پاسخ اجمالی:
خداى متعال در سوره «انسان» نعمت های بهشتی را بر مى شمرد و می فرماید: بهشتیان بر تخت تکیه می زنند؛ سایه هاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده و چیدن میوه هایش براى آنها بسیار آسان است؛ گرداگرد آنها ظرف هائى از نقره و قدح هائى بلورین مى گردانند؛ در آنجا از جام هائى سیراب مى شوند که لبریز از شراب طهور است؛ بر گرد آنها نوجوانان جاودانى مى گردند؛ بر اندام آنها لباس هائى است از حریر نازک سبز، و از دیباى ضخیم و آنها با دستبندهائى از نقره تزیین شده اند و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى نوشاند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیات 12 ـ 22 سوره «انسان» به دست آورد. خداى متعال در این آیات حداقل پانزده نعمت را بر مى شمرد:
نخست از مسکن و لباس این بهشتیان، سخن مى گوید، مى فرماید: (خداوند در برابر صبر و شکیبائى آنها بهشت، لباس ها و فرش هائى از حریر را به آنها پاداش مى دهد)؛ «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً».
پس از آن مى افزاید: (این در حالى است که آنها بر تخت هاى زیبا تکیه کرده، نه گرمى آفتاب را مى بینند، و نه سردى هوا را)؛ «مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَى الأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً».
ذکر این حالت (تکیه کردن بر تخت ها) اشاره به آرامش و راحتى کامل آنها است؛ چرا که انسان معمولاً در حالت آرامش، در چنین حالتى به سر مى برد، و ذیل آیه نیز اشاره به اعتدال کامل هواى بهشت است.
نه این که: خورشید و ماه در آنجا وجود نداشته باشد، بلکه با وجود سایه هاى درختان بهشتى تابش ناراحت کننده خورشید وجود ندارد.
آیه بعد، در ادامه این نعمت ها مى افزاید: (این در حالى است که سایه هاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده، و چیدن میوه هایش براى آنها بسیار سهل و آسان است)؛ «وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً». (1)
نه مشکلى وجود دارد، نه خارى در دست مى رود، و نه احتیاج به تلاش و حرکتى براى چیدن میوه ها است!
پس از آن به توضیح قسمتى از چگونگى پذیرائى از این میهمانان بهشتى، وسائل پذیرائى آنها، و پذیرائى کنندگان مى پردازد، مى فرماید: (در گرداگرد آنها ظرف هائى از نقره و قدح هائى بلورین مى گردانند)؛ «وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَة مِنْ فِضَّة وَ أَکْواب کانَتْ قَوارِیرَا».
(ظرف هاى بلورینى از نقره! که آن را به اندازه لازم آماده کرده اند)؛ «قَوارِیرَا مِنْ فِضَّة قَدَّرُوها تَقْدِیراً».
در این ظرف ها انواع غذاهاى بهشتى، و در آن قدح هاى بلورین انواع نوشیدنى هاى لذت بخش و نشاط آفرین، به مقدارى که مى خواهند و علاقه دارند موجود است، و خدمتکاران بهشتى پیوسته گرد آنها دور مى زنند و به آنها عرضه مى کنند.
«ابن عباس» مى گوید: همه نعمت هاى بهشتى شبیه و مانندى در دنیا دارد جز ظرف هاى بلورین که از نقره است که در دنیا شبیه و مانندى براى آن نیست. (2)
آن گاه مى افزاید: (در آنجا از جام هائى سیراب مى شوند که لبریز از شراب طهورى است که با زنجبیل آمیخته)؛ «وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلاً».
بسیارى از مفسران تصریح کرده اند که عرب جاهلى از شراب هائى که آمیخته با زنجبیل بود لذت مى برد زیرا تندى مخصوصى به شراب مى داد، و قرآن در اینجا از جام هائى سخن مى گوید که شراب طهورش با زنجبیل آمیخته است، ولى بدیهى است میان این شراب و آن شراب تفاوت از زمین تا آسمان است! و یا به تعبیر دیگر تفاوت از دنیا تا آخرت است!.
سپس مى افزاید: (این جام ها از چشمه اى در بهشت پر مى شود که سلسبیل نامیده مى شود)؛ «عَیْناً فِیها تُسَمّى سَلْسَبِیلاً».
«سلسبیل» نوشیدنى بسیار لذیذى را مى گویند که به راحتى در دهان و گلو جارى مى شود، و کاملاً گوارا است، بسیارى معتقدند: از ماده «سلاسه» به معنى «روانى» گرفته شده، همان گونه که به عبارات روان و جالب نیز «سلیس» گفته مى شود.
بعد از آن از پذیرائى کنندگان این بزم پرسرور که در جوار رحمت حق در بهشت برین برپا مى شود سخن به میان آورده، مى گوید: (بر گرد آنها نوجوانان جاودانى مى گردند که هر گاه آنها را ببینى گمان مى کنى مرواریدهاى پراکنده اند!)؛ «وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً».
هم خودشان در بهشت، جاودانى هستند، هم طراوت، زیبائى و نشاط جوانى آنها جاودانى است، و هم پذیرائى کردن آنان؛ چرا که تعبیر «مُخَلَّدُون» از یکسو، و تعبیر «یَطُوفُ عَلَیْهِمْ»؛ (بر آنها طواف مى کنند) از سوى دیگر بیانگر این واقعیت است.
تعبیر به «لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً»؛ (مرواریدهاى پراکنده) اشاره اى است به زیبائى، صفا، درخشندگى و جذابیت آنها، و هم حضورشان در همه جاى این بزم الهى و روحانى.
و از آنجا که نعمت هاى جهان دیگر به وصف نمى آید، هر قدر هم الفاظ، گویا و رسا باشد، در آیه بعد به صورت سربسته مى افزاید: (و هنگامى که آنجا را مى نگرى نعمت ها و ملک عظیمى را مى بینى!)؛ «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً». (3)
تا اینجا به قسمتى از نعمت هاى بهشتى از قبیل «مساکن»، «تخت ها»، «سایه ها»، «میوه ها»، «نوشیدنى ها»، «ظرف ها» و «گروه پذیرائى کنندگان» اشاره شد، اکنون نوبت وسائل تزیینى بهشتیان است، مى فرماید: (بر اندام آنها لباس هائى است از حریر نازک سبز، و از دیباى ضخیم)؛ «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُس خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ». (4)
«سُنْدُس» به معنى پارچه ابریشمین نازک است، در حالى که «اِسْتَبْرَقَ» به معنى پارچه ابریشمین ضخیم است، بعضى آن را از کلمه فارسى «استبر» یا «ستبر» مى دانند، و بعضى احتمال داده اند: از ریشه عربى «برق» به معنى تلألؤ گرفته شده.
و مى افزاید: (و آنها با دستبندهائى از نقره تزیین شده اند)؛ «وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّة».
نقره هائى شفاف که همچون بلور مى درخشد، و از یاقوت و درّ و مروارید زیباتر است.
و سرانجام در پایان آیه به عنوان آخرین و مهمترین نعمت از این سلسله نعمت ها مى فرماید: (و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى نوشاند)؛ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».
درست است که در لابلاى این نعمت ها نیز سخن از نوشیدنى هاى گوارا، از جام هائى که از چشمه سلسبیل پر مى شود، و بهشتیان از آن سیراب مى گردند، در میان بود، ولى میان آنها و آنچه در این آیه آمده است، فرق بسیار است؛ زیرا از یکسو در آنجا ساقى «ولدان مخلدون» بودند، اما در اینجا ساقى «خدا» است، و چه تعبیر عجیبى؟ مخصوصاً با تکیه بر کلمه «ربّ».
خداوندى که همیشه این انسان را پرورش داده و مالک و مربى او است، وى را در مراحل تکامل همواره به پیش برده تا به آخرین مرحله رسیده، و اکنون نوبت آن است که ربوبیتش را به حدّ اعلى برساند، و با دست قدرتش از جام شراب طهور بندگان ابرار و نیکان را سیراب و سرخوش کند.
و از سوى دیگر، «طهور» به معنى چیزى است که هم پاک است و هم پاک کننده، به این ترتیب این شراب، جسم و روح انسان را از هر گونه آلودگى و ناپاکى پاک مى کند، و آن چنان روحانیت، نورانیت و نشاط به او مى بخشد، که وصفش در هیچ عبارتى نمى گنجد، حتى در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «یُطَهِّرَهُمْ عَنْ کُلِّ شَىْء سِوَى اللّهِ»؛ (قلب و جان آنها را از همه چیز جز خداوند پاک مى کند). (5)
در آخرین آیه مورد بحث، آخرین سخن را در این زمینه بیان کرده، مى فرماید: (از سوى خدا به آنها گفته مى شود: این نعمت هاى عظیم و مواهب بى نظیر پاداش اعمال شما است، و سعى و کوشش و تلاش شما در طریق اطاعت فرمان حق مقبول و مشکور است)؛ «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً».
مبادا کسى تصور کند: این مواهب و پاداش هاى عظیم را بى حساب مى دهند، اینها همه جزاى سعى و عمل، پاداش مجاهدت ها، خودسازى ها و چشم پوشى از گناه است. (6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.