پاسخ اجمالی:
بنى امیّه در طول مدّتى که خلافت را غصب کردند، بدعت هاى فراوانى در دین اسلام و سنّت پیامبر(ص) ایجاد کردند به طوری که مانند زمان جاهلیّت، شخصیّت افراد بر محور ثروت و فرزندان دور مى زد؛ امتیازات قومى غوغا مى کرد؛ تبعیض هاى نابجا و ظالمانه خصوصا در تقسیم بیت المال و واگذاری پست ها صورت می گرفت؛ و پست و مقام ارزش ذاتی پیدا کرده بود و حاکمان تشنه حکومت بودند و... . امام حسین(ع) قیام کرد تا این بدعت ها را ریشه کن کرده و مردم را با سنّت پیامبر(ص) آشنا کند.
پاسخ تفصیلی:
بنى امیّه در طول مدّتى که خلافت را غصب کردند، و به ناحق بر مسند قدرت تکیه زدند، بدعت هاى فراوانى در دین ایجاد کرده و سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) را میراندند؛ چرا که ادامه حیاتشان در گرو احیاى بدعت ها و محو سنّت هاى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) بود. به نمونه هایى از این بدعت ها توجّه فرمایید:
1. در عصر جاهلیّت شخصیّت افراد بر محور ثروت و فرزندان دور مى زد. هر کس پول بیشتر و فرزندان فزون ترى داشت، شخصیّتش در نگاه مردم مهم تر بود. خداوند متعال در آیه شریفه 37 سوره سبأ ضمن بى اعتبارى این ملاک، معیار جدیدى را جایگزین آن کرد. مى فرماید: «وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلاَ أَوْلاَدُکُمْ بِالَّتِى تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِى الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ»؛ (اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى سازد، جز کسانى که ایمان بیاورند و عمل صالحى انجام دهند، که براى آنان در برابر کارهایى که انجام داده اند پاداش مضاعف است؛ و آنها در غرفه هاى [بهشتى] در [نهایت] امنیت خواهد بود).و نیز در آیه شریفه 13 سوره حجرات «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ»؛ (گرامى ترین شما در نزد خداوند، با تقواترین شماست.) این مطلب را واضح تر بیان فرموده است.
بدین ترتیب، اسلام معیار شخصیّت را از ثروت و فرزند، به ایمان و تقوا و عمل صالح تغییر داد. یعنى هر کس تقواى بیشتر داشته باشد به خداوند نزدیک تر است، هر چند اصلا فرزندى نداشته و فقیرترین فرد جامعه باشد. و کسى که تقواى کمترى داشته باشد از خداوند دورتر است هر چند داراى فرزندان فراوان و ثروت زیادى باشد.
در پى این تغییر ملاک، ابوسفیان ها و ابولهب ها و ابوجهل ها جاى خود را به سلمان ها و ابوذرها و مقدادها دادند، و در پى آن، مردم در برابر ثروتمندان به خاطر پول و ثروتشان تواضع نمى کردند.
امّا با رحلت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) دوباره معیارها دستخوش تغییر و تحوّل شد، و در عصر خلیفه سوم به حال سابق برگشت و ثروتمندان و صاحبان فرزندان و نیروى انسانى بیشتر هر چند بویى از تقوا نبرده بودند، جاى انسان هاى متقى را گرفته، و به عنوان شخصیّت هاى اسلامى معرفى شدند. در عصر معاویه پیشقراولان و کسانى که زودتر از همه اسلام را پذیرفته بودند کنار گذاشته شده، و آزادشدگان دست پیامبر (صلى الله علیه وآله) و فرزندانشان (طلقاء و ابنا طلقاء) که اسلام را به اجبار و فشار محیط و نه از روى میل و علاقه و اشتیاق، پذیرفته بودند سر کار آمدند. (1) در جنگ صفین تعداد فراوانى از صحابه پیامبر (صلى الله علیه وآله) در سپاه امام على (علیه السلام) و تنها افراد بسیار معدودى از صحابه خود فروخته در اردوگاه معاویه بودند. (2) دستگاه بنى امیّه که براساس تقوا و ایمان بنا نشده بود، بلکه شالوده آن بر اساس مطامع دنیوى ریخته شده بود کسانى که شیطنت بیشتر، قساوت قلب شدیدتر، دین فروشى زیادترى داشتند را به خود جذب مى کرد.
امام حسین (علیه السلام) براى از بین بردن این بدعتها و احیاى آن سنّت ها قیام کرد.
2. در عصر جاهلیّت امتیازات قومى غوغا مى کرد. آنان اوّلا: عرب را (هر چند داراى انحطاط اخلاقى بود) بر عجم (غیر عرب) برترى مى دادند. ثانیاً: در میان عرب ها، هر قبیله اى خود را برتر از دیگر قبیله ها مى دانست و براى این منظور به شمارش تعداد افراد قبیله خود مى پرداختند و اگر دو قبیله از این جهت مساوى بودند، به سراغ گورستان ها رفته و سرشمارى مردگان هر قبیله را آغاز مى کردند تا قبیله برتر مشخّص شود!(3) اسلام این ملاک و معیار نادرست را برچید، و معیار بشریّت و انسانیّت را جایگزین آن کرد و براى همه انسانها، فارغ از قبیله، نژاد، زبان و رنگ، ارزش قائل شد. در آیه شریفه 70 سوره اسراء مى خوانیم: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیر مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا»؛ (ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنها را در صحرا و دریا (بر مرکب هاى راهوار) سوار کردیم؛ و از نعمت هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم؛ و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ایم، برترى بخشیدیم).
آرى با آمدن اسلام، انسان محورى، جاى قبیله محورى را گرفت و لذا طرفداران پیامبر (صلى الله علیه وآله) و جذب شدگان به اسلام از قبیله و نژاد و زبان و رنگ خاصّى نبودند؛ بلکه عرب و عجم، سیاه و سفید، قریشى و غیر قریشى، فوج فوج به اسلام رو آورده و تسلیم امر خدا شدند. با رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله)، این سنّت حضرت نیز دستخوش تغییر شد و کم کم همان قومیّت گرایى رخ نمایى کرد، تا در دوران خلیفه سوم به اوج رسید (4) واین مطلب مخصوصاً در مناطق تحت نفوذ معاویه به وضوح دیده مى شد. تعصّبات قومى جاى انسان محورى را گرفت و همین امر باعث اختلافات و درگیرى میان قبایل شد. اتّحاد و یکپارچگى و وحدت ناشى از انسان محورى به تدریج از میان مسلمانان رخت بربست و دیگر خبرى از آن جامعه متّحد و یکپارچه نبود. امام حسین (علیه السلام) قیام کرد تا دوباره همه مسلمانان را متّحد نموده، و یادگار جدّش، یعنی انسان محورى را حاکم کند.
3. عصر جاهلیّت عصر تبعیض هاى نابجا و ظالمانه بود و نمونه بارز آن تبعیض بین زن و مرد بود، تا آنجا که نه تنها زنان از بسیارى از حقوق فردى و اجتماعى نظیر ارث محروم بودند بلکه گاه حقّ حیات نداشته، و در بعضى از قبایل ملک مرد محسوب مى شدند!
با بعثت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) تبعیض ها رو به افول نهاد. امّا پس از رحلت آن حضرت دوباره تبعیض ها شروع شد و در دوران خلیفه سوم به اوج خود رسید. تبعیض ها در این دوران مخصوصاً در تقسیم بیت المال و واگذارى پست ها غوغا کرد. علاّمه امینى (رحمه الله)آمار تکان دهنده اى از حیف و میل هاى انجام شده در دوران عثمان بیان کرده است. (5) پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) عدالت محورى را شعار خویش قرار داده بود و مى فرمود: «أُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَیْنَکُمُ»؛ (مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم) (6) و جانشین برحق و بلافصل آن حضرت نیز حاضر نشد. بیش از دیگران، حتّى به مقدار کم، به برادر نیازمندش عقیل از بیت المال کمک کند. (7)
امّا در عصر عثمان و معاویه ریخت و پاش هاى شگفت آورى به چشم مى خورد. معاویه چهارصد هزار درهم از بیت المال مسلمین را به سمرة بن جندب مى دهد تا یک حدیث در مذمّت حضرت على (علیه السلام) بسازد و او حدیثى مى سازد که آیه شریفه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»(8) در مورد على (علیه السلام) نیست، بلکه در شأن ابن ملجم نازل شده، و آیه شریفه َ«ومِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الاَْرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا ..». (9) در مورد على (علیه السلام) نازل شده است. (10) در حالى که این آیه مطابق سخن مفسّران درباره «اخنس بن شریق» نازل شده، او منافق بود و در عصر رسول خد (صلى الله علیه وآله)دست به جنایاتى زد. (11) امام حسین (علیه السلام) بر علیه یزید قیام کرد تا تبعیض ها را برچیده و عدالت را جایگزین آن کند.
4. در عصر جاهلیّت قبل از اسلام و جاهلیّت مدرن امروز، مقام را براى مقام مى خواهند، و براى آن ارزش ذاتى قائلند و لذا براى به دست آوردن آن به هر وسیله مشروع و نامشروعى چنگ مى زنند. امّا پیام پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) به جهان بشریّت آن روز و امروز و تا قیام قیامت این است که پست و مقام هدف نیست و ارزش ذاتى ندارد، بلکه وسیله اى براى پیاده کردن اهداف عالى انسانى است، به همین خاطر دلیل بر شخصیّت نیست، بلکه تکلیف آور است. آرى، مقام تکلیف است نه افتخار، وسیله است نه هدف.حضرت على (علیه السلام) در نامه پنجم نهج البلاغه خطاب به اشعث بن قیس، حاکم آن زمان آذربایجان، مى فرماید:
«وَإِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَة وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ»؛ (فرماندارى (وپست و مقام) براى تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتى است در گردنت).در عصر بنى امیّه دوباره مقام ارزش ذاتى پیدا کرد تا آنجا که وقتى معاویه پس از شهادت حضرت على (علیه السلام) وارد کوفه شد، این سخن معروف را گفت: «من نیامدم که شما را به نماز و روزه دعوت کنم، بلکه هدف من حکومت بر شماست».(12)
امام حسین (علیه السلام) قیام کرد تا این نوع بدعت ها را ریشه کن کرده و مردم را با سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) آشنا کند.
امروز این هدف بزرگ براى همه ما پیام روشنى دارد، که باید در کنار عزادارى ها براى از بین بردن بدعتها تلاش کنید، و اجازه ندهید گروهى نادان یا سودجو براى تأمین منافع شخصى خود به سراغ بدعت ها رفته، یا آن را گسترش دهند.
هرگاه به بدعت گزاران با سکوت خود چراغ سبز نشان دهیم، کارهایى به نام دین انجام مى شود که همه از آن شرم خواهیم داشت و چهره اسلام را در نظر جهانیان دگرگون خواهد ساخت، به خصوص اینکه یکى از راه هاى نفوذ دشمن در صفوف متّحد ما، حمایت و برنامه ریزى براى همین بدعت هاست. (13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.