پاسخ اجمالی:
روایات از «قیاس» در احکام دینى به شدت نهی نموده. قیاس یعنی موضوعى را با موضوع شبیه به آن مقایسه کنیم و حکم موضوع اول را براى موضوع دوم اثبات نمائیم، بدون این که فلسفه و اسرار حکم اول را کاملاً بدانیم. تکیه بر قیاس نشانه نارسائى یک مذهب است؛ زیرا هنگامى که براى هر موضوع در مذهب، حکمى وارد شده باشد دیگر نیازى به قیاس نیست. بله اگر خود قانونگذار، دلیل حکمی را بیان کرد مى توان هر جا آن دلیل وجود داشت، حکم را جارى ساخت که اصطلاحا آن را «قیاس منصوص العلة» مى گویند.
پاسخ تفصیلی:
در روایات متعددى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده قیاس کردن احکام و حقایق دینى به شدت محکوم شده است، در این اخبار مى خوانیم: نخستین کسى که قیاس کرد، شیطان بود. امام صادق(علیه السلام) به «ابوحنیفه» فرمود:
«لاتَقِسْ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قاسَ إِبْلِیسُ»؛ (قیاس مکن که نخستین قیاس کننده شیطان بود)!(1)
در منابع اهل تسنن، مانند تفسیر «المنار» و تفسیر «طبرى» از «ابن عباس» و «ابن سیرین» و «حسن بصرى» نیز این مطلب نقل شده است.(2)
منظور از «قیاس» این است که: موضوعى را به موضوع دیگرى که از بعضى جهات با آن شباهت دارد مقایسه کنیم، و همان حکمى که درباره موضوع اول است، براى موضوع دوم اثبات نمائیم، بدون این که فلسفه و اسرار حکم اول را کاملاً بدانیم.
مثل این که مى دانیم: «بول» انسان، محکوم به نجاست و ناپاکى است و باید از آن پرهیز کرد، سپس «عرق» انسان را هم با آن مقایسه کنیم و بگوئیم: چون این دو در پاره اى از جهات و اجزاى ترکیبى با هم شباهت دارند، هر دو ناپاک و نجس هستند.
در حالى که اگر چه در پاره اى از جهات با هم شباهت دارند، ولى از جهاتى هم متفاوتند، یکى رقیق تر و دیگرى غلیظ تر، پرهیز از یکى کار ساده اى است و پرهیز از دیگرى بسیار مشکل و طاقت فرسا.
به علاوه تمام فلسفه هاى حکم اول بر ما روشن نیست، و این یک مقایسه تخمینى بیش نمى باشد.
به همین جهت پیشوایان ما با الهام از کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله)، قیاس را شدیداً محکوم کرده، باطل شمرده اند؛ زیرا گشوده شدن باب قیاس سبب مى شود که: هر کس با مطالعه محدود و فکر کوتاه خود، به مجرد این که دو موضوع را از پاره اى جهات، مساوى دانست، حکم یکى را درباره دیگرى اثبات کند، و به این ترتیب، هرج و مرجى از نظر قوانین و احکام دینى به وجود آید.
ممنوع بودن قیاس از نظر حکم خرد، منحصر به قوانین دینى نیست، پزشکان هم اکیداً توصیه مى کنند هرگز نسخه بیمارى را به بیمار دیگر ندهید، هر چند بیمارى آنها از نظر شما شبیه باشند.
فلسفه آن روشن است؛ زیرا دو بیمار ممکن است در نظر ما با هم شباهت داشته باشند، ولى با این حال، از جهات فراوانى، مثلاً از نظر میزان تحمل نسبت به دارو، گروه خونى، میزان قند و اوره، و چربى خون تفاوت میان این دو بوده باشد که افراد عادى هرگز نمى توانند آنها را تشخیص بدهند، بلکه تشخیص آن منحصراً به وسیله پزشکان ماهر امکان دارد.
اگر بدون در نظر گرفتن این خصوصیات، داروى یکى را به دیگرى بدهیم ممکن است نه تنها مفید نباشد که گاهى سرچشمه خطرات جبران ناپذیرى گردد.
احکام الهى از این هم دقیق تر و باریک تر است و به همین دلیل، در روایات داریم اگر احکام خدا با قیاس سنجیده شود، دین خدا از بین خواهد رفت، یا فساد آن بیشتر از صلاح آن است.(3)
به علاوه، پناه بردن به قیاس براى کشف احکام الهى، نشانه نارسائى مذهب است؛ زیرا هنگامى که براى هر موضوع در مذهب، حکمى وارد شده باشد دیگر نیازى به قیاس نیست، به همین جهت شیعه چون تمام نیازمندى ها را از نظر حکم مذهبى از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) که وارثان مکتب پیامبرند(صلى الله علیه وآله) گرفته، نیازى نمى بیند که دست به سوى قیاس دراز کند.
ولى فقهاى اهل تسنن چون مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را ـ که طبق فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از قرآن باید پناهگاه مسلمانان بوده باشد ـ به دست فراموشى سپرده اند، در احکام اسلامى گرفتار کمبود مدرک گردیده اند، لذا چاره اى جز این نمى بینند که دست به سوى قیاس دراز کنند.
تنها موضوعى که مى توان به عنوان استثناء در اینجا روى آن تکیه کرد، این است که خود قانونگذار یا مثلاً خود طبیب، دلیل و فلسفه حکم خود را بیان کند که در این صورت مى توان هر کجا که آن دلیل و فلسفه موجود است، حکم را جارى ساخت، و اصطلاحاً آن را «قیاس منصوص العلة» مى گویند، مثلاً اگر طبیب به بیمار بگوید باید از فلان میوه پرهیز کنى، زیرا ترش است، بیمار مى فهمد که ترشى براى او ضرر دارد و باید از آن پرهیز کند هر چند در غیر آن میوه باشد.
همچنین اگر در قرآن یا سنت، تصریح شود که از شراب بپرهیزید؛ زیرا مسکر است، از آن مى فهمیم که هر مایع مسکرى - اگر چه شراب نباشد - حرام است.
این گونه قیاس ممنوع نیست چون دلیل آن ذکر شده و قطعى است، تنها در موردى ممنوع است که ما فلسفه و دلیل حکم را به طور قطع از تمام جهات ندانیم.
البته بحث قیاس، بحثى است بسیار پردامنه، که آنچه در بالا گفته شد، تنها فشرده اى از آن بود، براى توضیح بیشتر به کتب اصول فقه و کتب اخبار، باب قیاس مراجعه فرمائید.
این بحث را در اینجا با ذکر حدیث زیر به پایان مى رسانیم:
در کتاب «علل الشرایع» چنین نقل شده: «روزى ابوحنیفه بر امام صادق(علیه السلام) وارد شد، امام به او فرمود: به من خبر داده اند تو در احکام خدا قیاس مى کنى.
ابوحنیفه گفت: آرى چنین است من قیاس مى کنم.
امام(علیه السلام) گفت: این کار را دیگر تکرار نکن؛ زیرا نخستین کسى که قیاس کرد ابلیس بود، آنجا که گفت: «خَلَقْتَنِى مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِیْن»، او آتش و گِل را با هم مقایسه کرد، در حالى اگر نورانیت و روحانیت آدم را با نورانیت آتش مقایسه مى کرد، تفاوت میان آن دو را در مى یافت، و برترى یکى را بر دیگرى تشخیص مى داد».(4).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.