پاسخ اجمالی:
خداوند در آیات سوره صافات به مواهب بی شمار بهشتیان پرداخته و می فرماید: «براى آنها روزى معلوم و معینى است، جایگاه آنها در باغ هاى سرسبز و پر نعمت بهشت است، بهشتیان بر تخت ها روبروى یکدیگر نشسته اند و چشم در چشم هم دارند». سپس در توصیف شراب طهور می فرماید: «آن خمر، شراب طهور، نه مایه فساد عقل است، و نه موجب مستى مى شود». در واقع مومنان همواره مورد تکریم و احترامند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیات 41 ـ 49 سوره «صافات» به دست آورد. در این آیات سخن از مواهب و نعمت هاى بیشمارى که خداوند به بهشتیان ارزانى داشته بیان مى دارد که مى توان آن را در هفت بخش خلاصه کرد:
نخست مى گوید: (براى آنها روزى معلوم و معینى است)؛ «أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ».
این که مواهب مادى بهشت در آیات قرآن به تفصیل آمده، اما مواهب معنوى و لذات روحانى به صورت سربسته بیان شده، به خاطر این است که اولى قابل توصیف است و دومى غیر قابل توصیف!.
آن گاه به بیان نعمت هاى دیگر پرداخته، و قبل از هر چیز از نعمت هاى بهشتى نام مى برد، آن هم نعمت هائى که با نهایت احترام به بهشتیان داده مى شود، مى گوید: (براى آنها میوه هاى رنگارنگ است)؛ «فَواکِهُ».
(و آنها گرامى و مکرمند)؛ «وَ هُمْ مُکْرَمُونَ».
نه همچون حیواناتى که آذوقه در مقابل آنها مى ریزند، بلکه به صورت میهمان هاى عزیزى با نهایت احترام از آنها پذیرائى مى شود.
از نعمت میوه هاى رنگارنگ و احترام و گرامیداشت که بگذریم، سخن از جایگاه آنها به میان مى آید، مى فرماید: (جایگاه آنها در باغ هاى سرسبز و پر نعمت بهشت است)؛ «فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ».
هر نعمتى بخواهند، در آنجا هست و هر چه اراده کنند، در برابر آنها حاضر است.
و از آنجا که یکى از بزرگترین لذات انسان، بهره گرفتن از مجلس انس با دوستان یک رنگ و باصفا است، در چهارمین مرحله، به این نعمت اشاره کرده مى گوید: (بهشتیان بر تخت ها روبروى یکدیگر نشسته اند و چشم در چشم هم دارند)؛ «عَلى سُرُر مُتَقابِلِینَ».
از هر درى سخن مى گویند، گاه از گذشته خویش در دنیا، و زمانى، از نعمت هاى عظیم پروردگار در آخرت، گاه از صفات جمال و جلال خدا سخن مى گویند، و گاه از مقامات اولیاء و کرامات آنها، و از مسائل دیگرى که آگاهى بر آنها براى ما زندانیان این دنیا قابل درک نیست!
«سُرُر» جمع «سریر» به تخت هائى گفته مى شود که در مجلس سرور و انس بر آن قرار مى گیرند، هر چند گاهى، به معنى وسیعترى نیز اطلاق شده است، تا آنجا که گاه به تابوت میت نیز سریر گفته مى شود، شاید به این امید که مرکب سرورى براى او به سوى آمرزش الهى و بهشت جاودانش باشد.
در پنجمین مرحله از بیان مواهب بهشتیان، سخن از نوشابه و شراب طهور آنها است، مى فرماید: (قدح هاى لبریز از شراب طهور گرداگرد آنها در حرکت است)؛ و هر لحظه اراده کنند، از پیمانه آن سیراب مى شوند و در عالمى از نشاط و معنویت فرو مى روند «یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْس مِنْ مَعِین».
این ظرف ها در گوشه اى قرار نگرفته که آنها تقاضاى جامى از آن کنند، بلکه به مقتضاى تعبیر «یُطافُ عَلَیْهِمْ» گرد آنها مى گردانند!
«مَعِیْن» از ماده «معن» (بر وزن صحن) به معنى جارى است، اشاره به این که: در آنجا چشمه هائى از شراب طهور در جریان است که هر لحظه پیمانه ها را از آن پر مى کنند و گرداگرد بهشتیان مى گردانند، چنان نیست که این شراب طهور پایان گیرد، و یا براى تهیه آن نیاز به زحمت و درد و رنجى باشد، یا کهنه و خراب و فاسد شود.
سپس به توصیفى از ظروف آن شراب طهور پرداخته مى گوید: (سفید، درخشنده و لذت بخش براى نوشندگان)؛ «بَیْضاءَ لَذَّة لِلشّارِبِینَ».
بعضى از مفسران، «بیضاء» را صفت «ظروف» این شراب گرفته اند، و بعضى توصیفى براى خود «شراب طهور»، یعنى این شراب همچون شراب هاى دنیا نیست، شرابى است پاک، خالى از رنگ هاى شیطانى، سفید و شفاف.
البته معنى دوم با جمله «لَذَّة لِلْشّارِبِیْن» مناسبتر است!
از آنجا که نام شراب و پیمانه و مانند اینها، ممکن است مفاهیم دیگرى در اذهان تداعى کند، بلافاصله در آیه بعد، با ذکر جمله کوتاه و گویائى همه این مفاهیم را از ذهن شنوندگان مى شوید و مى گوید: (آن خمر، شراب طهور، نه مایه فساد عقل است، و نه موجب مستى مى شود)؛ «لا فِیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ».
و جز هوشیارى، نشاط و لذت روحانى چیزى در آن نیست.
و سرانجام در ششمین مرحله، به همسران پاک بهشتى اشاره کرده، مى گوید: (نزد آنها همسرانى است که جز به شوهران خود عشق نمى ورزند، به غیر آنان نگاه نمى کنند و چشمان درشت و زیبا دارند)؛ «وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ».
«طَرْف» در اصل به معنى پلک چشم ها است، و از آنجا که به هنگام نگاه کردن، پلک ها به حرکت در مى آیند این کلمه کنایه از نگاه کردن است، بنابراین تعبیر به «قاصِراتُ الطَّرْفِ» به معنى زنانى است که نگاهى کوتاه دارند، و در تفسیر آن احتمالات متعددى داده شده که در عین حال قابل جمع است:
نخست این که: آنها تنها به همسران خود نگاه مى کنند، چشم خود را از همه چیز برگرفته، و به آنان مى نگرند.
دیگر این که: این تعبیر، کنایه از این است که آنها فقط به همسرانشان عشق مى ورزند، و جز مهر آنها مهر دیگرى را در دل ندارند که این خود یکى از بزرگترین امتیازات یک همسر است، که جز به همسرش نیندیشد و جز به او عشق نورزد.
تفسیر دیگر این که: آنها چشمانى خمار دارند، همان حالت مخصوصى که در بسیارى از اشعار شعرا به عنوان یک توصیف زیبا از چشم مطرح است. (1)
البته، معنى اول و دوم مناسبتر به نظر مى رسد، هر چند جمع میان معانى نیز بى مانع است.
بالاخره، آخرین آیه مورد بحث، توصیف دیگرى براى همین همسران بهشتى بیان کرده، و پاکى و قداست آنها را با این عبارت بیان مى کند: (بدن آنها از شدت پاکى و ظرافت و سفیدى و صفا، همچون تخم مرغ هائى است که نه دست انسان آن را لمس کرده و نه گرد و غبارى بر آن نشسته، بلکه در زیر بال و پر مرغ پنهان و پوشیده مانده است!)؛ «کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ». (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.