پاسخ اجمالی:
شواهد و قرائنی مثل کهولت سن و پختگی فرزندان و همچنین پشیمانی آنها از گذشته با دیدن عوارض نامطلوب کارشان و مسأله تهیه آذوقه در سالهای قحطی، همه و همه یعقوب را مجاب کرد که این بار، یک واقعیت مطرح است، نه توطئه. لذا با عهد و سوگند، براى محکم کارى و تأکید بیشتر حاضر به همراهی بنیامین با آنها می شود.
پاسخ تفصیلی:
با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مى شود که: سى الى چهل سال، از حادثه «یوسف»(علیه السلام) گذشته بود، و برادران جوان «یوسف»(علیه السلام) به سن کهولت رسیده بودند و طبعاً نسبت به سابق پخته تر شده بودند.
به علاوه، عوارض نامطلوب سوء قصد نسبت به «یوسف»(علیه السلام) را در محیط خانواده و در درون وجدان نا آرام خود احساس مى کردند، و تجربه به آنها نشان داده بود که فقدان «یوسف»(علیه السلام) نه تنها محبت پدر را متوجه آنها نساخته، بلکه بى مهرى تازه اى آفریده است!
از همه اینها گذشته، مسأله، یک مسأله حیاتى بود، مسأله تهیه آذوقه در قحط سالى براى یک خانواده بزرگ بود، نه مانند گردش و تفریح که براى «یوسف»(علیه السلام) پیشنهاد کردند. مجموع این جهات سبب شد که «یعقوب»(علیه السلام) در برابر پیشنهاد فرزندان تسلیم شود، مشروط بر این که، عهد و پیمان الهى با او ببندند که برادرشان «بنیامین» را سالم نزد پدر باز آورند.
البته مسلم است که: عهد و سوگند به تنهائى کافى نبود، ولى شواهد و قرائن نشان مى داد که این بار، یک واقعیت مطرح است، نه توطئه و فریب و دروغ. بنابراین عهد و سوگند، به اصطلاح، براى محکم کارى و تأکید بیشتر بوده است. درست مثل این که، در عصر و زمان خود مى بینیم که از رجال سیاسى; مانند رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، سوگند وفادارى در راه انجام وظیفه مى گیرند، بعد از آنکه در انتخابات آنها دقت کافى به عمل مى آورند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.