پاسخ اجمالی:
آیه 10 سوره فرقان، این اعتقاد کفار را که پیامبر(ص)، اگر فرشته نیست لااقل باید از اشراف باشد، را اینگونه پاسخ می دهد که؛ خدا می تواند بهتر از آنچه فکر می کنند هم برای پیامبران فراهم کند ولی آنها باید مثل افراد عادى، مستضعفان و محرومان باشند، تا بتوانند پناهگاهى براى همه انسانها باشند و ایمان مردم به ایشان، به خاطر علاقه به هدف آنان باشد نه به خاطر ترس از قدرت و شوکت آنها و یا به واسطه میل و طمع به مادیات آنها.
پاسخ تفصیلی:
از جمله اعتقاداتى که مردم عصر جاهلیت داشتند این بود که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) اگر فرشته نیست و فرشته اى هم همراه او نیست، لااقل باید آدم فقیرى نباشد، مانند یک کشاورز مرفّه، باغى در اختیارش باشد که از آن زندگى خود را تأمین کند! اما متأسفانه او فاقد همه این امور است و باز هم مى گوید پیغمبرم!!
و در پایان نتیجه گیرى مى کردند که: این ادعاى بزرگ او، در چنین شرایطى دلیل بر آن است که: عقل سالمى ندارد!.
خداى متعال در آیه 10 سوره «فرقان» روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده ـ به عنوان تحقیر سخنان آنها، و این که قابل جواب گوئى نیست ـ مى فرماید: (بزرگ و پر برکت است خدائى که اگر بخواهد، براى تو بهتر از آنچه اینها مى گویند قرار مى دهد، باغ هائى که از زیر درختانش نهرها جارى باشد، و نیز اگر بخواهد براى تو قصرهاى مجللى قرار مى دهد)؛ «تَبارَکَ الَّذِی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً».
مگر باغ ها و قصرهاى دیگران را چه کسى به آنها داده؟ جز خدا!
اصولاً چه کسى این همه نعمت و زیبائى را در این عالم آفریده؟ جز پروردگار!
آیا براى چنین خداوند قادر و منّانى، ممکن نیست بهتر از اینها را در اختیار تو بگذارد؟!
ولى، او هرگز نمى خواهد مردم، شخصیت تو را در مال، ثروت، قصر و باغ بدانند، و از ارزش هاى واقعى غافل شوند!.
او مى خواهد زندگى تو همانند افراد عادى، مستضعفان و محرومان باشد، تا بتوانى پناهگاهى براى همه اینها، و براى عموم مردم باشى.
اما چرا مى گوید: باغ ها و قصرهائى بهتر از آن که آنان مى خواستند، زیرا «گنج» به تنهائى مشکل گشا نیست، بلکه باید پس از زحمات زیاد تبدیل به باغ ها و قصور شود، از این گذشته آنها مى گفتند تو باغى داشته باشى که زندگیت را تأمین کند، اما قرآن مى گوید: خدا مى تواند باغ ها و قصرها براى تو قرار دهد، اما هدف از بعثت و رسالت تو چیز دیگرى است.
در «خطبه قاصعه» از «نهج البلاغه» بیان رسا و گویائى در این زمینه آمده است: آنجا که امام(علیه السلام) مى فرماید:
«موسى بن عمران با برادرش (هارون) بر فرعون وارد شدند، در حالى که لباس هاى پشمین به تن داشتند، و در دست هر کدام عصائى بود، با او شرط کردند ـ که اگر تسلیم فرمان پروردگار شوى ـ حکومت و ملکت باقى مى ماند، و عزت و قدرتت دوام مى یابد، اما او گفت:
آیا از این دو تعجب نمى کنید؟ که با من شرط مى کنند، بقاء ملک و دوام عزتم بستگى به خواسته آنها داشته باشد، در حالى که خودشان فقر و بیچارگى از سر و وضعشان مى بارد (اگر راست مى گویند) چرا دستبندهائى از طلا به آنها داده نشده است؟
این سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا، و جمع آورى آن و تحقیر پشم و پوشیدن آن گفت.
ولى اگر خدا مى خواست، هنگام مبعوث ساختن پیامبرانش، درهاى گنج ها، معادن طلا و باغ هاى خرم و سرسبز را به روى آنان بگشاید، مى گشود.
و اگر مى خواست پرندگان آسمان و حیوانات وحشى زمین را همراه آنان گسیل دارد، مى داشت.
اگر این کار را مى کرد، امتحان از میان مى رفت، پاداش و جزاء بى اثر مى شد، وعده و وعیدهاى الهى بى فایده مى گردید، و براى پذیرندگان، اجر و پاداش آزمودگان واجب نمى شد، و مؤمنان استحقاق ثواب نیکوکاران را نمى یافتند، و اسماء و نام ها با معانى خود همراه نبودند،...
اما خداوند پیامبران خویش را از نظر عزم و اراده، قوى، و از نظر ظاهر، فقیر و ضعیف قرار دارد، ولى توأم با قناعتى که قلب ها و چشم ها را پر از بى نیازى مى کرد، هر چند فقر ظاهرى آنها چشم ها و گوش ها را از ناراحتى مملوّ مى ساخت.
آری اگر پیامبران داراى آنچنان قدرتى بودند، کسى خیال مخالفت با آنان را نمى کرد، و اگر توانائى و عزتى داشتند که هرگز مغلوب نمى شدند و سلطنت و شوکتى دارا بودند که همه چشم ها به آنان دوخته مى شد، از راه هاى دور، بار سفر به سوى آنان مى بستند و متکبران سر تعظیم در برابرشان فرود مى آوردند و اظهار ایمان مى نمودند؛ اما این ایمان، به خاطر علاقه به هدف آنان نبود، بلکه به خاطر ترسى که بر آنها چیره مى شد، و یا به واسطه میل و علاقه اى که به مادیات آنها داشتند انجام مى گرفت، و در این صورت در نیت هاى آنها خلوص یافت نمى شد و غیر از خدا در اعمالشان شرکت داشت».(1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.