پاسخ اجمالی:
فدک مزرعه ای حاصل خیز در نزدیکی خیبر بود که بدون جنگ فتح شد و طبق آیه فیء در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت و پیامبر(ص) بعد از نزول آیه «و آت ذی القربی حقه» آنرا به حضرت زهرا(س) بخشید. در کتب حدیثی اهل سنت، این بخشش با صراحت بیان شده است؛ اما بعد از رحلت پیامبر(ص) به بهانه حدیث جعلی نحن معاشر الانبیا، آن را از حضرت گرفتند و با وجود علم به صداقت ایشان تقاضای شاهد کردند. بعد از امتناع خلیفه از تحویل دادن فدک، فاطمه(س) از او قهر کرد و تا هنگام وفات یک کلمه با او سخن نگفت.
پاسخ تفصیلی:
«فدک» یکى از دهکده هاى آباد اطراف «مدینه» در حدود 140 کیلومترى نزدیک «خیبر» بود، که در سال هفتم هجرت که قلعه هاى «خیبر» یکى پس از دیگرى در برابر رزمندگان اسلام سقوط کرد، و قدرت مرکزى یهود در هم شکست ساکنان «فدک» از در صلح و تسلیم در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آمدند، و نیمى از زمین و باغهاى خود را به آن حضرت واگذار کردند، و نیم دیگرى را براى خود نگه داشتند و در عین حال کشاورزى سهم پیامبر(ص) را نیز بر عهده گرفتند و در برابر زحماتشان حقى از آن مى بردند.
با توجه به آیه «فىء» در سوره حشر، این زمین مخصوص پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) بود و مى توانست در مورد خودش یا مصارف دیگرى که در آیه 7 همین سوره اشاره شده مصرف کند، لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را به دخترش «فاطمه»(علیها السلام)بخشید، و این سخنى است که
بسیارى از مورخان و مفسران شیعه و اهل سنت به آن تصریح کرده اند، از جمله در تفسیر «درّ المنثور» از «ابن عباس» نقل شده هنگامى که آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»(1) نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) «فدک» را به فاطمه بخشید «أَقْطَعَ رَسُولُ اللّهِ فاطِمَةَ فَدَکاً».(2)
و در کتاب «کنز العمال» که در حاشیه «مسند احمد» آمده در مسأله صله رحم از «ابو سعید خدرى» نقل شده هنگامى که آیه فوق نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فاطمه(علیها السلام) را خواست و فرمود«یا فاطِمَةُ لَکِ فَدَکٌ»؛ (اى فاطمه! فدک از آن تو است).(3)
«حاکم نیشابورى» نیز در تاریخش، همین معنى را آورده است.(4)
«ابن ابى الحدید» نیز در «شرح نهج البلاغه» داستان فدک را به طور مشروح ذکر کرده و همچنین کتب فراوان دیگر.(5)
ولى، بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسانى که وجود این قدرت اقتصادى را در دست همسر على(علیه السلام) مزاحم قدرت سیاسى خود مى دیدند، و تصمیم داشتند یاران على(علیه السلام) را از هر نظر منزوى کنند، به بهانه حدیث مجعول «نَحْنُ مَعاشِرَ الأَنْبِیاءِ لانُوَرِّثُ» آن را مصادره کردند، و با این که فاطمه(علیها السلام) رسماً متصرف آن بود و کسى از «ذو الید» مطالبه شاهد و بیّنه نمى کند، از او شاهد خواستند، حضرت(ع) نیز اقامه شهود کرد که پیغمبر(ص) شخصاً «فدک» را به او بخشیده، اما با این همه اعتنا نکردند، در دورانهاى بعد هر یک از خلفاء که مى خواستند تمایلى به اهل بیت نشان دهند، «فدک» را به آنها باز مى گرداندند، اما چیزى نمى گذشت که دیگرى آن را مجدداً مصادره مى کرد! و این عمل بارها در زمان خلفاى «بنى امیه» و «بنى عباس» تکرار شد.
داستان «فدک» و حوادث گوناگونى که در رابطه با آن در صدر اسلام و دورانهاى بعد روى داد، از دردناکترین و غم انگیزترین و در عین حال عبرت انگیزترین فرازهاى تاریخ اسلام است، که مستقلاً باید مورد بحث و بررسى دقیق قرار گیرد تا از حوادث مختلف تاریخ اسلام پرده بردارد.
قابل توجه این که: محدث اهل سنت «مسلم بن حجاج نیشابورى» در کتاب معروفش «صحیح مسلم» داستان مطالبه فاطمه(علیها السلام) «فدک» را از خلیفه اول مشروحاً آورده و از «عایشه» نقل مى کند که: بعد از امتناع خلیفه از تحویل دادن «فدک»، فاطمه(س) از او قهر کرد و تا هنگام وفات یک کلمه با او سخن نگفت.(6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.