پاسخ اجمالی:
اگر در بررسی کتاب مقدس به برخی واژه های کلیدی دقت کنیم و احتمال تغییرشان را در الفاظ یا معانی در طول قرنها پیگیری کنیم، به نتایج جالبی خواهیم رسید، مخصوصا اگر امثال این بخشها را با انجیل برنابا مقایسه کنیم. از سوی دیگر، برخی از جملات کتاب مقدس با عبارت «یعنی ...» تفسیر شده اند. اگر این جملات را بدون عبارت های تفسیری آن به کار بریم، باز هم متوجه تحریف می شویم. به علاوه اینکه بسیاری از وعده ها و نشانه های عهد عتیق از سوی مسیحیان بر عیسی(ع) منطبق شده تا در طول قرنهای بعدی مصداق دیگری پیدا نکند.
پاسخ تفصیلی:
یکی از مهم ترین مقاطع حیات بشری در تمام طول تاریخ، ظهور دین خاتم و قابلیت بشر برای برخورداری از هدایت جهانی و همیشگی است. بشارت به این مهم ترین حادثه ی تاریخ بشریت در کلمات تمام پیامبران بزرگ خدا و در کتب آسمانی از محورهای مهم تبلیغ بوده است. بر اساس روایات اسلامی، پیامبران بزرگ خداوند به پیامبر پس از خود بشارت داده اند. نوح(علیه السلام) به موسی(علیه السلام)، موسی(علیه السلام) به عیسی(علیه السلام)، عیسی(علیه السلام) به محمد(صلی الله علیه و آله). در این میان بشارت به دین خاتم در کلام پیامبران قبل از عیسی(علیه السلام) نیز وجود داشته است.
بشارت به ظهور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و به امت وی آن چنان روشن و تردید ناپذیر بود که به گفته ی قرآن، اهل کتاب او را چون فرزندان خود می شناختند(1) و ویژگی پیامبر و یاران او را در کتب آسمانی خود می یافتند.(2)
عیسی(علیه السلام) نیز در مورد پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) حساسیت فوق العاده ای داشت.(3) با وجود این، متن کنونی کتاب مقدس دربردارنده ی بسیاری از این بشارت های روشن نیست. احتمال دارد با گذشت زمان عبارات محکم به عبارات چند پهلو تغییر یافته باشند. اگر در بررسی کتاب مقدس به برخی واژه های کلیدی دقت کنیم و احتمال تغییر در الفاظ یا معانی این واژه ها را پیگیری کنیم، به نتایج جالبی خواهیم رسید. برای مثال، در انجیل مرقس آمده است: «و هنگامی که عیسی(علیه السلام) در هیکل تعلیم می داد متوجه شده گفت: چگونه کاتبان می گویند که مسیح پسر داوود(علیه السلام) است و حال آن که خود خدا در روح القدس می گوید که خداوند به من گفت در طرف راست من بنشین تا دشمنان تو را پای انداز تو سازم.(4) خود داوود(علیه السلام) او را خداوند می خواند پس چگونه او را پسر می باشد؟»(5) نویسنده انجیل مرقس با بیان این نکته نشان می دهد که عیسی(علیه السلام) در مقام خدایی خویش است و این که پسر داوود(علیه السلام) بودن را از خود نفی می کند، کلامی ظاهری است که منظور از آن اثبات چیزی بزرگ تر است. اما همین عبارت در انجیل برنابا برای اثبات این مطلب آمده است که مراد از خداوند در مناجات های داوود(علیه السلام)، معنای مجازی آن یعنی انسانی قدرتمند و مورد عنایت خداوند و سرور داوود(علیه السلام) است و اگر این شخص فرزند داوود(علیه السلام) بود وی را با الفاظی دیگر (چون فرزند) می خواند. این نشان می دهد که شخص موعود فرزند داوود(علیه السلام) نیست: «یعقوب جواب داد ای معلم به ما بگو این عهد را با که ساخت؟ به درستی که یهود می گویند با اسحاق(علیه السلام) است و اسماعیلیان می گویند با اسماعیل(علیه السلام) است. یسوع جواب داد داوود(علیه السلام) پسر که و از کدام ذریّه بود؟ یعقوب جواب داد از اسحاق(علیه السلام) چون که اسحاق(علیه السلام) پدر یعقوب(علیه السلام) بود و یعقوب پدر یهودا که از ذریّه ی اوست داوود(علیه السلام). پس یسوع جواب داد با خود خیانت (در نصیحت) می کند زیرا که می خواند داوود(علیه السلام) او را ربّ در روح(6) که این چنین گفته: «خدای ربّ مرا فرمود بنشین به دست راست من تا بگردانم دشمنان تو را جای سودن قدم های تو. می فرستد خدای عصای تو را که زود است صاحب تسلط شود در میان دشمنانت.» پس هرگاه رسول الله که شما او را مسیّا می نامید، پسر داوود(علیه السلام) باشد، پس چگونه او را داوود(علیه السلام) ربّ می نامد.»(7)
اگر با الهام گرفتن از انجیل برنابا در مزامیر داوود(علیه السلام) واژه خداوند را در برخی ابواب به رسول الله تفسیر کنیم، در می یابیم که مزامیر داوود(علیه السلام) کتاب بشارت دهنده ی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) است نه کتاب بشارت دهنده ی مسیح(علیه السلام)، همچنین در صورتی که در واژه های ملکوت خدا، پسر انسان و مواردی از این دست تأمل کنیم و مثلاً احتمال اشاره ی ملکوت خدا به زمان ظهور پیامبر آخر الزمان را تقویت کنیم، به نتایج جالبی خواهیم رسید.
از سوی دیگر، برخی از جملات کتاب مقدس با عبارت «یعنی ...» تفسیر شده اند. اگر این جملات را بدون عبارت های تفسیری آن به کار بریم، به نتایج قابل توجهی خواهیم رسید. چه بسا این عبارت های تفسیری در بستر زمان و برای دستیابی به اهدافی خاص اضافه شده باشد، برای مثال، در متن بشارتی انجیل یوحنا چنین آمده است: «و من از پدر سؤال می کنم و تسلی دهنده ی دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند یعنی روح راستی که جهان نمی تواند او را قبول کند زیرا که او را نمی بیند...»(8) به نظر می رسد تلاش شده است تا این متن بشارتی با اضافه کردن عبارت «یعنی روح ...» قابل تطبیق بر شخص انسانی نباشد. در چند آیه بعد هم این تلاش تکرار شده است: «لیکن تسلی دهنده یعنی روح القدس که پدر او را به اسم می فرستد، او همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد.»(9)
عهد عتیق هم بیانگر تلاش کاتبان و مفسران کتاب مقدس در این مورد بوده است. سفر پیدایش داستان قربانی کردن فرزند به دست ابراهیم(علیه السلام) را بیان کرده است. در این ماجرا، خداوند از ابراهیم(علیه السلام) می خواهد که یگانه فرزندش را قربانی کند و پس از امتثال این فرمان، خداوند به ذات خود قسم می خورد که چون فرزند یگانه ی خود را دریغ نکردی به تو برکت خواهم داد و ذریّه ی تو را فراوان می کنم و ذریّت تو دروازه های دشمنان را تصرف خواهند کرد و از این ذریّت تمام امت های سرزمین برکت خواهند یافت. با آن که به گفته ی عهد عتیق، اسحاق(علیه السلام) سالیانی پس از اسماعیل(علیه السلام) متولد شد و بنابراین، عبارت یگانه فرزند اشاره به اسماعیل(علیه السلام) دارد و این متن بشارت به تسلط فرزندان اسماعیل بر دشمنان و برکت یافتن تمام جهان از فرزندان اسماعیل(علیه السلام) دارد و این متن بشارت به تسلط فرزندان اسماعیل بر دشمنان و برکت یافتن تمام جهان از فرزندان اسماعیل می دهد، با اضافه کردن عبارت تفسیری «یعنی اسحاق» می توان تمام این ماجرا را به نفع بنی اسرائیل خاتمه داد: «اکنون پسر خود را که یگانه ی تست و او را دوست می داری یعنی اسحاق(علیه السلام) را بردار و بر زمین موریا برو و او را آنجا بر یکی از کوه هایی که به تو نشان می دهم برای قربانی سوختی بگذران.»(10)
از سوی دیگر، در عهد جدید به مواردی بر می خوریم که عبارات بشارتی عهد عتیق بر عیسی(علیه السلام) منطبق شده است. در انجیل متّی، یحیی در بیابان یهودیه مردم را به توبه فرا می خواند، چون ملکوت خدا یعنی آمدن مسیح(علیه السلام) نزدیک است. یحیی(علیه السلام) همان شخصی است که اشعیای نبی(علیه السلام) ظهور وی را اعلام کرده است تا مردم را برای آمدن مسیح(علیه السلام) آماده سازد:(11) «صدای ندا کننده ای در بیابان راه خداوند را مهیا سازید و طریقی برای خدای ما در صحرا راست نمایید.»(12) آیا ممکن است نویسندگان عهد جدید که برای اثبات موعود بودن عیسی(علیه السلام) نیازمند خلق شخصیتی بودند که بشارت اشعیا(علیه السلام) را بر او منطبق کنند. یحیی(علیه السلام) را مناسب یافته باشند؟ این احتمال زمانی تقویت می شود که متن انجیل برنابا را در همین مورد مشاهده کنیم. بر اساس نقل برنابا، اشعیا(علیه السلام) به عیسی(علیه السلام) بشارت داده است تا راه را برای پیامبر اسلام(علیه السلام) مهیا سازد: «از این رو فرستادند لاوی ها و بعض کتبه را که از او پرسیده بگویند تو کیستی؟ پس اعتراف نمود یسوع(علیه السلام) و فرمود به راستی و درستی که من مسیّا نیستم. پس گفتند: کیسی تو بگو تا شهادت دهیم برای آنان که ما را فرستاده اند. پس آن وقت یسوع(علیه السلام) فرمود: منم آوازی فریاد کننده در همه یهودیه که فریاد می کند آماده سازید راه فرستاده ی پروردگار را چنانچه او نوشته شده است در اشعیا.»(13)
بالاخره نکته ای دیگر که نباید در متون بشارتی از نظر دور داشت آن است که واژه ی مسیح به معنای شخص برگزیده لفظی عام است که در عهد عتیق در مورد اشخاص مقدس به کار برده شده است. گرچه عیسی(علیه السلام) هم می تواند مصداقی از این اشخاص برگزیده باشد، چنان که قرآن کریم هم وی را مسیح دانسته است، اما نباید تمام بشارات مسیحایی را بر عیسی(علیه السلام) تطبیق کرد.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.