پاسخ اجمالی:
اصولا بررسى محتواى دعوت هر آيينى، براى دانشمندان از بهترين دلايل براى اثبات صدق و كذب مدعاى آن آيين است و گاه بر بسيارى از معجزات پيشى مى گيرد. محتوای یک دعوت الهی ویژگی هایی دارد مانند هدايت انسان، برقرارى عدالت، فراهم آوردن صلح و زمینه های تكامل انسان. با تأملی در آموزه های قرآنی می توان این ویژگی ها را در اسلام یافت: 1- دعوت به توحید. 2- دعوت به توکل و معرفی خداوند به عنوان تنها مؤثر اصلی. 3- یکسان بودن بندگان نزد خدا و معرفی تقوا به عنوان تنها معیار فضیلت.
پاسخ تفصیلی:
براى پى بردن به صدق و كذب مدعى، بررسى محتواى دعوت او غالباً يك دليل قانع كننده است. يك آيين آسمانى كه از علم بى پايان خدا سرچشمه گرفته و از طريق وحى نازل شده، ويژگى هاى خاص خودش را دارد. در حالى كه يك مكتب دروغين كه براى اهداف مادى و شيطانى از سوى فرد يا افرادى به وجود مى آيد، داراى ويژگى هاى ديگرى است.
اولى، هدف گيريش هدايت انسان ها، تقويت نفوس، برقرارى عدالت، فراهم آوردن صلح و سازش و امنيت و بالأخره تكامل انسان در جنبه هاى معنوى و مادى است. در حالى كه دومى، تلاشى است براى تحميق انسان ها و تحذير افكار و بهره كشى هر چه بيشتر و استعمار و استثمار، و مسلماً چنين اهدافى برنامه هاى ديگرى را مى طلبد.
با توجه به آنچه در بالا گفته شد يك نگاه اجمالى به مجموعه معارف و قوانين و برنامه هاى اسلامى مى افكنيم، به خصوص آنچه در قرآن مجيد بر آن تكيه و تأكيد شده است.
1. نخستين چيزى كه در اين زمينه به چشم مى خورد و شالوده اصلى تمام معارف و قوانين اسلام را تشكيل مى دهد، مسأله توحيد و مبارزه با هرگونه شرك است.
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) با تكيه بر اين اصل، انسان را از قيد هر پرستشى، جز پرستش خداى يگانه آزاد ساخته و به سوى خداوند يگانه اى كه خالق آسمان و زمين و جامع جميع صفات كمال، و آگاه از درون و برون انسان ها است دعوت مى كند، و زنجيرهاى اوهام و خرافات و پرستش انسان ها و يا سنگ و چوب و انواع بت ها را از هم مى گسلد.
2. هيچ چيز را در سرنوشت انسان جز خداوند مؤثر نمى داند، و همه را به توكل به او دعوت كرده مى فرمايد: «اَلَيْسَ اللهُ بِكاف عَبْدَهُ»؛ (آيا خداوند براى [نجات و دفاع از] بنده اش كافى نيست؟!).(1)
3. اين از يك سو، از سوى ديگر انسان را در گرو اعمال خويش مى شمرد و تنها راه نجات و پيروزى را در سعى و تلاش و كوشش هر چه بيشتر مى شمرد و مى فرمايد: «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى»؛ (و اين كه براى انسان چيزى جز [حاصل] سعى و كوشش او نيست)،(2) و «كُلُّ نَفْس بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»؛ ([آرى] هركس در گرو اعمال خويش است).(3)
4. در اسلام همه انسان ها از هر نژاد و هر زبان يكسان شمرده شده اند و از اين نظر هيچ گونه امتيازى در ميان آنها وجود ندارد جز به تقوا و پرهيزكارى.(4)
5. تمام مؤمنان را برادر يكديگر خطاب مى كند و به اين ترتيب نزديك ترين پيوند ممكن ميان دو انسان را، پيوندى كه بر اساس برابرى و مساوات است مى شمرد و مى گويد: «مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود صلح و آشتى برقرار سازيد و تقواى الهى پيشه كنيد، تا مشمول رحمت او شويد».(5)
6. عدالت اجتماعى را اصل اساسى حاكم بر اجتماعات بشرى مى داند و همه مؤمنان را دعوت به قيام به قسط مى كند و حتى مى گويد: نبايد خصومت هاى شخصى يا قبيلگى مانع از اجراى عدالت شود(6).
همچنين رابطه نزديك خويشاوندى و پدر و فرزندى و مانند آن نبايد از اجراى عدالت جلوگيرى كند و كفه داورى به سود آنها ( بدون دليل) سنگين گردد.(7)
7. حاكميت، اصل انفاق بر روابط انسان ها را پذيرفته و همگان را دعوت مى كند كه از نعمت هايى كه خدا به آنها داده (نعمت علم، مال، مقام و موقعيت اجتماعى) به ديگران ببخشند(8).
8. بر صله رحم و رعايت پيوند خويشاوندى تأكيد مى كند(9) و مخصوصاً براى پدر و مادر احترام فوق العاده اى قائل است تا آنجا كه اگرمسلمان هم نباشند، خوشرفتارى با آنها را توصيه مى كند.(10)
9. حمايت از مظلومان در شرق و غرب جهان نيز از مسائلى است كه اسلام بر آن تأكيد دارد. حتى ظاهر آيات قرآن اين است كه در اين مسأله فرقى ميان هم كيشان مسلمان و غير آنها نيست. چنانكه در آيه 75 سوره نساء مى خوانيم: «وَ مالَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعِفينَ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ وَالْوِلْدانِ»؛ (چرا در راه خدا، و [براى رهايى] مردان و زنان و كودكانى كه [به دست ستمگران] تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟!) بنابراين حمايت از آنها تا سر حد جنگ و پيكار لازم شمرده شده است.
10. احترام به حقوق زن ـ مخصوصاً در آن محيطى كه حق او به كلى پايمال شده بود تا آنجا كه حق حيات براى زنان قائل نبودند و آزادانه دختران را به زير خاك مى كردند ـ نيز مورد تأكيد قرار گرفته تا آنجا كه مى گويد: همان اندازه اى كه زنان وظيفه و مسؤوليت دارند به همان مقدار داراى حق اند چرا كه حق از وظيفه جدا نيست «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذى عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ».(11)
11. همزيستى با پيروان اديان ديگر و صاحبان كتب آسمانى و دعوت از همه براى تكيه كردن روى نقاط مشترك چنانكه در آيه 64 سوره آل عمران مى فرمايد: «قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى كَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ اِلاّ اللهَ وَ لا نُشْرِكَ بِه شَيْئاً وَ لايَتَّخِذَ بَعضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِّنْ دْونِ اللهِ»؛ (بگو: اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است؛ كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما، بعض ديگر را ـ غير از خداى يگانه ـ به ربوبيت نپذيرد).
12. در اسلام اهميت فوق العاده اى به علم و دانش داده شده و صدها آيه قرآن از اين معنى حكايت مى كند و اين امر با توجه به محيط نزول قرآن كه كانون جهل و بى سوداى بود بسيار جالب است. نخستين آياتى كه بر پيامبر نازل شد تأكيد بر علم كرد (12) و دريك جا به قلم سوگند ياد مى كند(13) و اصولا برترى آدم (و نوع بشر) را در فضيلت علم و دانش مى شمرد.(14)
13. مسأله امر به معروف و نهى از منكر ـ كه نوعى نظارت عمومى بر كل جامعه به وسيله كل جامعه است و مسؤوليت متقابل براى همه افراد در برابر هرگونه مفسده اجتماعى يا ترك انجام وظيفه قائل مى شود ـ نيز يكى از نقطه هاى درخشان اين آيين است(15).
14. سرچشمه بسيارى از مفاسد و ناهنجارى ها، گرايش شديد به امور مادى و مسابقه در تجمل پرستى و زندگى پر زرق و برق است و اسلام براى بستن اين سرچشمه به ساده زيستن و ترك تجمل پرستى دعوت مى كند(16) در عين اين كه استفاده معقول و منطقى از مواهب مادى و حتى زينت ها را مباح مى شمرد.(17)
15. رعايت ادب و حسن برخورد با ديگران و ملاحظه موازين اخلاقى در همه جا سفارش شده كه در سوره لقمان آيات 18 و 19 به بخش مهمى از اين مسأله اشاره شده، و همچنين در سوره حجرات آيات 11 و 12 و سوره فرقان آيه 72 و آيات ديگر.
همچنين در آيه 199 سوره اعراف مى خوانيم: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ»؛ ([به هر حال] با عفو و مدارا رفتار كن، و به كارهاى شايسته دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان [و با آنان ستيزه مكن]).(18)
16. قرآن مجيد در مورد جانشين ساختن بحثهاى منطقى با پيروان مذاهب ديگر، به جاى تعصب هاى كوركورانه مى گويد: «اُدْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ»؛ (با حكمت و اندرزِ نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن).(19)
17. خضوع در مقابل حق و پذيرش آن از هر كه باشد يكى از نقاط روشن آيين است، مى فرمايد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَْلْبَابِ»؛ (پس بندگان مرا بشارت ده. * همان كسانى كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى كنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند).(20)
18. اخلاص نيت از انگيزه هاى غير الهى از اصولى است كه قرآن مجيد و روايات اسلامى مكرر در مكرر بر آن تأكيد كرده، اعمالى را پاك و مقبول خداوند و موجب نجات و سعادت مى شمرد كه به قصد تظاهر و خودنمايى و رياكارى نباشد، بلكه اهداف والاى انسانى و اخلاقى و الهى در آن منظور گردد و ركن اساسى آن را تشكيل دهد. در هفت آيه قرآن روى عنوان: «مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ»تكيه شده.(21)
از يك سو صدقات خالصانه مؤمنان را تشبيه به باغ پربار و پر ثمرى مى كند كه بر اثر نزول باران رحمت الهى، ميوه اش دو برابر مى شود.(22) و از سوى ديگر اعمال رياكاران غير مؤمن را به بذرهايى تشبيه مى كند كه در خاك كم عمقى كه روى تخته سنگى قرار گرفته افشانده شده و باران همه را مى شويد و با خود مى برد.(23)
19. در اسلام اسراف و تبذير شديداً نكوهش شده و تبذير كنندگان به عنوان برادران شيطان معرفى شده اند: «اِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا اِخْوانَ الشّياطينِ»(24).
20. حمايت از كودكان بى سرپرست و يتيم نيز از اصول اساسى اسلام است، كه در آيات فراوان و روايات بسيارى بر آن تأكيد شده تا آنجا كه خوردن مال يتيمان همچون خوردن آتش شمرده شده: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً»(25).
در جاى ديگر اصلاح كارهاى آنها توصيه شده است، مى فرمايد: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ اِصْلاحٌ لَّهُمْ خَيْرٌ»؛ (و از تو درباره يتيمان سؤال مى كنند بگو: اصلاح كار آنان بهتر است).(26)
21. در اسلام، اسيران محترم هستند و نسبت به خوشرفتارى با آنان توصيه شده و كمك به آنان در قرآن مجيد جزء برنامه ابرار و نيكان شمرده شده است: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً»؛(27) در حديثى از امام على(عليه السلام)، مى خوانيم: «اِطْعامُ الاَسير و الاِحسانُ اِليهِ حقٌ واجبٌ»؛ (و غذا دادن به اسير و نيكى به او حق واجبى است).(28)
22. مشورت در امور نيز يكى از مهمترين مسائلى است كه قرآن مجيد و روايات اسلامى بر آن تأكيد نموده و حتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) با آن عقل كل، مأمور به مشورت بوده «وَشَاوِرْهُمْ فِي الاَْمْرِ»(29) و اصولاً مشاورت در امور مهم اجتماعى را يكى از نشانه هاى ايمان مى داند: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ»(30).
23. مبارزه با خرافات نيز جزء برنامه هاى قطعى پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود. اين در حالى است كه مدعيان دروغين نبوت، اصرار دارند به خرافات دامن بزنند و افكار مردم را از اين طرق تحذير كنند، و براى جلب تمايل عوام با خرافاتشان هماهنگ مى شوند، ولى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) اين سد را مى شكند و حتى در جايى كه خرافه اى در نظر مردم به نفع او تمام شود با آن مبارزه مى كند.
چه خرافه اى از بت پرستى بالاتر كه سرتاسر جزيره عربستان را فرا گرفته بود، تا آنجا كه مخالفت با آن بسيار مشكل و عجيب و حتى احياناً نشانه جنون شمرده مى شد. هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آنها را به خداوند يگانه دعوت كرد گفتند: «أَجَعَلَ الاْلِهَةَ إِلَهاً وَاحِداً إِنَّ هَذَا لَشَىْءٌ عُجَابٌ»؛ (آيا او به جاى اين همه خدايان، خداى واحدى قرار داده؟! اين براستى چيز عجيبى است!).(31)
ظاهراً يكى از دلايل نسبت دادن جنون به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز همين بوده كه او با مسأله بت پرستى كه از مسلّم ترين مسائل محيط بود به مبارزه برخاست.
در مجموع، عرب جاهلى گرفتار خرافات زيادى بود كه شرح آن به طول مى انجامد و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) با همه آنها مبارزه كرد.
24. آزاد ساختن انسان از قيد هوى و هوس و از اسارت در چنگال انسان هاى ديگر، و يا اسارت در آداب و رسوم و سنن غلط نيز از مسائلى است كه اسلام به آن اهميت بسيار مى دهد تا آنجا كه يكى از صفات ويژه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را اين مى شمرد كه: «و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى دارد»؛ «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الاَْغْلالَ الَّتى كانَتْ عَلَيْهِمْ»(32).
در حديث معروف نبوى يكى از سه گناهى كه هرگز خدا آن را نمى بخشد اين شمرده شده كه انسان، آزادى انسان آزاده اى را سلب كند و او را به صورت برده درآورد و بفروشد.(33)
25. منع از تكاثر و فزون طلبى و حرص و آز در امور مادى، يكى ديگر از برنامه هاى اصلى اين آيين است كه در آيات متعددى از قرآن مجيد و همچنين روايات اسلامى به آن اشاره شده است، تا آنجا كه آن را به عنوان يكى از خصيصه هاى مذموم زندگى دنيا شمرده و هم رديف لهو و لعب و تفاخر قرار داده است (34) و آن را سبب بى خبرى از خدا معرفى مى كند و آنها را كه براى اثبات فزونى قوم و قبيله خويش، راهى گورستان شدند تا قبرهاى مردگان خود را بشمارند سخت مذمت كرده، مى فرمايد: «اَلْهيكُمُ التَّكاثُرُ ـ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»(35).
داستان قارون مستكبر مستكثر و خود برتربين را كه سرانجام خود و تمام اموالش به قعر زمين فرو رفتند را با شرح مفصلى بازگو مى كند و به پيروان برنامه هاى آنان هشدار مى دهد؛ و پيامبرش را از اين كه چشم به امكانات مادى اين گونه افراد بدوزد و آن را نشانه فضل و برترى آنان بداند نهى مى نمايد(36).
26. دعوت به اتحاد و همبستگى را مى توان جزء دستوراتى كه در سرلوحه برنامه هاى اسلامى قرار گرفته، شمرد كه با تأكيد فراوان در قرآن مجيد از آن ياد شده است. همگان را دعوت به اتحاد و نهى از تفرقه مى كند و نسبت به بازگشت به اختلافات و نفاق هاى جاهليت هشدار مى دهد و افراد پراكنده را بر لب پرتگاهى از آتش شمرده(37) و تنازع و اختلاف را سرچشمه سست شدن جامعه و از ميان رفتن قدرت و شوكت آن مى شمرد.(38)
27. احترام به قانون نيز از مهمترين دستورات اسلام است تا آنجا كه مى گويد: حتى اگر قانون بر ضد شما تمام شود، آن را محترم شمريد: «كُونُوا قوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِكُمْ اَوِ الْوالِدَيْنِ والاَْقْرَبينَ»؛ (هميشه قيام به عدالت كنيد. براى خدا گواهى دهيد، اگر چه به زيان شما، يا پدر و مادر و نزديكانتان بوده باشد!).(39)
شكستن حريم قوانين را حرام مى داند و تعدّى از حدود الله را ظلم و ستم مى شمرد: «وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَاُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ»(40) و نشانه ايمان راستين را تسليم مطلق در برابر قانون حق و ترك اعتراض بر آن حتى در محيط فكر و انديشه و عقل مى شمرد.(41)
28. ترك انتقامجويى نه تنها سيره مستمره شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود كه تجلّى آن در جنگ هاى اسلامى مخصوصاً در داستان فتح مكه كاملاً آشكار شد، بلكه كراراً پيروان خود را به آن توصيه مى كرد.
در يك جا همه را به عفو و گذشت و صرف نظر كردن از لغزش هاى ديگران دعوت مى كند، و آنها را به عفو الهى كه در انتظار آن هستند متوجه مى سازد: «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ اَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَكُمْ»(42).
بلكه فراتر از آن مى گويد: در مقابل بديها نه تنها انتقامجويى نكنيد بلكه بدى را به نينى پاسخ گوييد، تا سرچشمه جوشش محبت گردد: «اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فَاِذا الَّذى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَميمٌ»(43).
ولى با اين حال اجازه نمى دهد كه دشمنان كينه توز از رحمت و رأفت اسلامى سوء استفاده كنند بلكه دستور مى دهد همان گونه كه بايد در مقابل دوستان يا دشمنان فريب خورده، نرم و مهربان باشيد در برابر دشمنان لجوج و سرسخت، با خشونت و شدت عمل برخورد كنيد، تا آنجا كه ياران راستين پيامبر(صلى الله عليه وآله) را با اين اوصاف معرفى مى كند: «در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند»؛ «اَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِرُحَماءُ بَيْنَهُمْ»(44).
29. دعوت به تقوا در تمام زمينه ها نيز از مسائلى است كه اسلام به هر مناسبت روى آن تكيه مى كند و به سراغ آن مى رود و آن را تنها راه نجات بشر و زاد و توشه آخرت(45) و معيار شخصيت انسان ها(46) و بركات دنيا(47) و سعادت آخرت(48) و سبب بينايى و آگاهى(49) مى شمرد.
30. «حُبّ فِى الله و بُغْض فِى الله» نيز از اصول تعليمات اسلام است؛ و به عبارت ديگر براى خدا دوست داشتن و براى خدا دشمن داشتن. يا به تعبير روشن تر هر كس كه در راه ايمان و حق و عدالت و تقوا و پاكى گام بر مى دارد را دوست خود بدانيد وبا او پيوند محكم دوستى بر قرار سازيد و به عكس از ناپاكان و بدان و آلودگان و ستمگران فاصله بگيريد كه در آيات قرآن به عنوان نشانه اصلى حزب الله (50) و در احاديث اسلامى محكم ترين دستگيره ايمان و اسلام «اَوْثَقُ عُرَى الاْيمانِ الْحُبُّ فِى اللهِ وَ الْبُغْضُ فِى اللهِ»(51) و افضل اعمال(52) شمرده شده است. اينها بخشى از تعليمات اسلام در اصول و فروع است.
آيا مى توان باور كرد انسانى درس نخوانده و برخاسته از محيط ظلمانى جاهليت و پرورش يافته دركانون كفر و فساد و بى عدالتى و خشونت، تعليماتى اين چنين با خود بياورد جز اين كه از طريق وحى آسمانى و الهام الهى و تأييد او باشد.
اصولا بررسى محتواى دعوت هر آيينى، براى دانشمندان از بهترين دلايل براى اثبات صدق و كذب مدعاى آن آيين است و گاه بر بسيارى از معجزات پيشى مى گيرد. چرا كه بسيارى از وسوسه هايى كه درباره معجزات از سوى مخالفان لجوج ابراز مى شد (مانند تهمت سحر و امثال آن) در مورد بررسى محتواى دعوت، بى معنا است، حتى مى توان كتابى قطور در اين مورد تأليف كرد؛ و مخصوصاً تعليمات اسلام در تمام زمينه هاى اعتقادى و اخلاقى و اجتماعى و نيز در مسائل فردى و گروهى و معنوى و مادى ميدان وسيع و گسترده اى است براى اين مبحث.
مسلماً اين مجموعه از يك عرب بيابانى درس نخوانده و برخاسته از عقب مانده ترين محيط ها نمى تواند يك مسأله عادى باشد و به عقيده ما هيچ معجزه اى از اين بالاتر نيست و حداقل قرينه اى است كه با انضمام به قرائن ديگر، مجموعه اطمينان بخشى را به وجود مى آورد.(53)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.