پاسخ اجمالی:
در طول تاريخ اسلام ادعاهایی به نام مهدویت پدید آمد. کیسانیه اعتقاد داشتند محمدحنفیه مهدی موعود است و نمرده است (خود حنفیه به این اعتقاد راضی نبود). به گواهی تاریخ، او در سال 80 یا 81 وفات یافت. سپس بعضی از خلفای عباسی برای برای رسیدن به خلافت و بعد از آنها نیز در موارد متعددی اشخاصی ادعای مهدویت نمودند. از این اشخاص، عده ای در صدد اشباع روحیه جاه طلبی و دنیاپرستی و عده ای دیگر به عنوان آلت دست دشمنان اسلام برای ایجاد نفاق و تضعیف قدرت مذهبی جامعه اسلامی چنین ادعاهایی را طرح کردند.
پاسخ تفصیلی:
در طول تاريخ اسلام، تقريباً از همان قرن نخست، به نام كسانى برخورد مى كنيم كه با گذاردن نام «مهدى موعود» بر خود و يا چسباندن اين عنوان از سوى ديگران به آنها، داعيه هاى بزرگى داشتند، يا براى آنها قائل بودند؛ گرچه هيچكدام از اين مدّعيان نه تنها توفيق اصلاح جهان را نيافتند و دنياى پر از ظلم و جور را، از عدالت و داد پر نكردند؛ حتّى در محيط كوچك خود نيز مبدأ يك حركت مختصر اصلاحى نبودند.
شايد نخستين كسى كه اين نام را بر او گذاشتند ـ هر چند راضى به اين كار نبود ـ محمّد حنفيّه فرزند على(عليه السلام) البتّه از مادرى غير از فاطمه(عليها السلام) بود كه گروه «كيسانيّه» اعتقاد داشتند:
او مهدى موعود است و پس از مرگ او، سر و صدا بلند كردند كه او هرگز نمرده است؛ بلكه در كوه «رضوى»(1) در ميان دو شير قرار گرفته كه حافظ و نگهبان اويند!
در حالى كه مى دانيم «محمّد حنفيّه» در سال 80 يا 81 هجرى وفات كرد و در بقيع (گورستان معروف مدينه) به خاك سپرده شده و خوشبختانه امروز ديگر سر و صدايى از اين گروه به گوش نمى رسد.
سپس بعضى از خلفاى جبّار عباسى براى رسيدن به مقام خلافت و استفاده از عقايد پاك مذهبى گروهى از مردم ساده دل براى نيل به اين هدف، با توجّه به آمادگى ذهنى مردم مسلمان درباره مهدى موعود، با همين عنوان قدم به ميدان گذاردند و خود را مهدى معرفى كردند.
ولى گذشت زمان نشان داد كه نه تنها مهدى نبودند، بلكه از ستمكارانى بودند كه بايد به دست مهدى و با شمشير او نابود شوند!
اين امر همچنان ادامه يافت و هر از چندى، كسى مدّعى مهدويّت شد و گروهى را گرد خود جمع كرد و به گمراه ساختن آنها پرداخت؛ امّا اين مهدى هاى موسمى و فصلى، هيچكدام ديرى نپاييدند كه نقشه هايشان نقش بر آب شد!
زيرا دعوى مهدويّت به همان اندازه كه براى جلب موقّت گروهى از عوام دل انگيز و رؤيايى است، خطرناك و دور از مصلحت سود جويان است، چون مهدى بايد جهان را پر از عدالت كند و اين چيزى است كه زود مدّعيان دروغين را رسوا مى كند.
در ميان اين مدّعيان دروغين همه گونه افراد بودند.
در بعضى نشانه هاى بيمارى روانى و سبك مغزى و حدّاقل ساده لوحى ديده شده، در حالى كه بعضى جاه طلب و دنيا پرست بودند و به خاطر اشباع همين روحيّه، بدون مطالعه عواقب كار، اين دعوى را عنوان كردند.
بعضى ديگر، آلت دست دشمنان شناخته شده اسلام بودند كه از وجودشان براى انحراف فكر مسلمانان از مسائل حياتى كه با آن روبه رو بودند؛ و يا براى ايجاد تفرقه و نفاق و تضعيف قدرت مذهبى مخصوصاً قدرت روحانيّون كه همواره مزاحم سرسخت آنها بودند، استفاده مى شد.
خلاصه، اين بازى ادّعاى مهدويّت همچنان ادامه يافت تا اين اواخر كه «سيّد محمّدعلى باب» را به روى صحنه آوردند.
گرچه او در آغاز جرأت چنين ادّعائى را نداشت بلكه طبق اسناد زنده و گواهى سخنان خودش كه امروز در نوشته ها موجود است، مدّعى مهدويّت نبود، بلكه به همين مقدار قانع بود كه او را «باب» و «نائب خاصّ مهدى» بدانند.
ولى با گذشت زمان و جمع شدن عدّه اى اطراف او، و تحريك آنها كه در پشت صحنه سر نخ اين برنامه را در دست داشتند، ادّعاى خود را به قائميّت (مهدويّت) تغيير داد.(2)
قرائن و اسنادى كه از تاريخ زندگى او و پيروانش جمع آورى شده ـ و چه خوب جمع آورى كرده اند ـ نشان مى دهد كه دعوى او از هر سه امر سرچشمه مى گرفت؛ يعنى، هم از ناحيه عمّال دولت هاى استعمارى ـ همچون «روسيه تزارى» در آغاز، و «انگلستان» و «آمريكاى ميراث خوار استعمار» به دنبال ـ رسماً «تحريك» و «تقويت» و «حمايت» مى شد و هم جاه طلبى خاصّى كه بر وجود او مستولى بود او را آرام نمى گذاشت و هم خالى از يك نوع ناراحتى روانى نبود.(3)
البتّه اين رشته سر دراز پيدا كرد، و جانشينان، او را عملا عقب زده و به يك شخصيّت درجه دو كه مقدّمه ظهور! ايشان بوده تبديل كردند و خود داعيه هاى بيشترى در سر پروراندند.
امّا تشعّب فرقه هاى آنها از يك سو(4)؛ و انتشار اسناد زنده اى دائر بر ارتباط مستقيم با دولتهاى استعمارى از سوى ديگر(5)؛ و از همه مهمتر فقدان محتواى قابل ملاحظه اى كه بتواند حتّى مردم كوچه و بازار را اشباع كند، در دعوت آنها، از سوى سوم؛ و روشنگري هايى كه از ناحيه گروهى از مسلمانان بيدار براى معرفى اين «حزب سياسى استعمارى» شد از سوى چهارم؛ خيلى زود وضع آنها را روشن ساخت.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.