منافات «قضا و قدر الهی» با «اختیار» انسان!

چگونه می توان تصوّر کرد که انسان با وجود «قضا و قدر الهی»، صاحب «اختیار و اراده» باشد؟!

قضا و قدر دو قسم است: 1) «تکوینی» یعنی همه امور بر اساس علل و ویژگی های خاصّی محقّق می شوند. 2) تشریعی به معنى فرمان الهى در تعيين وظائف انسان و مقدار و حدود اين وظائف. قضا و قدر به هر دو معنی با اختیار انسان منافات ندارد. سرنوشت هر معلولی، تابعِ علل و عواملی است؛ و چون خداوند انسان را مختار آفریده، اراده اش نقش مهمّی در سرنوشت او داشته و عامل موثّری در تأمین سعادت او است. اراده انسان در طول اراده و قضا و قدر الهی است و با آن منافاتی ندارد. اگر انسان در اعمالش اختیاری نمی داشت، آمدن پيامبران، نزول كتب آسمانى و كيفر و پاداش همه بى فايده و ظالمانه بود.

خدا باوری، زائیده «جهل» و «ترس»!

آیا اعتقاد به خدا، زائیده «جهل» و «ترس» بشر است؟!

خدا باورینمی تواند زائیده جهل باشد چرا که:
1. فلاسفه الهى از قديم الايام براى اثبات خداوند به «عقل» و «علم» تمسّک نموده و به برهان هایی مثل «برهان نظم» تكيه مى كردند؛ بنابراين خداپرستان خدا را در لابه لاى بى نظمى‏ ها، استثنائات و حوادث مبهم و تاريک و جهل جستجو نمى كردند.
2. اعتقاد به وجود خدا به این معنا نیست که یک مبدأ به طور مستقيم پديده‏ ها را به وجود آورده باشد تا كشف هر علّت طبيعى با نفى دخالت خداوند مساوی باشد؛ يک فيلسوف الهى جهان را مجموعه اى از اسباب و علل حساب شده و خدا را «مسبّب الاسباب» مى داند.
3. بسیاری از انديشمندان بزرگ كه بيش از ديگران از علل پديده ها آگاه بوده و هستند، اعتقاد يقينى به وجود خداى حكيم داشته و دارند. پس چنان نيست كه «اعتقاد به خدا» ناشى از جهل باشد.

خدا باوری نمی تواند زائیده ترس باشد چرا که:
1. بر حقّانیّت وجود خدا ادله گوناگونی اقامه شده و گرایش بعضی از انسانها به دین با انگیزه ترس زيانى به اعتبار این ادله وارد نمی کند.
2. بسيارى از جامعه شناسان براى شناخت ريشه هاى مذهب، كار خود را از مطالعه مذاهب اقوام وحشى و نيمه وحشى شروع كرده اند؛ بدیهی است که چنین تحقیقی تا چه میزان انسان را به حقیقت می رساند؟!
3. اگر منشاء دین و اعتقاد به خدا ترس باشد، انسان های «ترسو» از همه دیندار تر و با ایمان تر خواهند بود؛ در حالی که اهل ایمان افرادی شجاع و بدور از خوف و ترس هستند.

ارث در میان ملل گذشته

آیا مسأله ارث در اقوام پیشین نیز بوده است؟

قانون فطری ارث، به اشکال گوناگون در میان ملل گذشته وجود داشته. ارث در بین اعراب جاهلی، از سه راه بدست می آمد: 1- نسب: که تنها پسران و مردان بوده و کودکان و زنان از آن محروم بودند. 2- فرزند خواندگی. 3- عهد و پیمان. اسلام، ارث را در سه چیز خلاصه کرد: 1- نسب: به معنای وسیع آن که شامل مرد و زن و بزرگسال و کودک می شود. 2- سبب: یعنى ارتباط هائى که از طریق ازدواج در میان افراد ایجاد مى شود. 3- ولاء: یعنى ارتباطات غیر خویشاوندى مانند: «ولاء عتق»، «ولاء ضمان جریرة»، «ولاء امامت».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الباقر عليه السّلام :

بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِکابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْکِ تُهْراقُ دِماءُ الاحِبَّةِ.

بحارالانوار، ج 44، ص 258