پاسخ اجمالی:
اینکه در تورات گناه حضرت داود(ع) خیانت به یکی از سرداران سپاهش بیان شده که او را به کام مرگ فرستاده تا همسرش را برباید و با او مرتکب فحشا شود، ادعایی است خرافه ای و سست که با مقام انبیاء و اوصاف ذکر شده در قرآن برای آن حضرت تناقض دارد. به خصوص اینکه بنابر روایت تورات، داود(ع) خودش متوجه زشتی چنین عملی نشد بلکه بعداز تذکر یکی از مشاورانش پی برده که چه کار غیراخلاقی ای را مرتکب شده و تازه بعد از این تذکر بوده که توبه کرده است! چنین انتسابی حتی با ادعای خود یهود در معرفی داود(ع) به عنوان پادشاهی عادل - و نه پیامبری از انبیای الهی - نیز منافات دارد. زیرا مرتکب چنین عملی در همه فرهنگ ها و عرف های اخلاقی، انسانی پست و بی ارزش بوده و سزاوار هیچ ستایش و بزرگداشتی نیست. قرآن مجید استغفار حضرت داود(ع) را مربوط به عجله او در داوری بین دو طرف یک دعوا معرفی می کند. امری که حرام و ناقض عصمت نیست و صرفا یک ترک اولی بوده. در روایت اهل بیت(ع) نیز با تایید این روایت قرآنی از علت استغفار، نسبت فحشا به آن حضرت شدیدا تکذیب شده است.
پاسخ تفصیلی:
استغفار داود(ع) در قرآن
در آیات 21 تا 25 سوره ص و درباره حضرت داود(علیه السلام) می خوانیم: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ * إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ * إِنَّ هذا أَخي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنيها وَ عَزَّني فِي الْخِطابِ * قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ * فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ»؛ (آيا داستان شاكيان هنگامى كه از محراب [داوود] بالا رفتند به تو رسيده است؟! * در آن هنگام كه [بى مقدمه] بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد گفتند: نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده اكنون در ميان ما به حق داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن! * اين برادر من است و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم اما او اصرار مى كند كه اين يكى را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه كرده است! * [داوود] گفت: مسلما او با درخواست يک ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم نموده و بسيارى از شريكان [و دوستان] به يكديگر ستم مى كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند اما عده آنان كم است! داوود دانست كه ما او را [با اين ماجرا] آزموده ايم از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد * ما اين عمل را بر او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكوست).
ارتکاب یک ترک اولی، علت استغفار داود(ع)
در این آیات قرآن مجید ماجرایی را که در یک دادرسی برای حضرت داود(علیه السلام) پیش آمد شرح می دهد. نخست خطاب به پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) این سؤال پرسیده می شود که: (آيا داستان شاكيانى كه از ديوار محراب داود بالا رفتند به تو رسيده است)؛ «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ». واژه «خصم» در اصل معنى مصدرى دارد و به معنى نزاع كردن است(1) ولى بسيار مى شود كه به طرفين یک نزاع نيز «خصم» مى گويند. واژه «تسوروا» از ماده «سور» به معناى ديوار بلندى است كه اطراف خانه يا شهر را گرفته باشد ولى بايد توجه داشت كه اين ماده در اصل به معنى پريدن و بالا رفتن است.(2) کلمه «محراب» به معناى صدر مجلس و يا غرفه هاى فوقانى است و چون محل عبادت در آن قرار مى گرفته تدريجا به معنى «معبد» به كار رفته است و در استعمالات روزمره خصوصا به مكانى كه امام جماعت براى اقامه نماز جماعت مى ايستد گفته مى شود. در کتاب «مفردات القرآن» از بعضى نقل شده كه «محراب» مسجد را از اين نظر محراب گفته اند كه محل حرب و جنگ با شيطان و هواى نفس است.(3)
همان طور که از این آیات هم مشخص است، استغفار آن حضرت مربوط به «ترک اولی» ای است که جناب داوود نبی(علیه السلام) با عجله در قضاوت مرتکب شده بودند. با این توضیح که با توجه به قرائن موجود در اين آيات و روايات اسلامى كه در تفسير اين آيات آمده، روشن می شود که داود(ع) اطلاعات و مهارت فراوانى در امر قضاوت داشت و خدا مى خواست او را آزمايش كند، لذا شرایطی غير عادى (وارد شدن بر داود از طريق غير معمول از بالاى محراب) براى او پيش آورد تا شیوه قضاوتش را در آن شرایط محک زند. داود(ع) گرفتار دستپاچگى و عجله شد و پيش از آنكه از طرف مقابل توضيحى بخواهد داورى كرد، هر چند داورى اش عادلانه بود. گرچه او به زودى متوجه لغزش خود شد و پيش از گذشتن وقت جبران نمود، ولى هر چه بود كارى از او سر زد كه شايسته مقام والاى نبوت نبود. به همین خاطر از اين «ترک اولى» استغفار كرد. خداوند هم او را مشمول عفو و بخشش قرار داد.(4)
انتساب خیانتی قبیح به داود(ع) در تورات
وقتی به تورات مراجعه می کنیم می بینیم که استغفار داود(علیه السلام) به خاطر ماجراهای دیگری بیان شده است. در این کتاب آسمانی تحریف شده و در جمله های 2 تا 27 فصل یازده کتب دوم «اشموئیل» داستانی سراسر کذب و خرافی به داود(ع) نسبت داده شده که خلاصه آن چنین است:
داود روزى به پشت بام قصر مى رود و چشمش به خانه مجاور مى افتد. زنى را برهنه در حال شست وشو مى بيند و عشق او در دلش جاى مى گيرد. - نعوذ باللَّه - به هر وسيله اى بود او را به خانه خود مى آورد و او از داود باردار مى شود! شوهر اين زن يكى از افسران برجسته لشكر داود و مرد پاک طينت و با صفايى بود. داود او را با توطئه ناجوانمردانه اى و با فرستادنش به منطقه خطرناكى در جنگ به قتل مى رساند و همسر او را رسما به ازدواج خود درمى آورد!
در ادامه و در فصل دوازده همین کتاب دوم «اشموئیل» تورات می خوانیم که خداوند ناثان(يكى از پيامبران بنى اسرائيل و مشاور داود) را نزد داود فرستاد تا ماجرایی را برای او تعریف کند. ماجرای شهرى که در آن دو آدم بودند يكى غنى و ديگرى فقير. مرد غنى گوسفند و گاو بسيار داشت و مرد فقير فقط یک بره کوچک. مسافرى نزد مرد غنى آمد اما او دريغ كرد كه از گوسفندان خود غذا براى ميهمان تهيه كند و به جای آن بره مرد فقير را گرفت و كشت.
ناثان بعد از نقل این داستان از داود پرسید اكنون چه بايد كرد؟ داود سخت خشمگين شد و به ناثان گفت: «به خدا سوگند كسى كه اين كار را كرده مستحق قتل است. او بايد چهار گوسفند به جاى یک گوسفند بدهد». در فصل دوازده کتاب دوم «اشموئیل» گفته شده که ناثان بعد از این پاسخ داود گفت: آن مرد تويى! بنابراین داود متوجه كار نادرست خويش شد و توبه كرد. خداوند توبه او را پذيرفت و در عين حال بلاهاى سنگين بر سر داود آورد.
بنابراین طبق نقل تورات كسى به عنوان دادخواهى نزد داود نيامد، بلكه يكى از پيامبرانِ مشاور او داستانى نمادین را برای پند و اندرز نزد او ذكر كرد. سخن از دو برادر و تقاضاى يكى از ديگرى در اينجا نيست، بلكه سخن از دو آدم غنى و فقير است كه يكى گاوان و گوسفندان بسيار داشته و ديگرى فقط يک بره، ولى مرد غنى بره مرد فقير را براى ميهمان خود كشته است.
تا اينجا نه سخن از بالا رفتن از ديوار محراب است، نه وحشت داود و نه طرح دعوا ميان دو برادر و نه تقاضاى بخشش. علاوه بر آن داود آن مرد غنى را مستحق قتل دانست، ولی بلافاصله حكمى بر ضد اين حكم صادر كرد و گفت بايد به عوض يک گوسفند چهار گوسفند بدهد. از آن گذشته داود به گناه خود در مورد خيانت به همسر سردار لشکرش اعتراف كرد و خدا به سادگی از گناهش گذشت. علاوه بر همه اینها همين زن مادر پیامبر دیگر خدا یعنی سليمان نبی(علیه السلام) شد!(5)
نگاه سراسر تعظیم قرآن مجید به داود(ع)
پیش از هر گونه سخن و قضاوتی درباره گزارش تورات از داود(علیه السلام) به جایگاه بسیار احترام آمیز این پیامبر الهی در قرآن کریم اشاره می کنیم تا تفاوت بیان کتاب تحریف شده یهودیان با قرآن مجید درباره آن حضرت روشن گردد.
قرآن مجید نه تنها داود(علیه السلام) را به عنوان یکی از انبیای انبای الهی مبرا از تهمت های ذکر شده در تورات تحریف شده می داند، بلکه نگاهی سراسر تکریم و تعظیم به این پیامبر دارد؛ در آیات 17 تا 20 سوره ص، حضرت داود(ع) با این ویژگی ها توصیف می شود: «اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ * وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ * وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»؛ (در برابر آنچه مى گويند شكيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داود صاحب قدرت و توبه كار را * ما كوه ها را مسخر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح مى گفتند * پرندگان را نيز دسته جمعى مسخر او كرديم [تا همراه او تسبيح خدا گويند] و همه اينها بازگشت كننده به سوى او بودند * و حكومت او را استحكام بخشيديم، هم دانش به او داديم و هم داورى عادلانه).
حضرت داود(علیه السلام) يكى از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بود كه حكومتى عظيم داشت و در آيات متعددى از قرآن مقام والاى او ستوده شده است. بعضى از مفسران از آیات فوق ده موهبت بزرگ الهى براى داود(ع) استفاده كرده اند كه هم مقام والاى اين پيامبر را روشن مى كند و هم ويژگی هاى يك انسان كامل را: 1. صبر و مقاومت 2. مقام عبودیّت و بندگی 3. قوّت و قدرت معنوی و جسمی 4. بازگشت و رجوع مداوم به خدا و رابطه تنگاتنگ با خدا 5. كوه ها در تسخیر او بودند و با او صبح و شام تسبیح خدا می گفتند 6. پرندگان در تسبیح خدا با او هم آواز می شدند 7. آنها نه تنها در آغاز كار بلكه در همه احوال، با تسبیح او هماهنگ می شدند 8. داشتن حكومت استوار و مقتدرانه 9. علم و دانش سرشار كه مایه بركات است 10. منطقی گویا، و بیانی لطیف و شیوا.(6) ولى اين پيغمبر بزرگ نيز با آن همه قدرت ظاهرى از زخم زبان مردم و تهمت های آنها در امان نماند.(7)
بر اساس آیات قرآن و احادیث، کتابی آسمانی بر حضرت داود(علیه السلام) به نام «زبور» نازل شده است که مشتمل بر نصیحت ها و بیان حکمت ها و نیایش با خداوند است. نام این کتاب سه بار(8) در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است.
طبیعتا با وجود چنین جایگاه رفیعی که این پیامبر الهی در قرآن دارد، نمی توان بنابر آموزه های اسلامی، روایت تورات را درباره او پذیرفت. به جای این روایت مغشوش و تحریف شده، مسلمانان، به روایت قرآن از ماجرای داود(علیه السلام) ایمان دارند.
پیامدهای بسیار ناگوار روایت تورات از داود(ع)
مقایسه ای منصفانه بین روایت قرآنی از موضوع استغفار داود(علیه السلام) با گزارشی که تورات تحریف شده به دست ما می دهد، این سؤالات را به ذهن متبادر می کند:
1. آيا پيامبرى كه خداوند او را در آیه 20 همین سوره ص با توصیفاتی همچون دانش و داوری عادلانه ستوده: «وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطاب» و پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را براى الهام گرفتن به سرگذشت او توجه داده، ممكن است يک هزارم از اين اتهامات بر او وارد باشد؟!
2. آيا اين اراجيف با جمله اى كه قرآن در آیه 26 همین سوره می گوید: «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ»؛ (اى داود ما تو را خليفه و نماينده خود در زمين قرار داديم)، سازگار است؟!
3. اگر انسانی عادى مرتكب چنين جنايتى شود، یعنی همسر افسر وفادار و پاک و با ايمانش را اين چنين ناجوانمردانه از دست او بربايد، مردم چه قضاوتى در باره او خواهند كرد و مجازاتش چيست؟ حتى اگر اين كار از افسق فسّاق سر زند جاى تعجب است. درست است كه تورات داود(علیه السلام) را پيامبر نمى داند، ولى او را به عنوان پادشاهی عادل كه مقامى بس ارجمند داشته و بنيان گذار معبد بزرگ بنى اسرائيل بوده معرفى مى كند.
4. يكى از كتاب هاى معروف تورات كتاب «مزامير داود» و مناجات هاى او است. آيا مناجات و سخنان چنين آدمى مى تواند در لابه لاى كتب آسمانى قرار گيرد؟(9)
توجيهات برخی مفسران برای داستان داود(ع)
بعضى از مفسران توجيهات ديگرى براى داستان داود گفته اند که با ظاهر آيات سازگار نيست. از جمله این که گفته اند حضرت داود(علیه السلام) ساعات خود را با برنامه منظم تقسيم كرده بود و جز در ساعات خاصى ارباب رجوع نمى پذيرفت. روزى دو نفر كه قصد قتل او را داشتند خواستند نزد او آيند در حالى كه داود(ع) در محراب به عبادت پروردگار مشغول بود. آنها از فرصت استفاده كرده و از محراب او بالا رفتند. هنگامى كه نزد او آمدند، محافظان را در اطراف مشاهده كردند، ترسيدند و فورا دروغى جعل كرده گفتند: ما دو نفر شاكى هستيم كه براى دادخواهى نزد تو آمده ايم و ماجرايى را كه قرآن مى گويد شرح دادند. داود ميان آنها قضاوت كرد اما نظر به اينكه آگاه بود اين صحنه سازى به منظور قتل او بوده، خشمگين شده و تصميم بر انتقام از آنان گرفت، اما چيزى نگذشت كه از اين تصميم پشيمان گشت و استغفار كرد.(10)
علامه طباطبایی، مفسر بزرگ «تفسیر المیزان» در تفسیر این آیه بيانى دارد كه از نظر اساس و پايه هماهنگ با چيزى است كه ساير مفسران بزرگ اسلام در تفسير اين ماجراى داود گفته اند، ولى در پاره اى از جهات با آن تفاوت دارد. ایشان می نویسند: «بسيارى از مفسران معتقدند كه آن دو نفر شاكى كه وارد بر داود شدند از فرشتگان خدا بودند كه خداوند آنان را براى آزمايش داود فرستاد. ولى خصوصيات داستان مانند بالا رفتن آنها از محراب و وارد شدن بر داود به طور غير عادى و ترس و وحشت او و همچنين توجه به اينكه اين ماجرا يك آزمايش الهى است، همه اينها نشان مى دهد كه اين ماجرا به صورت تمثل از فرشتگان در قيافه مردانى از نوع انسان بوده است. منظور از تمثل اين است كه واقعا در عالم واقع، چنين افرادى به سراغ داود نيامدند، بلكه در قوه ادراك داود چنين منعكس شد. بنابراين حكمى كه داود(علیه السلام) در اين دعوا صادر كرد حكمى در ظرف «تمثل» بوده، درست مثل آن كه آنها را در خواب ديده باشد. همان گونه كه انسان در وقايع عالم خواب تكليفى ندارد در ظرف تمثل نيز تكليفى نيست. تكليف در عالم مشهود يعنى جهان ماده است و اگر خطايى از او سر زده در همين ظرف «تمثل» بوده و چيزى نيست كه با مقام عصمت ناسازگار باشد. همانند خطاى آدم در بهشت پيش از آنكه هبوط به زمين كند كه محل تكليف و تشريع است و به اين ترتيب استغفار او استغفار از يك گناه واقعى نيست».(11)
ولى مسلما ظاهر آيات اين است كه اين شكايت و طرح دعوا از ناحيه افرادى بوده كه عينيت خارجى داشته اند، و با اين حال قضاوت مزبور گناهى نبوده كه از داود سر زده باشد بعد از آنكه او از گفتار شاكى علم و يقين حاصل كرده باشد، هر چند آداب مستحبّ قضا ايجاب مى كرده كه عجله در قضا نكند، و استغفار او نيز از اين «ترك اولى» بوده است. به هر حال ضرورتى ندارد كه ماجراى اين داورى را در ظرف تمثل بدانيم، و يا به گفته بعضى ديگر آن را يك صحنه سازى براى تنبه و بيدارى داود بشمريم. بهتر اين است ظاهر آيات را حفظ كنيم و به ترتيبى كه گفته شد آن را تفسير نمایيم كه هم ظواهر الفاظ آيه حفظ شده و هم مشكلى از نظر مقام عصمت انبياء پيش نمى آيد.(12)
آموزه های اهل بیت(ع) و دفاع از مرزهای عصمت داود(ع)
باید توجه داشت برخی از مفسران قرآن - در تفاسیر اهل سنت - تحت تأثیر اسرائیلیات بی اساسی که درباره داود(علیه السلام) ذکر شده، چنین نسبت های ناروایی را با شدت و ضعف هایی، به آن حضرت منتسب کرده اند. اما در گفتمان شیعی اصیل چنین موضوعی به شدت رد شده است و میراث حدیثی به جا مانده از ائمه معصومین(ع) بر مردود بودن چنین نسبت هایی به انبیاء تأکید می کند.
در حديثى از حضرت علی(علیه السلام) می خوانیم: «لَا اُوتى بَرَجُل يَزعَم دَاوُد تَزَوجَ امرَأة اُوريا إلَا جَلَدتُهُ حَدين حَدا لِلنُبُوَة وَ حَدَا لِلإسلَام»(13)؛ (هر كس را نزد من آورند كه بگويد داود با همسر اوريا ازدواج كرده دو حد بر او جارى مى كنم. حدى براى نبوت و حدى براى اسلام). همين معنى به تعبير ديگرى از آن امام بزرگوار نقل شده است: «مَن حَدثَكُم بِحَدِيث دَاوُد عَلَى مَا يَروِيه القَصَاص جَلَدتُه مِائَة وَ سِتِين»(14)؛ (هر كس حديث داود را طبق آنچه افسانه سرايان مى گويند براى شما روايت كند من يكصد و شصت تازيانه به او خواهم زد). این تعبیر تند از آنجا از سوی حضرت علی(ع) بیان شده است که نسبت فوق(نسبت زنای داود با زن اوریا) از يك سو نسبت يک عمل نامشروع به انسان مؤمنى است و از سوى ديگر هتک مقام نبوت است. لذا بايد دو بار حد قذف (هر بار 80 تازيانه) در مورد او اجرا شود.
در حديث ديگرى و راجع به همین موضوع که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده می خوانیم: «إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِيَاءَ فَهَوِيَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا»(15)؛ (رضايت همه مردم را نمى توان به دست آورد و زبان آنها را نمى توان بست. آيا آنها اين نسبت [فوق العاده زشت را] به داود ندادند كه او به دنبال پرنده اى به پشت بام قصرش رفت و چشمش به همسر اوريا افتاد و عشق او را به دل گرفت، سپس همسر او را به ميدان جنگ در پيشاپيش تابوت [كه آثار انبياى بنى اسرائيل در آن حفظ مى شد و به عنوان بركت در پيشاپيش لشكر حمل مى نمودند] فرستاد تا كشته شد سپس با همسرش ازدواج كرد).
امام رضا(ع) و بیان حقیقت ماجراهایی که درباره داود(ع) در تورات تحریف شد
امام رضا(علیه السلام) در گفتگو با ارباب مذاهب مختلف در مورد عصمت پيامبران به يكى از حاضران (على بن جهم) فرمود: شما در باره داود چه مى گویيد؟ او گفت: مى گويند داود در محرابش مشغول عبادت بود، شيطان به صورت پرنده زيبايى در مقابل او نمايان شد، داود نمازش را شكست و به دنبال پرنده رفت... . سپس افسانه ديدن زن اوريا را در حال غسل كردن و دل به او بستن و همسرش را در پيشاپيش تابوت به ميدان نبرد فرستادن و كشته شدن و ازدواج داود با همسرش را شرح داد.(16) امام رضا(ع) سخت ناراحت شد دست بر پيشانى مبارک زد و فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، لَقَدْ نَسَبْتُمْ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى التَّهَاوُنِ بِصَلَاتِهِ حَتَّى خَرَجَ فِي أَثَرِ الطَّيْرِ ثُمَّ بِالْفَاحِشَةِ ثُمَّ بِالْقَتْل!»(17)؛(إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، شما پيامبرى از پيغمبران خدا را به سستى در نمازش نسبت داديد تا آنجا كه (همچون كودكان) به دنبال پرنده اى رفت سپس او را به فحشاء و بعد از آن به قتل انسان بى گناهى متهم ساختيد!).
على بن جهم پرسيد پس گناه داود كه از آن استغفار كرد و در قرآن به آن اشاره شده چه بود؟ امام رضا(علیه السلام) در جواب عجله داود را در مساله قضاوت شرح داد. على بن جهم سؤال پرسید پس داستان «اوريا» چه بوده است؟ امام فرمود: در زمان داود زنانى كه شوهران شان از دنيا مى رفتند يا كشته مى شدند هرگز ازدواج نمى كردند(و اين منشا مفاسد فراوان بود). نخستين كسى كه خداوند اين كار را براى او مباح كرد داود(علیه اسلام) بود(تا اين سنت شكسته شود و زنان شوهر از دست داده از بلاتكليفى درآيند). لذا داود بعد از آن كه اوريا (بر حسب تصادف در يكى از جنگ ها) كشته شد، همسرش را به عقد خود درآورد و اين بر مردم آن زمان سنگين آمد (و به دنبال آن افسانه ها به هم بافته شد).(18)
از اين حديث استفاده مى شود كه داستان مربوط به «اوريا» يک ريشه واقعى ساده اى داشته كه داود(علیه السلام) به عنوان يک رسالت الهى آن را انجام داد ولى دشمنان دانا از يک سو و دوستان نادان از سوى ديگر و افسانه سرايانى كه عادت به ارائه مطالب عجيب و دروغين دارند از سوى سوم شاخ و برگ های غیرواقعی ای براى اين قصه درست كرده اند.(19)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.