مفهوم توحید ذاتی و صفاتی؟

توحید ذاتی و صفاتی یعنی چه؟

توحید ذاتى یعنى یکتایى ذات پاک خداوند به عنوان خالق تمام جهان هستى که مبدأ تمام امور است. مراد از توحید صفاتى این است که هر یک از صفات خداوند عین دیگرى است؛ بر خلاف صفات انسان که هر یک از صفات او غیر از دیگرى است. تفسیر دیگرى نیز براى توحید صفاتى و جود دارد و آن این که صفات خداوند را هیچ موجود دیگرى ندارد و او در صفاتش یکتاست. امام علی(ع) می فرماید: «هر کس خدا را [با صفاتى همچون صفات مخلوقات] توصیف کند، او را با امور دیگرى قرین دانسته و دوگانگى در ذات او قائل شده و به راستى او را نشناخته است».

شباهت عقیده ثنوی «یزدان و اهریمن» در دین زرتشت با عقیده «تقابل خدا و شیطان» در دین اسلام!

در دین زرتشت عقیده ثنوی «یزدان و اهریمن» وجود دارد، در دین اسلام هم عقیدة « تقابل خدا و شیطان» مطرح است؛ چه فرقی میان «اهریمن» کیش زردشتی و «شیطان» دین اسلام وجود دارد؟

«شیطان» در اسلام با «اهریمن» در زرتشت تفاوت اساسی دارد. در دین زرتشت، اهریمن مبداء و «خالقی» مستقل در برابر «آهورامزدا» تلقی می شود که به معنای ثنویت و «دوگانگی» در «خالقیت» است. اما در اسلام تنها «خدای یگانه» خالق همه هستی محسوب می شود و شیطان فقط مخلوقی از مخلوقات اوست.

زردتشتيان و شرک در خالقيّت

زردتشتيان چگونه به شرک در خالقيّت مبتلا شده اند؟

«زردتشتیان» موجودات جهان را به دو گروه خوب و بد (خير و شر) تقسيم كرده و براى هر گروه خالقى قائل شده اند؛ «يزدان» و«اهريمن» يا نور و ظلمت. دليلشان اين است كه مخلوق خداوند سنخيّت با خود او دارد؛ بنابراين خداى خير نمى تواند با خداى شرّ، يكى باشد؛ خداى خير، خير است و آفريدگار شر، شر. امّا حقيقت اين است كه در جهان هستى چيزى جز خير وجود ندارد؛ و آنچه شر ناميده مى شود يا عدمى است يا جنبه نسبى دارد و یا ما جهل به فوائد آن داریم. 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق عليه السلام :

«اني ما شربت ماء باردا الا و ذکرت الحسين‏»

من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر اين‏که به ياد حسين عليه السلام افتادم.

امالى صدوق، ص 122