پاسخ اجمالی:
ایشان در خطبه اول نهج البلاغه به 14 نکته در مورد جامعیّت قرآن و ویژگیهاى آن اشاره مى فرماید. از جمله اینکه: قرآن بیان کننده حلال و حرام، واجب و مستحب، احکام نسخ شده، مباح و ممنوع، احکام خاص و احکام عام، پندها و اندرزها. احکام مقید و مطلق، معین کننده متشابهات از محکمات و ... می باشد.
پاسخ تفصیلی:
امام علی (علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه به چهارده نکته در مورد جامعیّت قرآن و ویژگیهاى آن اشاره مى فرماید:
1ـ (حلال و حرام الهى و واجبات و مستحبّاتش را روشن و آشکار کرده بود)؛ «مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ و فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ».
در این جمله اشاره به احکام پنجگانه معروف شده است، فرایض اشاره به واجبات، فضایل اشاره به مستحبّات، حرام اشاره به محرّمات و حلال، مباحات و مکروهات را شامل مى شود.(1)
2ـ (ناسخ و منسوخ آن را نیز بیان کرده است)؛ «وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ».
منظور از ناسخ و منسوخ، احکام جدیدى است که نازل مى شود و احکام قدیم را از بین مى برد و این تنها در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) واقع شد که درهاى وحى باز بود و دگرگونى در احکام امکان داشت. پاره اى از احکام گرچه در ظاهر به صورت حکم مطلق بود ولى در باطن، مقیّد و مخصوص وقت معیّنى بود و پس از پایان آن وقت، حکم نیز پایان یافت و حکم جدید که به آن ناسخ گفته مى شود نازل گشت. مانند دستورى که به مسلمانان در مورد دادن صدقه قبل از نجوا و گفتگوهاى درگوشى با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) داده شده بود: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدَقَةً»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با پیامبر نجوا کنید پیش از نجوا، صدقه اى در راه خدا بدهید). (2)
این آزمونى بود براى مسلمانان که جز یک نفر ـ امیرمؤمنان على(علیه السلام) ـ به آن عمل نکرد و به زودى آیه ناسخ نازل شد و فرمود: «اَءَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدقات فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ»؛ (آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات، پیش از نجوا خوددارى کردید، اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و [بدانید] خداوند از آنچه انجام مى دهید باخبر است). (3)
3 ـ (مباح و ممنوع آن را نیز روشن ساختیم)؛ «وَ رُخَصَهُ و عَزائِمَهُ».
این احتمال در تفسیر این دو واژه داده شده که منظور از رخص، احکام واجب یا حرامى است که در بعضى از موارد استثنا شده، مانند: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْر باع وَلا عاد فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ»؛ (کسى که مجبور شود در حالى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نیست و مى تواند براى حفظ جان خود از گوشتهاى حرام بخورد). (4)
«عزائم» احکامى است که هیچ گونه استثنایى در آن نیست، مانند: «وَ اعْبُدوا اللهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً»؛ (خدا را پرستش کنید و هیچ چیز را شریک خدا قرار ندهید). (5)
4ـ (و خاصّ و عام آن را توضیح داده است)؛ «وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ».
«خاص» احکامى است که همه مسلمین را شامل نمى شود مانند حکم حج که مخصوص افراد مستطیع است «وَ للهِِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلا»(6) و «عام» مانند دستور نماز است که همه را شامل مى گردد: «وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ».
5ـ (و پندها و مثل هایش را تبیین کرده است)؛ «وَ عِبَرَهُ وَ اَمْثالهُ».
6ـ (و مطلق و مقیّد آن را روشن ساخته است)؛ «وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ».
«مطلق» احکامى است که بدون قید و شرط بیان شده، مانند: «اَحَلَّ اللهُ الْبَیْعَ»؛ (خداوند خرید و فروش را حلال کرده)، (7) و «مقیّد» حکمى است که با با قید و شرطى بیان شده، مانند: «تِجارَةً عَنْ تَراض مِنْکُمْ»؛ (تجارتى که از روى رضایت شما بوده باشد).(8)
7ـ و نیز (محکم و متشابه آن را معیّن فرموده)؛ «وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ».
«محکم» اشاره به آیاتى است که دلالت آن کاملا روشن است مانند: «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد»؛ (بگو اوست خداى یکتا) و متشابه، آیاتى است که در ابتداى نظر نوعى ابهام و پیچیدگى دارد هر چند به کمک آیات دیگر قرآن تبیین مى شود، مانند: ِ«الى رَبِّها ناظِرَة»؛ (چشمها در آن روز به پروردگارش مى نگرد). (9)
8ـ ویژگى دیگر این که: (مجملات قرآن با بیان رسول الله تفسیر شده و غوامض آن با سخنانش تبیین گشته است)؛ «مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَیِّناً غَوامِضَهُ».
«مجمل» مانند آیاتى است که دستور به نماز مى دهد و رکعات و ارکان آن را تفسیر نمى کند امّا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آنها را شرح مى دهد و «غوامض» مانند حروف مقطعه قرآن است که در احادیث اسلامى تبیین شده است.
فرق میان غوامض و متشابهات شاید در این باشد که متشابهات داراى معنا و مفاهیمى در ابتداى نظر مى باشد ولى غوامض، تعبیراتى است که در بدو نظر کاملا مبهم است مانند مثالى که در بالا ذکر شد.
9ـ این در حالى است که (پاره اى از حقایق قرآن، پیمان معرفتش از همه گرفته شده و هیچ کس در جهل به آن معذور نیست؛ و بعضى دیگر، بندگان موظّف به آگاهى از آن نیستند)؛ «بَیْنَ مَأخُوذ میثاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّع عَلَى الْعِبادِ فى جَهْلِهِ».
اوّلى مانند آیات توحید و صفات خداست که همه مؤمنان باید از آن باخبر باشند و دوّمى مانند کنه ذات پروردگار است که هیچ کس را به آن راهى نیست و نیز مانند اصل معاد و رستاخیز است که همه باید بدان معتقد باشند و از آن باخبر، در حالى که آگاهى بر جزئیات مربوط به بهشت و دوزخ، ضرورتى ندارد.
10ـ این در حالى است که (قسمتى از احکام آن براى زمان محدودى الزام شده و نسخ آن در سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) معلوم گشته است)؛ «وَ بَیْنَ مُثْبَت فِى الْکِتابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُوم فِى السُّنَّةِ نَسْخُهُ».
مانند مجازات زناى محصنه که در قرآن به عنوان حبس ابد ذکر شده است (سوره نساء، آیه 15) و مى دانیم که بعداً با احادیثى که درباره رجم وارد شده است این حکم نسخ شده است.
11ـ (احکامى که در سنّت، عمل به آن واجب است ولى در قرآن مجید، ترک آن اجازه داده شده)؛ و به این ترتیب، سنّت با آیات، نسخ شده است «وَ واجِب فِى السُّنَّةِ اَخْذُهُ وَ مُرخَّص فِى الْکِتابِ تَرْکُهُ».
مانند حکم روزه که در آغاز تشریع، چنان بود که مسلمانان تنها مى توانستند در آغاز شب، افطار کنند و هرگاه مى خوابیدند و بعد بیدار مى شدند مفطرات روزه براى آنها جایز نبود ولى این سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعداً به وسیله آیه شریفه: «...وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الاَبْیَضِ مِنَ الْخَیْطِ الاَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر»؛ (بخورید و بنوشید تا زمانى که خط سفید صبح، از خط تاریک شب مشخّص شود)، (10) نسخ شده است.
12ـ (و احکامى که در بعضى از اوقات، واجب است ولى وجوبش در زمان بعد از میان رفته است)؛ «و بَیْنَ واجِب بِوَقْتِهِ وَ زائِل فى مُسْتَقْبِلِه».
این تعبیر در واقع اشاره به واجبات موقّت و غیر موقّت است. واجبات موقّت مانند روزه ماه مبارک رمضان که در این ماه، واجب مى شود و بعد از بین مى رود، به خلاف تکالیف دائمى، مانند امر به معروف و نهى از منکر و اقامه حقّ و عدل که همیشه واجب و لازم است. (11)
13ـ اینها همه در حالى است که (انواع محرّمات در آن از هم جدا شده و هر یک جداگانه تبیین گردیده است، از گناهان کبیره که خداوند وعده عذاب خود را بر آن داده گرفته، تا صغیره اى که غفران و آمرزش خویش را براى آن مهیّا ساخته است)؛ «وَ مُبایَن(12) بَیْنَ مَحارِمِهِ مِنْ کَبیر اَوْعَدَ عَلَیْهِ نیرانَهُ اَوْ صَغیر اَرْصَدَ لَهُ غُفْرانَهُ».
گناهان کبیره مانند شرک و قتل نفس است که در آیات قرآن صریحاً وعده عذاب، نسبت به آنها داده شده است. (13)
گناهان صغیره همان است که در آیه 32 سوره نجم به عنوان «اللّمم» به آن اشاره شده است: «وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الاِثْمِ وَالْفَواحِشَ اِلاَّ اللَّمَمَ».
بعضى از مفسّران، لمم را به نیّت معصیت بدون انجام آن یا گناهان کم اهمیّت، تفسیر کرده اند.
14ـ (برخى انجام کمش مورد قبول و مقدار بیشترش مجاز و خوب است)؛ «وَ بَیْنَ مَقْبُولِ فى اَدْناهُ، مُوَسَّع فى اَقْصاهُ».
این تعبیر اشاره به اعمال و برنامه هایى است که مقدار کمش مورد تأکید واقع شده است ولى مردم در انجام هر چه بیشتر آن آزادند. بعضى از مفسّران نهج البلاغه، مثال آن را تلاوت قرآن گفته اند که به حکم «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّر مِنَ الْقُرآنِ»؛ (تلاوت کنید آنچه از قرآن براى شما میسّر است)، (14) خواندن مقدارى از آن مورد تأکید است و خواندن بیش از آن به اختیار مردم گذارده شده است که هر کس بتواند بیشتر بخواند (آیات آخر سوره مزّمل به خوبى به این معنا اشاره مى کند). (15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.