پاسخ اجمالی:
«اصحاب الايكه» به معناي صاحبان سرزمين هاى پردرخت بود و اين نام چهار بار در «قرآن» آمده است. آنها در زمان حضرت شعیب(ع) زندگی می کردند و در برابر دعوت پيامبرشان، او را انکار و مسخره می کردند و می گفتند تو هم مثل ما هستی و از دروغگویان می باشی، اگر راست می گویی سنگ هایی از آسمان بر ما نازل كن. لجاجت این قوم لجوج باعث شد تا خداوند به وسیله صاعقه آسمانی همگي آنها را عذاب كند.
پاسخ تفصیلی:
يكي از گروه هائي كه در «قرآن مجيد» از آنها نام برده شده، «اصحاب الایکه» است كه نامشان در چهار جاى «قرآن» آمده است. توجّه فرماييد:
الف) در آيه شريفه 78 سوره حجر مى خوانيم: «وَ إِنْ كَانَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ»؛ (اصحاب ايكه [صاحبان سرزمين هاى پردرختِ قوم شعيب(عليه السلام)] مسلّماً قوم ستمگرى بودند).
ب) سوره «شعراء» مشروحتر از ساير سوره ها به شرح حال آنها پرداخته و در آيه 176 اين سوره چنين آمده است: «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛ (اصحاب ايكه [شهرى نزديك مدين] رسولان [خدا] را تكذيب كردند).
ج) خداوند متعال در آيه شريفه 14 سوره «ق» مى فرمايد: «وَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ»؛ (و اصحاب ايكه [قوم شعيب(عليه السلام)] و قوم تبّع [كه در سرزمين يمن زندگى مى كردند]، هريك از آنها فرستادگان الهى را تكذيب كردند و وعده عذاب درباره آنها تحقّق يافت).
د) مورد چهارم آيه شريفه 13 سوره «ص» است. توجّه بفرماييد: «وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحَابُ الْأَيكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ»؛ (و [نيز] قوم ثمود و لوط و اصحاب ايكه [قوم شعيب(عليه السلام)] اينها احزابى بودند [كه به تكذيب پيامبران شان برخاستند]).
بسيارى از مفسّران و ارباب لغت گفته اند: «ايكه» به معناى درختان درهم پيچيده و زياد است. بنابراين، جنگل ها، بيشه ها و باغ هاى مملوّ از درخت، «ايكه» ناميده مى شود. و «اصحاب الايكة» همان قوم شعيب پيامبرند كه در سرزمينى پر آب و مشجّر بين حجاز و شام زندگى مى كردند. آنها زندگى مرفّه و ثروت فراوانى داشتند و به همين جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصاً دست به كم فروشى و فساد در زمين زده بودند.
«اصحاب الايكة» در عصر حضرت شعيب(عليه السلام) مى زيسته اند و آن حضرت پيامبرشان بوده است؛ امّا سؤال اين است كه: آيا «اصحاب الايكة» همان «اصحاب مدين» هستند، يا جمعيّت و گروه ديگرى بوده اند؟
جواب اين است كه هر چند پيامبر هر دو واحد، و سرزمينشان نيز واحد بود؛ ولى از آياتى كه چگونگى عذاب و هلاكت آنها را بيان مى كند استفاده مى شود كه آنها دو گروه بوده اند. از آيات عذابِ اصحاب مدين استفاده مى شود كه آنها به وسيله صيحه آسمانى و موج انفجار در خانه هايشان هلاك شده اند، ولى از آيات مربوط به «اصحاب الايكه» استفاده مى شود كه آنها به وسيله صاعقه و در خارج از منازلشان، در بيابان از بين رفته اند بنابراين، دو گروه بوده اند.
آيات 176 تا 190 سوره «شعراء» به شرح حال اصحاب الايكه پرداخته است. اين آيات را به چهار بخش مى توان تقسيم كرد.
بخش اوّل مشكل اساسى «اصحاب الايكه» را به صورت اجمالى مطرح نموده است.
بخش دوم سخنان حضرت شعيب(عليه السلام) را خطاب به آنان آورده است.
بخش سوم پاسخ آنان در برابر حضرت شعيب(عليه السلام) را مطرح نموده و بالاخره بخش چهارم به چگونگى عذاب آنها پرداخته است.
بخش اوّل: اين بخش شامل يك آيه، يعنى آيه 176 سوره «شعراء» است، كه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: «كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيكَةِ الْمُرْسَلِينَ»؛ (اصحاب ايكه رسولان [خدا] را تكذيب كردند). با توجّه به اينكه «قرآن» مى فرمايد: «رسولان خدا را تكذيب كردند»، اين سؤال مطرح مى شود كه آيا چندين پيامبر به سوى آنها فرستاده شده بود و آنها همگى پيامبران را تكذيب كردند، يا اينكه پيامبر آنها فقط حضرت شعيب(عليه السلام) بوده است، امّا آنها حضرت شعيب(ع) و پيامبران قبل از او را تكذيب كرده بودند كه آيه «قرآن» به صورت جمع ذكر شده است؟ در جواب بايد گفت: ظاهراً احتمال دوم صحيح است.
بخش دوم: اين بخش كه شامل هشت آيه است، از آيه 177 شروع و به آيه 184 ختم مى شود. توجّه فرماييد: «إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ»(1)؛ (هنگامى كه شعيب به آنها گفت: [آيا تقوا پيشه نمى كنيد؟!]).
«إِنِّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ»(2)؛ (به يقين من براى شما پيامبرى امين هستم)؛ يعنى اينكه اگر آدم بد سابقه اى بودم و شما مرا نمى پذيرفتيد حق داشتيد، امّا با سابقه خوبى كه از امانت و پاكى و تقواى من داريد، چگونه مرا تكذيب مى كنيد؟
«فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَطِيعُونِ»(3)؛ (پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد).
«وَ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ»(4)؛ (من در برابر اين [دعوت] هيچ پاداشى از شما نمى طلبم؛ پاداشِ من تنها بر پروردگار جهانيان است). اگر من فرد سودجويى بودم و از سوى خدا نبودم و در پى منافعى بودم، حقّ با شما بود؛ ولى من كه از شما تقاضاى اجر و مزدى نمى كنم، نه پول مى خواهم، نه احترام و نه اكرام، پس بدانيد كه از سوى خدا فرستاده شده ام و لذا تنها پاداشم را از او مى خواهم.
«أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ»(5)؛ (حقّ پيمانه را ادا كنيد [و كم فروشى نكنيد]، و به ديگران زيان نرسانيد).
«وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ»(6)؛ (و با ترازوى صحيح وزن كنيد)؛ يعنى همانند فروشنده اى كه داراى دو وزنه مختلف است نباشيد، كه به هنگام خريدِ جنس از ديگران از وزنه كامل استفاده كرده، و در زمان فروش جنس وزنه ناقص را مورد استفاده قرار مى دهد.
«وَ لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَ لَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»(7)؛ (و از اموال مردم چيزى كم نگذاريد، و در زمين به فساد نكوشيد).
متأسّفانه كم نيستند افرادى كه به هنگام احقاق حقِّ خويش تا آخرين ريال آن را دريافت مى كنند و به هيچ وجه اهل گذشت و اغماض نيستند؛ امّا در زمان پرداختِ حقوقِ ديگران به انحاء مختلف از سر و ته آن مى زنند و حقّ مردم را كم مى گذارند.
«وَ اتَّقُوا الَّذِى خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ»(8)؛ (و از [نافرمانى] كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد). حضرت شعيب(عليه السلام) در قسمت پايانى سخنان خويش، اصحاب الايكة را سفارش به تقواى الهى مى كند همان گونه كه آغاز سخنانش نيز همراه با توصيه به تقوی بود.
بخش سوم: اين بخش آيات «اصحاب الايكه»، كه پاسخ آنان به سخنان پيامبرشان است، شامل سه آيه از آيه 184 تا 187 مى شود. توجه فرماييد: «قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ»(9)؛ (آنها گفتند: تو فقط از افسون شدگانى). «وَ مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَ إِنْ نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ»(10)؛ (و تو بشرى همچون ما هستى، و ما تو را از دروغ گويان مى دانيم).
اصحاب الايكه در برابر سخنان منطقى و مستدل حضرت شعيب(عليه السلام) به جاى اطاعت و تسليم شدن و تشكّر و تقدير نمودن، جسارت بزرگى كرده و سه وصله به آن حضرت چسباندند:
1. تو جادو شده اى و عقلت را از دست داده اى.
2. تو با ما چه فرقى دارى كه پيامبر خدا هستى؟! اگر خداوند مى خواهد پيامبرى بفرستد بايد يكى از ملائكه آسمان را بفرستد نه بشرى مثل خودمان.
3. تو را انسان راستگويى نمى دانيم؛ بلكه تو از دروغ گويانى.
اين جمعيّت نادان علاوه بر جهل و نادانى، انسان هاى لجوجى بودند كه بر اعتقادات و اعمال باطل و ناصحيح خود پافشارى مى كردند، حتّى اگر اين لجاجت به نابودى و هلاكت آنها منتهى مى شد. لذا، خطاب به پيامبرشان گفتند: «أَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ»(11)؛ (اگر راست مى گويى قطعات [سنگ هاى] آسمانى را بر ما بباران!). هنگامى كه كار يك قوم و جمعيّت به جايى برسد كه ديگر هيچ روزنه اميدى براى نجات آنها باقى نمانده باشد، چاره اى جز هلاكت و عذاب آنها نيست، لذا خدا آنها را عذاب كرد.
بخش چهارم: در اين بخش به بحث عذاب «اصحاب الايكه» پرداخته شده است. خداوند متعال مى فرمايد: «فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»(12)؛ (سرانجام او را تكذيب كردند و عذاب روز سايبان [سايبانى از ابرِ صاعقه خيز] آنها را فرا گرفت؛ به يقين آن عذاب روز بزرگ بود).
طبق آنچه در روايات آمده، نسيم متوقّف شد و جابجايى هوا صورت نگرفت. در نتيجه هوا دم كرد و آفتاب سوزان هم بر آنان مى تابيد. دم كردن هوا از يك سو و تابش آفتاب سوزان از سوى ديگر، همه را كلافه كرده بود، تا جايى كه مجبور شدند از شهر خارج شوند، تا شايد در هواى آزادِ صحرا و بيابان، از اين دو مشكل نجات يابند؛ امّا در آنجا هم اين مشكلات وجود داشت. ناگهان مشاهده كردند ابر گسترده اى به سمت آنان حركت مى كند. خوشحال شدند و با خود گفتند با بارش اين ابر از مشكلات رها مى شويم، لذا به سمت سايه ابر حركت كردند. وقتى كه همگى زير سايه ابر قرار گرفتند فرمان عذاب الهى صادر شد. صاعقه ها پشت سر هم بر آنان نازل شد و همه آنان را آتش زد و بدين وسيله هلاك شدند.
همان گونه كه گفته شد «اصحاب الايكه»، باغدار بودند و زمين هاى زراعتى داشتند و تمام اميدشان به ابرهاى باران زاى آسمان بود؛ امّا همان ابرى كه مايه اميد و زندگانى آنها بود عامل عذاب و هلاكتشان گرديد، و اين خود نوعى قدرت نمايى پروردگار عالميان است. خداوند در پايان اين داستان مى فرمايد: «إِنَّ فِى ذَلِكَ لَآيَةً وَ مَا كَانَ اَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ»(13)؛ (در اين ماجرا نشانه [و عبرتى] بود؛ ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند).
سرگذشت «اصحاب الايكه» و ديگر اقوام پيشين، آينه عبرتى است براى همه كسانى كه آن را مطالعه مى كنند تا با پرهيز از كارهاى زشتى كه آنها انجام مى دادند مانع عذاب الهى شده، و رضايت و خشنودى پروردگار را جلب كنند.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.