پاسخ اجمالی:
درباره خاتمیت پیامبراکرم(ص) دلائل زیادی وجود دارد که عبارتند از: 1- آیات متعدد قرآن، مانند آیه 40 سوره احزاب. 2- روایات فراوانى که از پیامبر و دیگر پیشوایان اسلام وارد شده است. 3- اجماع علمای اسلام. 4- ضروری بودن این مسأله در میان مسلمانان.
پاسخ تفصیلی:
گرچه آیه (او رسول اللّه و خاتم النبیّین است)؛ «وَلکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ»،(1) به تنهایى براى اثبات خاتمیت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کفایت مى کند، ولى دلیل خاتمیت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) منحصر به آن نمى باشد، چه این که: هم آیات دیگرى در قرآن مجید به این معنى اشاره مى کند، و هم روایات فراوانى در این باره نقل شده است.
از جمله در آیه 19 سوره «انعام» مى خوانیم: «وَأُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ»؛ (این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى رسد انذار کنم) و به سوى خدا دعوت نمایم.
وسعت مفهوم تعبیر «وَ مَنْ بَلَغَ»؛ (تمام کسانى که این سخن به آنها مى رسد) رسالت جهانى قرآن و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را از یکسو، و مسأله خاتمیت را از سوى دیگر روشن مى سازد.
آیات دیگرى که عمومیت دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را براى جهانیان اثبات مى کند، مانند: «تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً»؛ (جاوید و پر برکت است، خداوندى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد، تا تمام اهل جهان را انذار کند).(2)
و مانند: «وَما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً»؛ (ما تو را جز براى عموم مردم، به عنوان بشارت و انذار، نفرستادیم).(3)
و آیه: «قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً»؛ (بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم).(4)
وسعت مفهوم «عالمین» و «ناس» و «کافة» نیز مؤید این معنى است.
از این گذشته، اجماع علماء اسلام از یکسو، و ضرورى بودن این مسأله در میان مسلمین از سوى دیگر، و روایات فراوانى که از پیامبر و دیگر پیشوایان اسلام رسیده از سوى سوم، مطلب را روشنتر مى سازد که به عنوان نمونه به ذکر چند روایت زیر قناعت مى کنیم!
1 ـ در حدیث معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «حَلالِی حَلالٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَحَرَامِی حَرَامٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛ (حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام).(5)
این تعبیر، بیانگر ادامه این شریعت تا پایان جهان مى باشد.
گاهى، حدیث فوق به صورت: «حَلالُ مُحَمَّد حَلالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لایَکُونُ غَیْرُهُ وَ لایَجِیءُ غَیْرُهُ»؛ (حلال محمّد همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او همیشه تا قیامت حرام است، غیر آن نخواهد بود و غیر او نخواهد آمد)،(6) نیز نقل شده است.
2 ـ حدیث معروف «منزلت» که در کتب مختلف شیعه و اهل سنت در مورد على(علیه السلام) و داستان ماندن او به جاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در «مدینه» به هنگام رفتن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به سوى جنگ «تبوک» آمده، نیز کاملاً مسأله خاتمیت را روشن مى کند، زیرا در این حدیث مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی»؛ (تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى، جز این که: بعد از من پیامبرى نیست)،(7) بنابراین تو همه منصب هاى هارون نسبت به موسى را دارى جز نبوّت.
3 ـ این حدیث نیز مشهور است و در بسیارى از منابع اهل سنت نقل شده که فرمود: «مَثَلِى وَ مَثَلُ الأَنْبِیاءِ کَمَثَلِ رَجُل بَنى بُنْیاناً فَأَحْسَنَهُ وَ أَجْمَلَهُ، فَجَعَلَ النّاسُ یَطِیْفُونَ بِهِ یَقُولُونَ ما رَأَیْنا بُنْیاناً أَحْسَنَ مِنْ هذا اِلاّ هذِهِ اللَّبِنَةَ، فَکُنْتُ أَنَا تِلْکَ اللَّبِنَةَ»؛ (مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین، همانند مردى است که بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند، و بگویند: بنائى زیباتر از این نیست، جز این که جاى یک خشت آن خالى است، و من همان خشت آخرینم!).
این حدیث، در «صحیح مسلم» به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده، حتى در یک مورد در ذیل آن این جمله آمده است: «وَأَنَا خاتَمُ النَّبِیِّین».
و در حدیث دیگرى، در ذیل آن مى خوانیم: «جِئْتُ فَخَتَمْتُ الأَنْبِیاءَ»؛ (آمدم و پیامبران را پایان دادم(8)،).
و نیز در «صحیح بخارى» (کتاب المناقب) و «مسند احمد حنبل»، و «صحیح ترمذى»، و «نسائى» و کتب دیگر نقل شده، و از احادیث بسیار معروف و مشهور است و مفسران شیعه و اهل سنت مانند «طبرسى» در «مجمع البیان» و «قرطبى» در تفسیرش آن را در ذیل آیه مورد بحث آورده اند.
4 ـ در بسیارى از خطبه هاى «نهج البلاغه» نیز خاتمیت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) صریحاً آمده است، از جمله در خطبه 173 در توصیف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) چنین مى خوانیم: «أَمِینُ وَحْیِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِیرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِیرُ نِقْمَتِهِ»؛ (او [محمّد] امین وحى خدا، و خاتم پیامبران، و بشارت دهنده رحمت و انذار کننده از عذاب او بود).
و در خطبه 133 چنین آمده است: «أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُع مِنَ الأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْیَ»؛ (او را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامى که میان مذاهب مختلف، نزاع در گرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده و وحى را با او ختم نمود).
و در خطبه نخستین «نهج البلاغه» بعد از شمردن برنامه هاى انبیاء و پیامبران پیشین مى فرماید: «إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَإِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ»؛ (تا زمانى که خداوند سبحان محمّد(صلى الله علیه وآله) رسولش را براى تحقق بخشیدن به وعده هایش، و پایان دادن سلسله نبوتش مبعوث فرمود).
حدیث در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است، به طورى که در کتاب «معالم النبوة»، 135 حدیث از کتب علماء اسلام از شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان بزرگ اسلام در این زمینه جمع آورى شده است.(9)،(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.