن حضرت دست محبّت بر سر و روى او مى كشيد و مى فرمود: «يا كَيِّس، يا كَيِّس»؛ (اى تيزهوش! اى تيزهوش!). (2)
با بررسى تاريخ قيام مختار به خوبى در مى يابيم كه تعبير امام چه قدر دقيق و حساب شده بوده است. مختار با عالى ترين شيوه هاى تبليغى كه حكايت از مردم شناسى وى مى كرد، در مدّت كوتاهى انديشه هاى مردم را مخاطب قرار داد و احساسات برافروخته آنان را نسبت به امام حسين(عليه السلام) به يكى از پرشورترين قيام هاى مسلّحانه مبدّل ساخت.
او همان كسى است كه «مسلم بن عقيل» ـ سفير و نماينده امام حسين(عليه السلام) در كوفه ـ هنگام ورود به كوفه با وجود بزرگان زيادى كه در كوفه بودند راهىِ خانه وى شد و پس از مدّتى به خانه «هانى بن عروه» نقل مكان كرد.
هنگامى كه «عبيدالله زياد» با ارعاب و تهديد مردم كوفه را از اطراف مسلم پراكنده ساخت، «مختار» در قريه اى به نام «القفا» بود و به منظور حمايت از مسلم با تعدادى از همراهان خود به سوى كوفه حركت كرد، ولى در ميانه راه توسّط سربازان عبيدالله دستگير و روانه زندان شد.
در تمام مدّتى كه واقعه كربلا رخ داد او در زندان در كنار هم بندش ـ ميثم تمّار، يار فداكار اميرالمؤمنين(عليه السلام) ـ به سر مى برد.
ابن ابى الحديد مى نويسد:
ميثم تمّار در زندان به مختار گفت: «إِنَّكَ تَفْلِتُ وَ تَخْرُجُ ثائِراً بِدَمِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَتَقْتُلُ هذا الْجَبّارَ الَّذي نَحْنُ فِي سِجْنِهِ، وَ تَطَأُ بِقَدَمِكَ هذا عَلى جَبْهَتِهِ وَ خَدَّيْهِ»؛ (تو از زندان آزادخواهى شد و به خونخواهى امام حسين(عليه السلام) قيام خواهى كرد و اين ستمگرى كه امروز من و تو در زندان او اسيريم، به قتل خواهى رساند و با پاى خود سر و صورت وى را لگدكوب خواهى كرد!). (3)
به يقين ميثم اين سخنان را با اين قاطعيّت از جانب خود نگفته بود، بلكه قاعدتاً اين از اخبار غيبى بود كه از مولايش على(عليه السلام) شنيده بود.
چيزى نگذشت كه حكم اعدام مختار از سوى ابن زياد صادر شد، ولى هنگامى كه مختار را پاى دار آوردند، فرمان آزادى وى از سوى يزيد به اطّلاع ابن زياد رسيد، زيرا عبدالله بن عمر ـ شوهر خواهر مختار ـ نزد يزيد براى او شفاعت كرده بود.
مختار پس از آزادى، به حكم ابن زياد كوفه را ترك كرد و در مكّه به عبدالله بن زبير، كه در آنجا پرچم استقلال را برافراشته بود، پيوست. (4)
برخى از علماى شيعه كه از مختار به نيكى ياد مى كنند، انگيزه وى را از پيوستن به ابن زبير مصلحتى و موقّت مى دانند و مى گويند، مختار چون «عبدالله بن زبير» را در پاره اى از اهداف، از جمله مخالفت با امويان با خود متّحد مى ديد، به وى پيوست.
وى در جريان محاصره مكّه توسّط سپاه شام، به دفاع از حرم امن الهى كه ابن زبير در آن پناهنده شده بود، پرداخت.
ولى اين اتّحاد دوامى نداشت و سرانجام مختار چون از مقاصد ابن زبير و انحرافات وى با خبر شد، از وى كناره گرفت و رهسپار كوفه شد. (5)
مختار براى هدف بزرگى كه در سر داشت ـ يعنى خونخواهىِ امام حسين(عليه السلام) ـ آرام و قرار نداشت و همواره صداى گرم ميثم تمّار ـ از اصحاب سرّ اميرالمؤمنين(عليه السلام)ـ در گوش هاى وى طنين انداز بود، كه تو براى خونخواهى امام حسين(عليه السلام) قيام خواهى كرد و قاتلان را به سزاى اعمالشان مى رسانى و از اين جهت تكليفى بر دوش خود احساس مى كرد كه بايد روزى به اين امر عظيم اقدام كند.
اين بود كه ابتدا به سراغ فرزندان اميرمؤمنان(عليه السلام) رفت و مدّتى ملازم «محمّد بن حنفيّه» شد و از او احاديث و علوم اسلامى مى آموخت. (6)
ورود مختار به كوفه همزمان با شكوفايى قيام توّابين بود. وى با تبليغات گسترده به كوفيان مى گفت: جنبش توّابين فاقد سازماندهى نظامى است و لذا نمى تواند موفّق و كارآمد باشد.
تبليغات وى هر چند تا حدودى باعث شكاف در قيام توّابين شده بود، ولى چندان در جلب شيعيان موفّق نبود و در نتيجه با تحريك اشراف كوفه كه از برنامه هاى مختار به وحشت افتاده بودند توسط عبدالله بن يزيد ـ حاكم زبيرى كوفه ـ مجدّداً روانه زندان شد. مختار در زندان بود كه قيام توّابين به شكست انجاميد. (7)
وى بار ديگر با وساطت شوهر خواهرش ـ عبدالله بن عمر ـ از زندان آزاد شد و پس از آزادى، زمينه را براى قيام خويش مساعدتر ديد.
مختار در سال 66 هجری قیام کرد و با انتقام از قاتلان امام حسین(علیه السلام) در سال67 در سن 63 سالگی توسط مصعب بن زبیر کشته شد. (8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.