پاسخ اجمالی:
«جِزْیَه»، یک نوع مالیات سرانه اسلامى است که به افراد غیر مسلمان تعلق مى گیرد نه بر اموال و اراضى. فلسفه اصلى این مالیات این است که: دفاع از موجودیت و استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است. بنابراین هر گاه جمعى عملاً براى انجام این وظیفه قیام کنند و عده اى دیگر به خاطر اشتغال به کسب و کار نتوانند در صف سربازان قرار گیرند، وظیفه گروه دوم است که هزینه حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه بپردازند. «جزیه» اندازه مشخصى ندارد، و میزان آن بستگى به توانائى جزیه دهندگان دارد.
پاسخ تفصیلی:
«جِزْیَه» یک نوع مالیات سرانه اسلامى است که به افراد تعلق مى گیرد نه بر اموال و اراضى، و به تعبیر دیگر «مالیات سرانه سالانه» است. بعضى معتقدند ریشه اصلى آن غیر عربى است و از «گِزْیَت» کلمه فارسى باستانى که به معنى مالیاتى است که براى تقویت ارتش اخذ مى شود، گرفته شده.(1) ولى بسیارى معتقدند این لغت یک لغت عربى خالص است که از ماده «جزاء» گرفته شده، به مناسبت این که مالیات مزبور جزاى امنیتى است که حکومت اسلامى براى اقلیت هاى مذهبى فراهم مى سازد.
«جِزْیَه» قبل از اسلام هم بوده است، بعضى معتقدند نخستین کسى که «جِزْیَه» گرفت «انوشیروان» پادشاه ساسانى بود. ولى اگر این مطلب را مسلّم ندانیم، حداقل «انوشیروان» کسى بود که از ملت خود جزیه مى گرفت، و از همه کسانى که بیش از بیست سال و کمتر از پنجاه سال داشتند و از کارکنان حکومت نبودند از هر نفر به تفاوت، 12 یا 8 یا 6 یا 4 درهم مالیات سرانه اخذ مى کرد.
فلسفه اصلى این مالیات را چنین نوشته اند که: دفاع از موجودیت و استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است. بنابراین هر گاه جمعى عملاً براى انجام این وظیفه قیام کنند و عده اى دیگر به خاطر اشتغال به کسب و کار نتوانند در صف سربازان قرار گیرند، وظیفه گروه دوم این است که هزینه جنگجویان و حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه در سال بپردازند. قرائنى در دست داریم که این فلسفه را در مورد «جزیه» چه قبل از دوران اسلام و چه در دوران اسلامى تأیید مى کند. گروه(رده) سنى جزیه دهندگان در عصر «انوشیروان» که هم اکنون نقل کردیم (ما بین بیست تا پنجاه سال) گواه روشنى بر این مطلب است؛ زیرا این گروه سنى در حقیقت مربوط به کسانى بوده است که قدرت حمل اسلحه و شرکت در حفظ امنیت و استقلال کشور را داشته اند، ولى به خاطر اشتغال به کسب و کار به جاى آن جزیه مى پرداختند. گواه دیگر این که در اسلام «جزیه» بر مسلمانان لازم نیست؛ زیرا جهاد بر همه واجب است و به هنگام لزوم، همگى باید در میدان نبرد در برابر دشمن حاضر شوند، اما چون اقلیت هاى مذهبى از شرکت در جهاد معافند به جاى آن باید جزیه بپردازند تا از این طریق در حفظ امنیت کشور اسلامى که در آن آسوده زندگى مى کنند سهمى داشته باشند. و نیز معاف بودن کودکان اقلیت هاى مذهبى و هم چنین زنان، پیرمردان و نابینایانشان از حکم جزیه دلیل دیگرى بر این موضوع است.
از آنچه گفته شد روشن مى شود که: جزیه تنها یک نوع کمک مالى است که از طرف اهل کتاب در برابر مسئولیتى که مسلمانان به منظور تأمین امنیت جان و مال آنها به عهده مى گیرند، پرداخت مى گردد. بنابراین، آنها که جزیه را یک نوع «حق تسخیر» به حساب آورده اند، توجه به روح و فلسفه آن نداشته اند. آنها به این حقیقت توجه نکرده اند که اهل کتاب هنگامى که به صورت اهل ذمه در آیند حکومت اسلامى موظف است آنان را از هر گونه تعرض و آزارى مصونیت بدهد. و با توجه به این که آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیت و امنیت هیچ گونه تعهدى از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیه امور دفاعى و امنیتى بر عهده ندارند، روشن مى شود که مسئولیت آنها در برابر حکومت اسلامى به مراتب از مسلمانان کمتر است. یعنى آنها با پرداخت مبلغ ناچیزى در سال از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مى کنند و با مسلمانان برابر مى شوند، در حالى که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند.
از جمله دلایل روشنى که این فلسفه را تأیید مى کند، این است که در عهدنامه هائى که در دوران حکومت اسلامى میان مسلمانان و اهل کتاب در زمینه جزیه منعقد مى شد به این موضوع تصریح گردیده است که: اهل کتاب موظفند «جزیه» بپردازند و در برابر، مسلمانان موظفند امنیت آنها را تأمین کنند و حتى اگر دشمنانى از خارج به مقابله و آزار آنها برخیزند حکومت اسلامى از آنها دفاع خواهد کرد. این عهد نامه ها فراوان است که به عنوان نمونه یکى از آنها را ذیلاً مى آوریم، و آن عهدنامه اى است که «خالد بن ولید» با مسیحیان اطراف «فرات» منعقد کرد. متن عهدنامه چنین است: «هذا کِتابٌ مِنْ خالِدِ بْنِ وَلِیْد لِصَلُوبَا بْنِ نَسْطُونَا وَ قَوْمِهِ، اِنِّى عاهَدْتُکُمْ عَلَى الْجِزْیَةِ وَ الْمَنَعَةِ، فَلَکَ الذِّمَّةُ وَ الْمَنَعَةُ، وَ ما مَنَعْناکُمْ فَلَنَا الْجِزْیَةُ وَ اِلاّ فَلا، کُتِبَ سَنَةَ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ فِى صَفَر»؛ (این نامه اى است از «خالد بن ولید» به «صَلُوبا» فرزند «نسطونا» (بزرگ مسیحیان) و جمعیتش، من با شما پیمان مى بندم بر جزیه و دفاع، و در برابر آن شما در حمایت ما قرار دارید و ما دام که ما از شما حمایت مى کنیم حق گرفتن جزیه داریم، و الاّ حقى نخواهیم داشت، این عهدنامه در سال دوازده هجرى در ماه صفر نوشته شد).(2)
جالب این که مى خوانیم: هر گاه در حمایت از آنها کوتاهى مى شد، جزیه را به آنها باز مى گرداندند، و یا اصلاً از آنها نمى گرفتند! توجه به این نکته نیز لازم است که: «جزیه» اندازه مشخصى ندارد، و میزان آن بستگى به توانائى جزیه دهندگان دارد، ولى آنچه از تواریخ اسلامى به دست مى آید این است که: غالباً مبلغ مختصرى در این زمینه قرار داده مى شد. و این مبلغ گاهى در حدود یک دینار در سال بیشتر نبود، و حتى گاهى در عهدنامه ها قید مى شد که جزیه دهندگان موظفند به مقدار توانائیشان جزیه بپردازند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.