پاسخ اجمالی:
طبق آیه 65 سوره نساء باید در مقابل پیامبر(ص) تسلیم مطلق بود و از داوری هایش اطاعت نمود و این دلیل روشنى بر معصوم بودن ایشان است؛ چنانکه امام صادق(ع) به این آیه اشاره کرده و مخالفت با سنت پیامبر(ص) را شرک دانسته اند. تسلیم مطلق بودن و شرک بودن مخالفت با پیامبر(ص) در صورت خطا و گناه معنی ندارد. اصولا اگر در سخنى از سخنان پیامبر(ص)، در امور دنیا یا آخرت، خطا و اشتباه راه پیدا کند اعتماد بر او در سایر سخنانش نیز متزلزل مى شود و به همین دلیل باید پیامبران و امامان از هر جهت معصوم باشند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره نساء مى فرماید: (به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد، مگر این که در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند)؛ «فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» .(1)
واضح است که اگر قاضى در داورى خود گرفتار خطاى قطعى شود اطاعت او واجب نیست؛ بنابراین وجوب اطاعت از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در داورى هایش، بدون هیچ قید و شرطى، و حتّى رضایت باطنى و قلبى نسبت به آن، و تسلیم مطلق شدن در برابر او ـ که در این آیه روى هریک از اینها تأکید شده ـ دلیل روشنى بر معصوم بودن او است؛ لذا فخر رازى در ذیل این آیه نیز تصریح مى کند که آیه فوق دلالت دارد بر این که انبیاء (علیهم السلام) از خطا در فتوا و احکام معصومند؛ زیرا خداوند اطاعت آنها را واجب شمرده، و حتّى تسلیم شدن در ظاهر و باطن را لازم نموده است، و این امر، صدور خطا را از آنها نفى مى کند.(2)
درست است که آیه در مورد داورى هاى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نازل شده، ولى با توجّه به قرائن موجود در آن، اطاعت از پیامبر (صلى الله علیه وآله) را در همه چیز واجب مى شمرد، لذا در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «لَوْ اَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ، فَاَقَامُوا الصَّلاَةَ، وَ آتَوُا الزَّکَاةَ، وَ صَامُوا شَهرَ رَمَضَانَ، وَ حَجُّوا البَیْتَ، ثُمَّ قَالُوا لِشَىْء صَنَعَهُ رَسُولُ اللهِ اَلاَّ صَنَعَ خِلاَفَ مَا صَنَعَ اَو وَجَدُوا مِنْ ذلِکَ حَرَجاً فِى اَنْفُسِهِمْ لَکَانُوا مُشرِکِینَ! ثُمَّ تَلاَ هذِهِ الاْیَةَ...»؛ (هرگاه قومى خدا را بپرستند، و نماز را بپا دارند، و زکات را بپردازند، و ماه رمضان را روزه بگیرند، و حج انجام دهند، سپس درباره چیزى که پیغمبر کرم(صلى الله علیه وآله) انجام داده است بگویند: "چرا برخلاف این انجام نداد؟" یا در دلشان از این نظر ناراحتى وجود داشته باشد، آنها مشرکند! سپس آیه فوق [سوره نساء، آیه 65] را تلاوت فرمود).(3)
روشن است که این مسأله مخصوص زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبوده؛ بلکه تا دامنه قیامت باقى و برقرار است؛ همان گونه که بعضى از مفسّران نیز به آن اشاره کرده اند.(4)
بنابراین هرگاه کسانى در برابر سنت هاى قطعى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و داورى هاى او اظهار مخالفت و یا ناراحتى درونى داشته باشند مشمول این روایت خواهند بود.
عجیب این که بعضى از مفسّران اهل سنت به پیروى از آنچه در صحیح مسلم آمده است نقل کرده اند که: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از کنار گروهى که در حال تلقیح نخل ها بودند عبور کرد و فرمود: «اگر این کار را نکنید بهتر است»، و آن سال - بر اثر عدم تلقیح نخل ها - محصول نخلستان خراب شد؛ پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آن جا مى گذشت فرمود: «چرا نخل ها چنین است؟م عرض کردند: «شما چنین فرمودید»، پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: «شما نسبت به امر دنیاى خود [از من] آگاه ترید».(5)
به همین دلیل بعضى از آنها سخنان پیامبر (صلى الله علیه وآله) را به دو گروه تقسیم کرده اند: آنچه درباره مسائل دینى از سوى خدا مى گوید، و آنچه درباره دنیا و از خویش مى گوید، و فقط در اولى معصوم است!
ولى به عقیده ما این گونه احادیث از مصادیق روشن روایاتى است که با کتاب الله در تضادّ است، و قطعاً باید کنار گذارده شود، زیرا علاوه بر این که قرآن سخنان پیامبر (صلى الله علیه وآله) و گفتار او را به طور مطلق براى مردم معیار قرار داده است، و جمله: «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»(6) گواه این معنا است ، چگونه می توان باور کرد پیامبری با آن همه عظمت، نا آگاهانه مردم را به چیزى دعوت کند که باعث خسران و زیان و خرابى محصولات آنها شود، و بعد از حرف خود برگردد، و به مردم بگوید شما درباره دنیاى خود از من آگاه تر هستید، در حالى که پیامبر بدون شک از هوشیارترین مردم بوده و با مسائلى همچون تلقیح نخل آشنایى داشته است.
چنین کسى که العیاذ بالله نسنجیده در چیزى که اطلاعى از آن ندارد اظهار نظر کند و به مردم خسارت وارد نماید چگونه مى تواند به عنوان رئیس حکومت اسلامى با آن عظمت منصوب گردد. به همین دلیل بعید نمى دانیم که این گونه احادیث ساخته و پرداخته منافقان و دشمنان اسلام باشد که آنها را در کتب اسلامى داخل کرده اند، تا عظمت مقام پیامبر (صلى الله علیه وآله) را زیر سؤال برند. عدم نقل این حدیث در بسیارى دیگر از منابع اسلامى خود دلیل بدبینى علماى اسلام نسبت به این گونه احادیث واهى است؛ و تعجّب از این است، که افرادى مانند: مراغى و نویسنده المنار در تفسیرهاى خود به سراغ آن رفته اند و بر آن تکیه نموده اند، و در بسیارى از مسائل اشکال تراشى مى کنند.
به هر حال این تقسیم دو گانه در اوامر پیامبر (صلى الله علیه وآله) سبب مى شود که بیماردلان به عنوان این که معلوم نیست فلان دستور پیامبر از قسم اول است یا دوّم؛ بتوانند بسیارى از دستورات حضرت در زمینه مسائل اجتماعى و زندگى بشر را زیر سؤال برند. اصولا اگر خطا و اشتباه در سخنى از سخنان پیامبر (صلى الله علیه وآله) راه پیدا کند اعتماد بر او در سایر سخنانش نیز متزلزل مى شود و به همین دلیل ما معقتدیم که پیامبران و امامان باید از هر جهت معصوم باشند.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.