پاسخ اجمالی:
تاریخ آزمایشگاه زندگى امروز بشر است، و آنچه را انسان در ذهن خود با دلائل عقلى ترسیم مى کند در صفحات تاریخ به صورت عینى باز مى یابد. از این گذشته داستان جاذبه مخصوصى دارد و انسان ها در هر سنی تحت تأثیر این جاذبه فوق العاده اند. همچنین داستان براى همه کس قابل فهم و درک است؛ بر خلاف استدلالات عقلى که همه در شناخت آن یکسان نیستند.
پاسخ تفصیلی:
با توجه چند نکته علت این مسأله روشن مى شود:
1 ـ تاریخ آزمایشگاه مسائل گوناگون زندگى بشر است، و آنچه را که انسان در ذهن خود با دلائل عقلى ترسیم مى کند در صفحات تاریخ به صورت عینى باز مى یابد، و با توجه به این که مطمئن ترین معلومات آن است که جنبه حسّى داشته باشد نقش تاریخ را در نشان دادن واقعیات زندگى به خوبى مى توان درک کرد. انسان با چشم خود در صفحات تاریخ شکست مرگبارى که دامن یک قوم و ملت را بر اثر اختلاف و پراکندگى مى گیرد، مى بیند، و همین گونه پیروزى درخشان قوم دیگر را در سایه اتحاد و همبستگى. تاریخ با زبان بى زبانیش نتایج قطعى و غیر قابل انکار مکتب ها، روش ها، و برنامه هاى هر قوم و گروهى را بازگو مى کند. داستان هاى پیشینیان مجموعه اى است از پرارزش ترین تجربیات آنها، و مى دانیم محصول زندگى چیزى جز تجربه نیست. تاریخ آئینه اى است که تمام قامت جوامع انسانى را در خود منعکس مى سازد، زشتى ها، زیبائى ها، کامیابى ها، ناکامى ها، پیروزى ها و شکست ها و عوامل هر یک از این امور را؛ به همین دلیل مطالعه تاریخ گذشتگان عمر انسان را ـ درست به اندازه عمر آنها ـ طولانى مى کند! چرا که مجموعه تجربیات دوران عمر آنها را در اختیار انسان مى گذارد. و به همین دلیل، على(علیه السلام) در آن سخن تاریخى اش که در لابلاى وصایایش به فرزند برومندش کرده چنین مى گوید: «أَیْ بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثارِهِمْ حَتّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِما انْتَهى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلى آخِرِهِم»؛ (فرزندم! من هر چند عمر پیشینیان را یک جا نداشته ام ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آن چنان که گوئى همچون یکى از آنها شدم بلکه گوئى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافته ام با اولین و آخرین آنها عمر کرده ام)!.(1)
البته تاریخى که خالى از خرافات، دروغ پردازى ها و تملق ها و ثناخوانى ها و تحریف ها و مسخ ها بوده باشد، ولى متأسفانه این گونه تواریخ کم است، و نقش قرآن را در ارائه نمودن نمونه هائى از تاریخ اصیل نباید از نظر دور داشت. تاریخى که همچون آئینه صاف باشد، نه کژنما!، تاریخى که تنها به ذکر وقایع نپردازد، به سراغ ریشه ها و نتیجه ها نیز برود. با این حال، چرا قرآن که یک کتاب عالى تربیت است در فصول و فرازهاى خود تکیه بر تاریخ نکند و از داستان هاى پیشینیان مثال و شاهد نیاورد.
2 ـ از این گذشته تاریخ و داستان جاذبه مخصوصى دارد و انسان در تمام ادوار عمر خود از سن کودکى تا پیرى تحت تأثیر این جاذبه فوق العاده است؛ و به همین جهت قسمت مهمى از ادبیات جهان و بخش بزرگى از آثار نویسندگان را تاریخ و داستان تشکیل مى دهد. بهترین آثار شعرا و نویسندگان بزرگ، اعم از فارسى زبان و غیر آنها، داستان هاى آنها است. «گلستان سعدى»، «شاهنامه فردوسى»، «خمسه نظامى» و آثار جذاب نویسندگان معاصر، همچنین آثار هیجان آفرین «ویکتور هوگو» فرانسوى، «شکسپیر» انگلیسى، و «گوته» آلمانى، همه در صورت داستان عرضه شده است. داستان چه به صورت نظم باشد یا نثر و یا در شکل نمایشنامه و فیلم عرضه شود اثرى در خواننده و بیننده مى گذارد که استدلالات عقلى هرگز قادر به چنان تأثیر نیست. دلیل این موضوع شاید آن باشد که انسان قبل از آن که عقلى باشد حسّى است، و بیش از آنچه به مسائل فکرى مى اندیشد در مسائل حسى غوطهور است. مسائل مختلف زندگى هر اندازه از میدان حس دور مى شوند و جنبه تجرد عقلانى به خود مى گیرند ثقیل تر، سنگین تر و دیرهضم تر مى شوند. و از این رو مى بینیم همیشه براى جاافتادن استدلالات عقلى از مثال هاى حسّى استمداد مى شود و گاهى ذکر یک مثال مناسب و به جا تأثیر استدلال را چندین برابر مى کند. و لذا دانشمندان موفق آنها هستند که تسلط بیشترى بر انتخاب بهترین مثال ها دارند. و چرا چنین نباشد در حالى که استدلال هاى عقلى بالاخره برداشت هائى از مسائل حسّى، عینى و تجربى است.
3 ـ داستان و تاریخ براى همه کس قابل فهم و درک است، بر خلاف استدلالات عقلى که همه در آن یکسان نیستند! به همین دلیل کتابى که جنبه عمومى و همگانى دارد و از عرب بیابانى بى سواد نیمه وحشى گرفته تا فیلسوف بزرگ و متفکر، همه باید از آن استفاده کنند حتماً باید روى تاریخ و داستان ها و مثال ها تکیه نماید. مجموعه این جهات نشان مى دهد که قرآن در بیان این همه تاریخ و داستان بهترین راه را از نظر تعلیم و تربیت پیموده است؛ مخصوصاً با توجه به این نکته که قرآن در هیچ مورد، به ذکر وقایع تاریخى به طور برهنه و عریان نمى پردازد، بلکه در هر گام از آن نتیجه گیرى کرده و بهره بردارى تربیتى مى کند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.