پاسخ اجمالی:
مورّخان معتقدند، مشرق زمین - مخصوصاً شرق خاورمیانه- گهواره تمدّن انسانى است. از سوى دیگر میان تمدن انسانى و ظهور پیامبران بزرگ، رابطه نزدیکى است و انسان های متمدّن بهتر دین را می پذیرند و نشر می دهند تا انسان های وحشی یا نیمه وحشی. اسلام نیز اگرچه به ظاهر در منطقه عقب افتاده ای ظهور کرد، اما این منطقه در واقع مرکزى بوده که در اطراف آن بقایاى پنج تمدّن معروف بزرگ وجود داشته است. درست به همین دلیل، هنگامى که اسلام گسترش یافت تمام قلمرو این تمدن هاى پنج گانه را زیر سیطره خود قرارداد.
پاسخ تفصیلی:
پیامبران اولوالعزمى که داراى شریعت و کتاب آسمانى بودند طبق صریح تواریخ، از شرق خاورمیانه برخاستند؛ نوح(علیه السلام) از سرزمین عراق برخاست.(1) ومرکز دعوت ابراهیم (علیه السلام)، عراق و شام بود، و به مصر و حجاز نیز سفر کرد.
موسى(علیه السلام) از مصر برخاست سپس به فلسطین آمد؛ ومرکز تولّد و قیام و دعوت مسیح(علیه السلام) نیز شام و فلسطین بود؛ و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از سرزمین حجاز برخاست.
پیامبران دیگر نیز غالباً در همین مناطق مى زیستند به طورى که مى توان گفت: شرق خاورمیانه، منطقه پیامبر خیز جهان بوده است!
آیا دلیلى دارد که آنها همگى از این منطقه جهان برخیزند؟ و آیا مناطق دیگر نیازى به ظهور پیامبران یاپذیرش آنها نداشته است؟
با توجّه به وضع پیدایش جوامع بشرى، و ظهور تمدّن انسانى، این مسأله جاى شگفتى نیست؛ زیرا مورّخان بزرگ جهان تصریح مى کنند که مشرق زمین - مخصوصاً شرق خاورمیانه - گهواره تمدّن انسانى است و منطقه اى که به نام هلال خصیب ـ هلال خصیب به معناى هلال پر برکت است و اشاره به منطقه اى است که از درّه نیل شروع مى شود و تا مسیر دجله و فرات و اروند رود، ادامه پیدا مى کند؛ و به صورت یک هلال بزرگ روى نقشه جغرافیا منعکس است ـ زادگاه تمدّن هاى بزرگ جهان است.
تمدّن مصر باستان که قدیمى ترین تمدّن شناخته شده جهان است، و تمّدن بابل در عراق، و تمدن یمن در جنوب حجاز، و همچنین تمّدن ایران و شامات، همه نمونه تمدن هاى معروف بشرى هستند.
آثار تاریخى مهمى که در این مناطق باقى مانده، و سنگ نوشته ها، همه شاهد و گویاى این مدّعا است.
از یکسو قدمت تمدّن انسانى در این منطقه به هفت هزار سال یا بیشتر باز مى گردد؛ و از سوى دیگر، رابطه نزدیکى میان تمدن انسانى و ظهور پیامبران بزرگ است؛ زیرا انسان هاى متمدّن، نیاز زیادترى به آیین هاى الهى دارند؛ تا هم قوانین حقوقى و اجتماعى را تضمین کرده، جلو تعدّیات و مفاسد را بگیرد و هم فطرت الهى آنها را شکوفا سازد، به همین دلیل مى گوییم نیاز بشر امروز مخصوصاً کشورهایى که از تمدن صنعتى سهم بیشترى دارند، به مذهب، از هر زمانى بیشتر است.
اقوام وحشى، یا نیمه وحشى، آمادگى زیادى براى پذیرش مذاهب ندارند، و اگر هم مذهب را پذیرا شوند، قدرت نشر آن را ندارند.
ولى هنگامى که مذهب در مراکز تمدّن آشکار شود، به سرعت از آن جا به نقاط دیگر نشر پیدا مى کند؛ زیرا مردم مناطق دیگر، براى حل مشکلاتشان دائماً در این مناطق رفت و آمد دارند؛ به علاوه وسائل نشر هرچه باشد، در این مراکز بیشتر است.
ممکن است گفته شود: پس چرا اسلام بزرگترین آیین الهى، از یک منطقه عقب افتاده برخاست؟
ولى اگر درست به نقشه جغرافیا نگاه کنیم مى بینیم این نقطه عقب افتاده یعنى مکّه در واقع مرکزى بوده که در اطراف آن، بقایاى پنج تمدّن معروف بزرگ وجود داشته، و مکّه نسبت به آنها مانند مرکز دایره حساب مى شده است؛ در شمال، تمدّن روم شرقى و شامات، در شمال شرقى، تمدّن ایران و کلده و آشور، در جنوب، تمدّن یمن، و در غرب، تمدّن مصر باستان.
درست به همین دلیل، هنگامى که اسلام گسترش یافت تمام قلمرو این تمدن هاى پنج گانه را زیر سیطره خود قرارداد و همه را در خود ذوب نمود؛ جنبه هاى مثبت هرکدام را گرفت، و جنبه هاى منفى را حذف کرد؛ و مسائل مهم عقیدتى و عملى را بر آن افزود و تمدّن باشکوه اسلامى در سرتاسر این مناطق ظاهر گشت.
خلاصه با توجّه به آنچه در بالا گفتیم روشن مى شود که چرا خداوند حکیم پیامبران بزرگ خویش را از شرق خاورمیانه مبعوث کرده؛ و چرا مشرق زمین، کانون ظهور ادیان بزرگ الهى بوده است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.