پاسخ اجمالی:
امّ البنين روزها دست عبيدالله فرزند خردسال عباس را مى گرفت و به بقيع مى رفت و براى فرزندانش اشعاری می سرود و مرثيه سرايى مى كرد. مردم مدينه براى شنيدن مرثيه هاى جانسوز او اجتماع كرده و همنواى با او گريه مى كردند. به اندازه اى عزادارى او جانسوز بود كه حتّى مروان بن حكم دشمن كينه توز اهل بيت(ع) هنگامى كه آن منظره را می ديد متأثّر می شد و اشك می ريخت.
پاسخ تفصیلی:
جناب امّ البنين همسر اميرمؤمنان(عليه السلام) بعد از فاطمه زهرا(عليها السلام) است كه نام وى نيز فاطمه بود و چهار فرزندش به نام هاى عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان در كربلا در ركاب امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيدند. وى به ياد فرزندانش روزها به قبرستان بقيع مى رفت و عزادارى مى كرد.
مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى نويسد: امّ البنين در حالى كه دست فرزند عباس را ـ كه عبيدالله نام داشت ـ مى گرفت روزها به بقيع مى رفت و براى فرزندانش مرثيه سرايى مى كرد. مردم مدينه براى شنيدن مرثيه هاى جانسوز او اجتماع كرده و همنواى با او گريه مى كردند. به اندازه اى عزادارى او جانسوز بود كه حتّى مروان بن حكم ـ دشمن كينه توز اهل بيت(عليهم السلام) ـ هنگامى كه آن منظره را ديد نيز متأثّر شد و اشك ريخت.
آن بانوى داغديده اشعارى مى سرود كه از آن جمله است:
«يا مَنْ رَأَى الْعَبّاسَ كَرَّ عَلى جَماهِيرِ النَّقَدِ *** وَوَراهُ مِنْ أَبْناءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْث ذي لَبَدِ
اُنْبِئْتُ أَنَّ ابْني أُصيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدِ *** وَيْلي عَلى شِبْلي أَمالَ بِرَأسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ كانَ سَيْفُكَ في يَدَيْكَ لَما دَنى مِنْهُ أحَدٌ»
(اى كسى كه عبّاس را ديدى كه بر فرومايگان حمله ور شده و از پى او فرزندان حيدر كه هر يك شيرانى قوى بودند، قرار داشتند.
با خبر شدم كه بر سر پسرم در حالى كه دستش را قطع كرده بودند، عمود آهنين زده شد؛ واى بر شير بچه ام كه عمود آهنين بر فرقش فرود آمد!
آرى؛ اگر شمشير در دستانت بود، هرگز كسى به تو نزديك نمى شد).
همچنين خطاب به زنان مدينه مى گفت:
«لاتَدْعُوَنِّي وَيْكِ اُمَّ الْبَنينَ *** تُذَكِّريني بِلُيُوثِ الْعَرينَ
كانَتْ بَنُونَ لي أُدْعى بِهِمْ *** وَالْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنينَ
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبى *** قَدْ واصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتينِ»
(ديگر مرا ام البنين نخوانيد؛ چراكه مرا به ياد شيران بيشه [رزم و جهاد] مى اندازيد.
مرا پسرانى بود كه به خاطر آنها امّ البنين خوانده مى شدم، ولى امروز ديگر مرا پسرانى نيست [تا به خاطر وجود آنان امّ البنين خوانده شوم].
آن چهار پسرى كه [در ميدان جهاد] همچون عقاب هاى تيز پرواز بودند [آن قدر شجاعت و استقامت به خرج دادند كه] با رگ هاى بريده به ملاقات مرگ رفتند [و به شهادت رسيدند]). (1)
بى ترديد اين عزادارى ها كه ناشى از غمى عميق و دردى جانكاه داشت، يادآور مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و يارانش و افشاگر ستم يزيد و جانيان شام و عوامل مزدور آنان بود و سبب زنده نگه داشتن خاطره عاشورا، بيدارى مردم و ايجاد روح مقاومت و شجاعت در آنان و سرانجام انقلاب و قيام مى شد.
آنجا كه نتوان با شمشير و نيزه به جنگ با دشمنان برخاست، مى توان با قطره هاى اشك، سيلى بنيان كن به راه انداخت و بساط ظالم را برچيد.
به ديگر سخن، اين شورها و اشك ها، عواطف را بر مى انگيزد، آتش نفرت از ستمگران را بر مى افروزد و سينه ها را مالامال از عشق به فداكارى مى كند و در نهايت به شورش و قيام مى انجامد همانگونه كه شد. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.