پاسخ اجمالی:
خواب جدائى روح از جسم است ولی نه به صورت کامل؛ بلکه تنها شعاع کم رنگى از آن بر این جسم مى تابد که انسان از درک و شعور و حس و حرکت باز مى ماند، اما فعالیتهائى که براى ادامه حیات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و تفس و... ادامه مى یابد. روح انسان به هنگام جدائى از تن، با عالم ارواح ارتباط برقرار کرده و حقایق بسیاری از گذشته و آینده درک مى کند؛ و همین است که اساس رؤیاهاى صادقه را تشکیل مى دهد.
پاسخ تفصیلی:
در این که حقیقت خواب چیست؟ دانشمندان بحث هاى فراوانى دارند:
بعضى، آن را نتیجه انتقال قسمت عمده خون از مغز، به سایر قسمت هاى بدن مى دانند، و به این ترتیب، براى آن «عامل فیزیکى» قائلند.
بعضى دیگر، عقیده دارند: فعالیت هاى زیاد جسمانى سبب جمع شدن مواد سمى مخصوصى در بدن مى شود، و همین امر، روى سیستم سلسله اعصاب اثر مى گذارد و حالت خواب به انسان دست مى دهد، و این حال ادامه دارد تا این سموم تجزیه و جذب بدن گردد، به این ترتیب «عامل شیمیائى» براى آن قائل شده اند.
جمعى دیگر، یک نوع «عامل عصبى» براى خواب قائلند و مى گویند: دستگاه فعال عصبى مخصوصى که در درون مغز انسان است، و مبدأ حرکات مستمر اعضا مى باشد، بر اثر خستگى زیاد از کار مى افتد و خاموش مى شود.
ولى، هیچ یک از این نظرات نتوانسته است پاسخ قانع کننده اى به مسأله خواب بدهد، هر چند تأثیر این عوامل را به طور اجمال نمى توان انکار کرد.
ما فکر مى کنیم: چیزى که سبب شده دانشمندان امروز، از بیان تفسیر روشنى براى مسأله خواب عاجز بمانند، همان تفکر مادى آنها است، آنها مى خواهند بدون قبول اصالت و استقلال روح، این مسأله را تفسیر کنند، در حالى که خواب قبل از آن که یک پدیده جسمانى باشد، یک پدیده روحانى است که بدون شناخت صحیح روح، تفسیر آن غیر ممکن است.
قرآن مجید، دقیق ترین تفسیر را براى مسأله خواب بیان کرده؛ زیرا مى گوید: خواب یک نوع «قبض روح» و جدائى روح، از جسم است اما نه جدائى کامل.
به این ترتیب، هنگامى که به فرمان خدا، پرتو روح از بدن برچیده مى شود و جز شعاع کم رنگى از آن بر این جسم نمى تابد، دستگاه درک و شعور، از کار مى افتد، و انسان از حس و حرکت باز مى ماند، هر چند قسمتى از فعالیت هائى که براى ادامه حیات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و گردش خون، و فعالیت دستگاه تنفس و تغذیه، ادامه مى یابد.
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «ما مِنْ أَحَد یَنامُ اِلاّ عَرَجَتْ نَفْسُهُ اِلَى السَّماءِ، وَ بَقِیَتْ رُوحُهُ فِى بَدَنِهِ، وَ صارَ بَیْنَهُما سَبَبٌ کَشَعاعِ الشَّمْسِ، فَاِنْ أَذِنَ اللّهُ فِى قَبْضِ الاَرْواحِ أَجْابَتِ الرُّوحُ النَّفْسَ، وَ اِذا أَذِنَ اللّهُ فِى رَدِّ الرُّوحِ أَجْابَتِ النَّفْسُ الرُّوحَ، وَ هُوَ قُولُهُ سُبْحانَهُ:اللّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها...»؛ (هر کس مى خوابد، نفس او به آسمان صعود مى کند و روح در بدنش مى ماند، و در میان این دو ارتباطى همچون پرتو آفتاب است، هر گاه خداوند فرمان قبض روح آدمى را صادر کند، «روح» دعوت نفس را اجابت مى کند، و به سوى او پرواز مى نماید، و هنگامى که خداوند اجازه بازگشت روح را دهد «نفس» دعوت «روح» را اجابت مى کند و به تن باز مى گردد، و این است معنى سخن خداوند سبحان که مى فرماید: اللّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها...). (1)، (2)، (3)
ضمناً، از اینجا مسأله مهم دیگرى که مسأله «رؤیا» (خواب دیدن) است نیز حل مى شود، چرا که بسیارند، خواب هائى که عیناً یا با مختصر تغییرى در خارج واقع مى شوند.
تفسیرهاى مادى از بیان و توجیه این گونه خواب ها، عاجزند، در حالى که تفسیرهاى روحى، به خوبى مى توانند، این مطلب را روشن سازند؛ زیرا روح انسان به هنگام جدائى از تن، و ارتباط با عالم ارواح، حقایق بیشترى را مربوط به گذشته و آینده درک مى کند، و همین است که اساس رؤیاهاى صادقه را تشکیل مى دهد. (4)، (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.