پاسخ اجمالی:
علم خداوند و آگاهى بى پایان او هرگز دگرگون نمى شود ولى پاره اى از موضوعات در اثر گذشت زمان تغییر مى یابد، مثلا ممکن است دارویى براى بیمارى، امروز داروى شفابخش باشد و چند روز دیگر براى همان بیمار، زیانبار و خطرناک. طبیب آگاه، امروز دستور استفاده از آن را مى دهد و چند روز دیگر آن را نسخ مى کند. این است فلسفه وجود ناسخ و منسوخ در قرآن.
پاسخ تفصیلی:
این دو عنوان (ناسخ و منسوخ) براى بعضى بسیار بحث انگیز است و شاید تعجّب مى کنند که چگونه در قرآن آیات ناسخ و منسوخى وجود دارد .
منظور از ناسخ و منسوخ، احکام جدیدى است که نازل مى شود و احکام قدیم را از بین مى برد و این تنها در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) واقع شد که درهاى وحى باز بود و دگرگونى در احکام امکان داشت. پاره اى از احکام گرچه در ظاهر به صورت حکم مطلق بود ولى در باطن، مقیّد و مخصوص وقت معیّنى بود و پس از پایان آن وقت، حکم نیز پایان یافت و حکم جدید که به آن ناسخ گفته مى شود نازل می شد. مانند دستورى که به مسلمانان در مورد دادن صدقه قبل از نجوا و گفتگوهاى درگوشى با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) داده شده بود: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدَقَةً»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با پیامبر نجوا کنید پیش از نجوا، صدقه اى در راه خدا بدهید). (1)
این آزمونى بود براى مسلمانان که جز یک نفر ـ امیرمؤمنان على(علیه السلام) ـ به آن عمل نکرد و به زودى آیه ناسخ نازل شد و فرمود: «اَءَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدقات فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ»؛ (آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات، پیش از نجوا خوددارى کردید، اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و [بدانید] خداوند از آنچه انجام مى دهید باخبر است). (2)
وجود ناسخ و منسوخ در قوانینى که ساخته و پرداخته فکر انسانهاست جاى تعجّب نیست؛ چرا که امروز ممکن است قانونى بگذارند و فردا پى به اشتباهاتى در آن ببرند و آن را نسخ کنند ولى در احکام الهى چگونه تصوّر مى شود؟
پاسخ این سؤال را در یک جمله مى توان خلاصه کرد و آن این که علم خداوند و آگاهى بى پایان او هرگز دگرگون نمى شود ولى پاره اى از موضوعات در اثر گذشت زمان تغییر مى یابد، مثلا ممکن است دارویى براى بیمارى، امروز داروى شفابخش باشد و چند روز دیگر براى همان بیمار، زیانبار و خطرناک. طبیب آگاه، امروز دستور استفاده از آن را مى دهد و چند روز دیگر آن را نسخ مى کند و ممنوع مى شمارد. در مثال قبله و غیر آن نیز مطلب همین طور است. ممکن است یک روز نماز به بیت المقدس داراى مصالح زیاد باشد چرا که کعبه مرکز بتها شده، بعلاوه رنگ قومیّت به خود گرفته و اگر در آغاز، نماز به سوى آن خوانده شود، مشکل ایجاد خواهد شد ولى نماز به سوى بیت المقدّس به مدّت سیزده سال، این زنگها را از اسلام مى زداید و هرگاه بعد از هجرت به مدینه نماز به سوى کعبه که نخستین خانه توحید است خوانده شود، داراى مصالح بیشترى است و زیانى هم ندارد.
تمام موارد نسخ، در واقع همین گونه است؛ البتّه مباحث نسخ بسیار گسترده است که در این مختصر نمى گنجد تنها منظور اشاره به اصل فلسفه نسخ بود. (3). (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.