پاسخ اجمالی:
طبق آیه 4 سوره «مائده» صید «تنها» به وسیله سگ هاى شکارى که مطابق اصول صحیحی تعلیم دیده باشند مجاز است. اگر چه جمعى از مفسران و دانشمندان اهل تسنن، صید همه حیوانات شکاری را مجاز مى دانند و قید «مُکَلِّبِین» در آیه را به معنى وسیعى تفسیر کرده اند که اختصاصى به سگ ها ندارد، ولى ماده اصلى این لغت مفهوم آن را مخصوص به تربیت سگ هاى شکارى مى کند. البته اگر حیوانات شکارى دیگر صیدى را از پاى در آورند، ولى قبل از آن که بمیرد، با آداب شرعى ذبح کنیم حلال است.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیه 4 سوره «مائده» بیان شده است. در آیه فوق مى خوانیم: (از تو درباره غذاهاى حلال سؤال مى کنند)؛ «یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُم».
پس از آن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: نخست به آنها بگوید: (هر چیز پاکیزه اى براى شما حلال شده)؛ «قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ».
یعنى تمام آنچه را اسلام تحریم کرده در زمره «خبائث» و ناپاک ها است و هیچ گاه قوانین الهى، موجود پاکیزه اى که طبعاً براى استفاده و انتفاع بشر آفریده شده، تحریم نکرده است و دستگاه «تشریع» در همه جا هماهنگ دستگاه «تکوین» است.
آنگاه به سراغ صیدها رفته، مى گوید: (صید حیوانات شکارى که تحت تعلیم شما قرار گرفته اند، یعنى از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها آموخته اید، براى شما حلال است)؛ و «ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه»(1).
«جوارح» در اصل، از ماده «جرح» گرفته شده که گاهى به معنى «کسب» و گاهى به معنى «زخم» است، و به همین دلیل به حیوانات صیاد، اعم از پرندگان و غیر پرندگان «جارحه» گفته مى شود، که جمع آن «جوارح» است.
یعنى حیوانى که به صید خود زخم وارد مى کند، و یا حیوانى که براى صاحب خود کسب مى نماید.
و اگر به اعضاى بدن جوارح گفته مى شود، به خاطر آن است که انسان به وسیله آنها کارى انجام مى دهد و اکتسابى مى کند.
و به این ترتیب، جمله و «ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِح» تمام حیواناتى را که براى شکار کردن تربیت مى شوند، شامل مى شود، ولى قید «مُکَلِّبِین» که به معنى تربیت کنندگان سگ هاى شکارى است و از ماده «کلب» به معنى سگ گرفته شده است، آن را اختصاص به سگ هاى شکارى مى دهد.
و به همین دلیل، صید کردن با غیر سگ هاى شکارى مانند: صید به وسیله بازهاى شکارى و امثال آن را شامل نمى شود.
لذا در فقه شیعه صید «تنها» به وسیله سگ هاى شکارى مجاز است، اگر چه جمعى از مفسران و دانشمندان اهل تسنن، همه را مجاز مى دانند و قید «مُکَلِّبِین» را به معنى وسیعى تفسیر کرده اند که اختصاصى به سگ ها ندارد.
ولى همان طور که گفتیم ماده اصلى این لغت مفهوم آن را مخصوص به تربیت سگ هاى شکارى مى کند.
البته اگر حیوانات شکارى دیگر صیدى را از پاى در آورند، ولى قبل از آن که بمیرد، با آداب شرعى ذبح کنیم حلال است.
ضمناً جمله «تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ» اشاره به چند مطلب مى کند:
نخست این که: باید تعلیم این گونه حیوانات استمرار یابد و اگر تعلیم خود را فراموش کنند و همانند یک سگ ولگرد حیوانى را بدرند، گوشت آن صید، حلال نخواهد بود - چون فعل «تُعَلِّمُونَهُنَّ» مضارع است و مضارع دلالت بر استمرار دارد -.
دیگر این که: باید تعلیم و تربیت سگ مطابق اصول صحیحى باشد که با مفهوم «مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه» سازگار باشد.
سوّم این که: سرچشمه همه علوم هر چند ساده و کوچک باشد از ناحیه خدا است و ما بدون تعلیم او علمى نداریم.
ضمناً باید توجه داشت، منظور از تعلیم سگ هاى شکارى این است: چنان تربیت شوند که به فرمان صاحبان خود حرکت کنند و به فرمانشان باز گردند.
ذکر این نکته نیز لازم است، حیوانى را که سگ ها شکار مى کنند، اگر زنده به دست آید، باید طبق آداب اسلامى ذبح شود، ولى اگر پیش از آن که به آن برسند جان دهد، حلال است، اگر چه ذبح نشده باشد.
سپس در ذیل آیه به دو شرط دیگر از شرائط حلیت چنین صیدى اشاره کرده، مى فرماید: (از صیدى که سگ هاى شکارى براى شما نگاه داشته اند بخورید)؛ «فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ».
بنابراین، اگر سگ هاى شکارى عادت داشته باشند قسمتى از صید خود را بخورند و قسمتى را واگذارند، چنان صیدى حلال نیست و داخل در جمله «وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ» که در آیه 3 همین سوره آمده مى باشد، و در حقیقت چنین سگى نه تعلیم یافته است و نه آنچه را که نگاه داشته مصداق «عَلَیْکُم» - براى شما - مى باشد، بلکه براى خود صید کرده است. ولى بعضى از فقهاء این موضوع را به استناد روایاتى که در منابع حدیث آمده شرط ندانسته اند که تفصیل آن در فقه آمده است.
خلاصه این که: باید آنها آن چنان تربیت شوند که صید خود را نخورند.
دیگر این که: به هنگامى که سگ شکارى رها مى شود، (نام خدا را ببرید)؛ و «اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْه».
و در پایان براى رعایت تمام این دستورات، مى فرماید: (از خدا بپرهیزید؛ زیرا خداوند، سریع الحساب است»)؛ «وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِسابِ»(2).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.