پاسخ اجمالی:
قانون فطری ارث، به اشکال گوناگون در میان ملل گذشته وجود داشته. ارث در بین اعراب جاهلی، از سه راه بدست می آمد: 1- نسب: که تنها پسران و مردان بوده و کودکان و زنان از آن محروم بودند. 2- فرزند خواندگی. 3- عهد و پیمان. اسلام، ارث را در سه چیز خلاصه کرد: 1- نسب: به معنای وسیع آن که شامل مرد و زن و بزرگسال و کودک می شود. 2- سبب: یعنى ارتباط هائى که از طریق ازدواج در میان افراد ایجاد مى شود. 3- ولاء: یعنى ارتباطات غیر خویشاوندى مانند: «ولاء عتق»، «ولاء ضمان جریرة»، «ولاء امامت».
پاسخ تفصیلی:
قانون ارث چون ریشه فطرى دارد به اشکال گوناگون در میان ملل گذشته دیده مى شود.
در میان یهود گرچه بعضى مدعى هستند قانون ارثى وجود نداشته، ولى با مراجعه به «تورات» مى بینیم، این قانون صریحاً در «سفر اعداد» آمده است آنجا که مى گوید:
«و بنى اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسى بمیرد و پسرى نداشته باشد، ملک او را به دخترش انتقال نمائید، و اگر دخترى ندارد میراثش را به برادرانش بدهید، و اگر برادرى ندارد، میراث وى را به برادران پدرش بدهید، و اگر پدرش برادرى ندارد، میراث او را به بازمانده او از نزدیک ترین خویشاوندانش بدهید، تا وارث آن باشد، و این امر براى بنى اسرائیل حکم واجبى باشد، به نوعى که خداوند به موسى امر فرموده است».(1)
از جمله هاى فوق استفاده مى شود: ارث در میان بنى اسرائیل فقط روى مسأله نسب دور مى زده است؛ زیرا نامى از همسر در آن برده نشده است.
و در آئین مسیح(علیه السلام) نیز باید همین قانون «تورات» معتبر باشد؛ زیرا در «اناجیل» موجود نقل شده که: مسیح گفته است: من نیامده ام که چیزى از احکام تورات را تغییر دهم.
و فقط در چند مورد از مشتقات کلمه «ارث» سخن گفته شده است.(2)
اما در میان عرب ها پیش از اسلام، ارث از یکى از سه راه بوده است:
1 ـ نسب: منظور از نسب نزد آنها تنها پسران و مردان بوده است و کودکان و زنان از بردن ارث محروم بودند.
2 ـ تَبَنِّى: یعنى فرزندى که از خانواده اى طرد شده، خانواده دیگرى او را به خود نسبت دهد و به شکل «پسر خوانده» در آید، در این صورت میان این پسر خوانده، و پدر خوانده اش، ارث برقرار مى شد.
3 ـ عهد و پیمان: یعنى دو نفر با هم پیمان مى بستند که در دوران حیات و زندگى از یکدیگر دفاع کنند و بعد از مرگ از یکدیگر ارث ببرند.
اسلام، قانون فطرى و طبیعى ارث را از خرافاتى که به آن آمیخته شده بود، پاک کرد، و تبعیضات ظالمانه اى را که در میان زن و مرد از یک سو، و بزرگسال و کودک، از سوى دیگر قائل بودند از بین برد، و سرچشمه هاى ارث را در سه چیز خلاصه کرد، که تا آن زمان به این شکل سابقه نداشت:
1 ـ نسب: به مفهوم وسیع آن یعنى هر گونه ارتباطى که از طریق تولد در میان دو نفر در سطوح مختلف ایجاد مى شود اعم از مرد و زن و بزرگسال و کودک.
2 ـ سبب: یعنى ارتباط هائى که از طریق ازدواج در میان افراد ایجاد مى شود.
3 ـ ولاء: یعنى ارتباط هاى دیگرى که از غیر طریق خویشاوندى (سبب و نسب) در میان دو نفر پیدا مى شود مانند: «ولاء عتق» یعنى اگر کسى برده خود را آزاد کند، و آن برده پس از مرگ هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى از خود به یادگار نگذارد، اموال او به آزاد کننده او مى رسد و این خود یک نوع تشویق و پاداش براى آزاد کردن بردگان است.
«ولاء ضمان جریرة» و آن پیمان خاصى بوده که در میان دو نفر به خواست و اراده خودشان برقرار مى شده، و طرفین متعهد مى شدند که از یکدیگر در موارد مختلفى دفاع کنند و پس از مرگ - در صورتى که هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى نداشته باشند - از یکدیگر ارث ببرند.
و دیگر «ولاء امامت» است، یعنى اگر کسى از دنیا برود و هیچگونه وارث نسبى و سببى و غیر آنها نداشته باشد، میراث او به امام(علیه السلام) و به عبارت دیگر به بیت المال مسلمین مى رسد.
البته هر یک از طبقات فوق شرائط و احکامى دارند که در کتب فقهى مشروحاً آمده است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.