پاسخ اجمالی:
همانطور که علم انسان به زهر کشنده مار باعث می شود که او از مار گزنده دور شود، معصومین هم در اثر احاطه علمى به کیفر قطعى اعمال و آگاهى کامل از عظمت خداوند و ایمان به آن، از انجام گناه در محضر خدا پرهیز می کنند؛ لذا مصونیّت آنها در برابر گناه هرگز یک مصونیّت غیر ارادى نیست. کما اینکه انسان های دیگر نیز هریک به تناسب علم و ایمانی که دارند نسبت به برخی گناهان عصمت دارند.
پاسخ تفصیلی:
مصونیّت پیامبران در برابر گناه هرگز یک «مصونیّت غیر ارادى و غیر اختیارى» نیست، بلکه عصمت آنان از گناه کاملا یک حالت ارادى و اختیارى است که سرچشمه آن علم و ایمان است.
توضیح این که: عصمت و مصونیّت در برابر گناه از شؤون و لوازم علم و ایمان به مفاسد گناه است، البتّه این مطلب نه به این معنا است که هر نوع علم به لوازم گناه پدید آورنده مصونیّت و عصمت مى باشد، بلکه باید واقع نمایى علم به قدرى شدید و نیرومند باشد که لوازم و آثار گناه آن چنان در نظر وى مجسّم و روشن گردد که آنها را با دیده دل موجود و محقّق ببیند و در این موقع صدور گناه از وى به صورت یک «محال عادى» و نه «محال عقلى» در آید. براى روشن شدن این حقیقت به مثال زیر توجّه فرمایید:
هریک از ما در برابر یک سلسله اعمال خارجى که به قیمت جانمان تمام مى شود یک نوع عصمت ومصونیّت داریم و این نوع مصونیّت زاییده علم ما به لوازم این گونه اعمال است؛ مثلا دو کشور متخاصم که با یکدیگر هم مرز مى باشند و سربازان هر دو طرف به فاصله کوتاهى به وسیله دوربین هاى قوى و نورافکن هاى نیرومند و سگ هاى کار آزموده مراقب اوضاع و امور مرزى و بالاخص عبور افراد به طرف افراد دیگر مى باشند بطورى که یک گام تجاوز از خطوط مرزى باعث مرگ و کشته شدن افراد مى گردد، در این صورت هیچ انسان عاقلى فکر عبور از آن چنان مرزى را در مغز خود نمى پروراند تا چه رسد که عملا به آن اقدام کند؛ بنابر این، نسبت به این عمل یک نوع عصمت دارد. راه دور نرویم هر فرد عاقل و خردمندى در برابر زهر کشنده اى که نوشیدن آن به قیمت جان او تمام مى شود و یا سیم لخت برق که تماس با آن انسان را مى کشد و یا باقیمانده غذاى بیمار مبتلا به مرض «جذام» و «سل» با علم به این که خوردن آن موجب سرایت بیمارى هاى مزبور مى گردد، یک نوع مصونیّت و عصمت دارد؛ یعنى، هرگز به هیچ قیمتى این اعمال را انجام نمى دهد و صدور این اعمال از وى یک محال عادّى مى باشد و عامل این مصونیّت همان تجسّم لوازم این اعمال است، این لوازم آن چنان در نظر وى مجسّم و محقّق و از نظر دیده عقل، آن چنان مسلّم و موجود مى باشد که در پرتو آن فکر اقدام به چنین کارهایى را در مغز خود نمى پروراند تا چه رسد که عملا به این کار اقدام نماید.
ما ملاحظه مى کنیم که برخى از افراد از خوردن مال یتیم بینوا کوچکترین پروایى ندارند، ولى در مقابل گروهى از خوردن دینارى از حرام امتناع مى ورزند؛ چرا اوّلى با کمال بى پروایى مال یتیم را حیف و میل مى کند ولى دوّمى از کوچکترین تصرّف خوددارى مى نماید؟ علّت آن این است که شخص اوّل، یا اساساً معتقد به لوازم و تبعات این نوع نافرمانى نیست و یا اگر هم ایمان و اعتقاد ضعیفى داشته باشد علاقه به این مادّیات آن چنان حجاب غلیظى میان دیده دل او و عواقب شوم آن به وجود آورده است که از این آثار جز شبحى در برابر دیده خرد او چیزى منعکس نیست؛ ولى دومى آن چنان ایمان قوى و نیرومند به آثار این گناه دارد که هر قطعه اى از مال یتیم در نظر او با قطعه اى از آتش مساوى و برابر است و هیچ عاقل و خردمندى به خوردن آتش اقدام نمى کند؛ زیرا او با دیده علم و بصیرت مى بیند که چگونه این اموال به آتش هاى سوزنده مبدّل مى گردد و روى این اصل در برابر عمل مصونیّت پیدا مى کند. قرآن کریم درباره کسانى که طلا و نقره را به صورت گنج در مى آورند - بدون این که حقوق واجب آن را بپردازند - مى گوید: این فلزهاى گرانبها در روز رستاخیز به صورت توده آتش در آمده و پیشانى و پهلو و پشت دارندگان گنج را با آن داغ مى کنند.(1)
اکنون اگر برخى از دارندگان گنج این منظره را با دیدگان خود مشاهده کنند و بیینند که چگونه همکاران آنها به کیفر اعمال خود رسیدند، سپس اخطار شود که اگر شما نیز ثروت خود را به صورت گنج نگاه دارید هم اکنون به همین سرنوشت دچار مى شوید، مسلّماً روش خود را تغییر مى دهند. گاهى برخى از افراد در همین جهان بدون مشاهده منظره کیفر الهى آن چنان به مفادّ این آیه ایمان پیدا مى کنند که اثر آن کمتر از شهود آن نمى باشد، تا آن جا که اگر پرده هاى دنیوى از برابر دیدگان آنها برداشته شود تفاوتى در ایمان آنها به وجود نمى آید. در این صورت چنین فردى در برابر این گناه (ذخیره کردن طلا و نقره) یک نوع مصونیّت و عصمت پیدا مى کند.
حال اگر یک فرد یا گروهى نسبت به کیفر تمامى معاصى یک چنین حالتى پیدا کنند و قهر و خشم و کیفر الهى آن چنان بر آنها روشن شود که برطرف شدن حجاب و از بین رفتن فواصل زمانى و مکانى کوچکترین اثرى در ایمان و اعتقاد آنان نگذارد، در چنین صورتى این فرد یا آن گروه در برابر تمام معاصى یک نحوه مصونیّت و عصمت صد در صد پیدا مى کنند و نه تنها گناه از آنان سر نمى زند، بلکه به فکر گناه هم نمى افتد.
بنابر این، عصمت در این موراد اثر مستقیم ایمان و علم قاطع به کیفر اعمال مى باشد و هر فردى یک نوع عصمت در برخى از موارد دارد، چیزى که هست پیامبران بر اثر احاطه علمى به کیفر قطعى اعمال و آگاهى کامل از عظمت خداوند، در برابر تمام گناهان عصمت جامع و کامل دارند و روى همین علم تمام دواعى گناه و غرایز سرکش انسانى در آنها مهار شده و لحظه اى از مرزهایى که از طرف خداوند تعیین شده است تجاوز نمى کنند.
این همان مقام شامخ عصمت و مصونیّت از گناه است که پیامبران و امامان(علیهم السلام) داراى آن مى باشند و سرچشمه اصلى آن ایمان، علم و دانش تسلّط بر نفس، همّت والا و فکر بلند آنهاست. آیا این مصونیّت فضیلت نیست؟ آیا آنها نمى توانند مرتکب گناه شوند؟ بدیهى است آنها مى توانند و قدرت دارند، امّا هرگز از این قدرت خود استفاده نمى کنند. یک شخصیت برجسته مى تواند براى دزدیدن یک آفتابه از دیوار خانه مردم بالا رود ولى هرگز این کار را انجام نمى دهد. یک طبیب مى تواند آب مملوّ از میکروب هاى خطرناک را بخورد امّا نمى خورد؛ در عین حال، این افراد از انجام اعمال مزبور عاجز نیستند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.