پاسخ اجمالی:
انتظار عامل تخدیر کننده ای نیست که موجب انفعال شیعه در برابر مشکلات و حواله دادن شان به آینده ای نامعلوم شود. برعکس، شیعیان همواره با استمداد از آموزه های قرآنی که سرنوشت بشر را در دستانش معرفی می کند به اصلاح مشکلات خود پرداخته اند. بر همین اساس ظهور را فقط به معنای فرصتی برای رفع مشکلات شان نمی دانند و شمایل آن را زمانه ای برای به فعلیت رسیدن همه جنبه های انسانی و آسمانی وجود انسان به عنوان خلیفه الله در زمین ترسیم می کنند. جنبه هایی که حتی در پیشرفته ترین کشورها هم به منصه ظهور نرسیده است و زاییده عشق آدمی به آگاهى، زيبايى و نيكى است. ظرفیت های به فعلیت نرسیده جامعه بشری برای ایستادن در بالاترین نقطه کمال این حوزه های سه گانه خود دلیل این است که باید روزی حکومتی عادلانه بر جهان حاکم شود که آنها را برآورده سازد.
پاسخ تفصیلی:
شیعیان در طول تاریخ به عنوان جمعیتی رنج کشیده از فراز و نشیب های تاریخی و اجتماعی، همواره چشم امید به آخر الزمان و ظهور منجی خود را دارند؛ کسی که با آمدنش گره از کارهای آنها بگشاید و از مشکلات شان برهاند. این موضوع این سؤال را برای عده ای پدید آورده که آیا فلسفه انتظار شیعه برای ظهور واپسین امام خود، به گونه ای به مشکلات شان پيوند خورده است؟! يعنی آیا پیروان این مذهب برای اثبات لزوم ظهور و مهدویت، باید همیشه در مشکلاتی غرق شده باشند؟! آیا اگر آنها تلاش کنند وضعيت شان را روز به روز بهتر کنند، انتظارشان برای منجی آخرالزمان منتفی می شود؟! با توجه به این نکته، آیا جمعیت های دیگر که لزوما در جوامع و کشورهای شیعه زندگی نمی کنند و برخورداری بسیار بیشتری از رفاه مادی و اقتصادی و اجتماعی دارند، از لحاظ روانی نیازی به انتظار برای منجی ندارند؟! تعريف صحيح و فلسفه انتظار چيست؟
به نظر می آید چنین پرسشی بر دو پیش فرض مبتنی است:
1. مسلمانان شیعه در مواجهه با مشکلات و کاستی ها و معضلات اجتماعی و سیاسی علمی و فرهنگی خود به شکلی کاملا منفعلانه، دست روی دست می گذارند و برای رفع و دفع شان هیچ کاری نمی کنند و تنها برای تسلای خاطر خود، از میان رفتن آن مشکلات را به فردایی که منجی شان در آن ظهور می کنند ارجاع می دهند.
2. جوامع توسعه یافته که توانسته اند با تجربه و دانش بشری این معضلات را از میان بردارند و به رفاه و عدالت و آرامش برسند، هیچ مشکلی را به آینده حواله نمی دهند و از لحاظ ذهنی و روانی نیازی به انتظار کشیدن برای منجی ندارند.
اینها پیش فرض هایی هستند که حتی اگر از سوی این پرسش کنندگان مورد تصریح هم قرار نگیرند، اما خواه ناخواه در پشت سؤال شان مستتر است. به همین خاطر ما پاسخ به این پرسش را با بررسی و صحت سنجی همین پیش فرض ها شروع می کنیم.
منتظران انسان هایی منفعل نیستند
در رد پیش فرض اوّل می گوییم که شیعیان در کنار اینکه عمیقا اعتقاد دارند که راه حل اصلی و تام همه مشکلات بشر – از جمله کاستی ها و معضلات روزمره – در زمانه ظهور حضرت ولیعص(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست می آید، اما این گونه نیست که تا رسیدن آن زمان منفعلانه با مشکلات برخورد کند و دست روی دست بگذارند و هیچ کاری نکنند. شیعیان عمیقا به این کلام وحی در آیه 11 سوره رعد باور دارند که «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ (يقيناا خدا سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمى دهد مگر اينكه آنان خويشتن را تغيير دهند). علاوه بر آن از قرآن در سی و نهمین آیه سوره نجم این حقیقت را آموخته اند که (براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست)؛ «لَّيْسَ لِلْإِنسانِ إلَّامَا سَعى».
با برخورداری از چنین باورها و پشتوانه اعتقادی ای است که جامعه شیعه همواره روی پای خود ایستاده و تاریخ پر فراز و نشیب خویش نیز نشان می دهد که بسیاری از شیعیان بدون اینکه حل شدن مشکلات روزمره شان را بر فرا رسیدن آینده ای نامعلوم معلق کنند خود آستین را بالا زده و با استمداد از خداوندی که (ابا دارد از اینکه امور را از غیر اسباب طبیعی شان جریان دهد)؛ «أبِى اللّهُ أنْ يَجْرِىَ الأشيَاءَ إلَّا بِأَسبَابِهَا»(1)، اداره و تدبیر امور روزمره خود در جهان را بر اساس اسباب عادی و بر اساس جریان علت و معلولی و ارتباط و تأثیرهای آن علت ها و معلول ها بر یکدیگر پیش برده اند. بنابراین چنین انتظاری برای امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تخدیر کننده مردم نیست تا هیچ تدبیری برای آینده شان نیاندیشند.
انتظار فرج لزوما زاییده رنج های اجتمای نیست
در رد پیش فرض دوّم نیز می گوییم که تأمل در فطرت و هویت آدمی نشان می دهد که عشق و علاقه به ظهور یک منجی جهانی، نه احساسی پدید آمده از شکست ها و ناکامی ها، که برخاسته از اعماق وجود آدمی است و حتی در صورتی که چنین نابسامانی ها و کاستی هایی نیز وجود نداشت، باز هم انسان به انتظار آن مفهوم گم شده خود می نشست.
توضیح اینکه ايمان به ظهور مصلح جهانى و انتظار برای او، جزئى از «عشق به آگاهى»، «عشق به زيبايى» و «عشق به نيكى» است كه بدون چنان ظهورى اين عشق ها به ناكامى مى گرايد و به شكست محكوم مى شود. علاقه به تکامل در این سه بعد روحی انسان (آگاهی، زیبایی، نیکی) علاقه ای است اصیل، همیشگی و جاوادانی. یعنی تحت تأثیر عوامل اجتماعی و ورانی و وراثت نیست و اصل آن جزء بافت روانی انسان و بخشی از ابعاد اساسی روح اوست. به این دلیل که می بینیم هیچ جامعه و هیچ ملتی هرگز از این انگیزه ها تهی نبوده است. با این توضیحات می گوییم انتظار ظهور يک مصلح بزرگ جهانى که همه ظرفیت های جهان را برای پدید آمدن حداکثری آن آگاهی ها و زیبایی ها و نیکی ها به فعلیت برساند، آخرين نقطه اوج اين علاقه و تمایل به این احساسات است.
این روند و سیر طی شده از علایق به آن نقطه نهایی نیز مسأله پیچیده ای نیست. تأمل در هستی نشان می دهد که احساسات و دستگاه هايى كه در جسم و جان وجود دارد نمى تواند هماهنگ با مجموعه عالم هستى نباشد، زيرا همه جهان هستى يک واحد به هم پيوسته است و وجود ما نمى تواند از بقيه جهان جدا باشد. از اين به هم پيوستگى به خوبى مى توانيم نتيجه گيرى كنيم كه هر عشق و علاقه اصيلى در وجود ما هست دليل بر آن است كه «معشوق» و «هدف» آن نيز در جهان وجود دارد و اين عشق وسيله اى است كه ما را به او نزديک مى سازد. يعنى اگر تشنه مى شويم و عشق به آب داريم دليل بر آن است كه «آبى» وجود دارد كه دستگاه آفرينش تشنگى آن را در وجود ما قرار داده است و اگر علاقه اى به جنس مخالف داريم دليل بر وجود جنسى مخالف در بيرون ماست و اگر عشق به زيبايى و دانايى داريم دليل بر اين است كه زيبايى ها و دانايى هايى در جهان هستى وجود دارد.
بر همین منوال می گوییم که اگر انسان ها انتظار مصلح بزرگى را مى كشند كه جهان را پر از صلح و عدالت و نيكى و داد كند، دليل بر آن است كه چنان نقطه اوجى در تكامل جامعه انسانى امكان پذير و عملى است كه عشق و انتظارش در درون جان ماست. بر اساس این توضیحات مشخص می شود که بدون وارد کردن عناصری چون ناکامی ها و شکست و نابسامانی ها در استدلال برای ظهور مصلح جهانی، باز هم می توان براهین مستدل و مستحکم دیگری نیز برای آن موضوع اقامه کرد.(2)
در واقع انتظار ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظار رشد انسان و اخلاق و شأن انسان است، نه صرفا انتظاری برای برآورده شدن نیازهای مادی او. آیا کشورهای پیشرفته ای که در ظاهر امکانات رفاهی و تکنولوژیک بیشتری در مقایسه با کشورهای در حال توسعه دارند، از مشکلات روانی و خانوادگی و اجتماعی رنج نمی برند؟ بسیاری از اندیشمندان غربی خود معترف اند که همه آن امکانات تکنولوژیک نتوانسته به مددشان بیاید تا از معضلاتی هم چون افسردگی های منجر به خودکشی، تجاوز، تنهایی و... نجات بیابند. آیا همه این مشکلات معلول گم کردگی هدف و بی هویتی آنها نیست؟
بر این اساس است که ما می گوییم انتظار ظهور نه صرفا راه فراری از مشکلات و شکست های مادی که در درجه اول انتظار پیاده شدن نسخه اصیل و کامل دین خدا به عنوان تنها راه انسان هاست. همان دینی که خداوند در آیه 9 سوره صف، خبر از فرستادن آن برای بشر داده است: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ (او كسى است كه رسول خدا را به هدايت و دين حق فرستاد تا [همه دین را ظاهر کند] آن را بر همه اديان غلبه دهد هر چند كه مشركين كراهت داشته باشند).
منتظران واقعی ظهور می خواهند در زمانه ای زندگی کنند که به واسطه حضور حضرت ولیعصر(عجل الله فرجه الشریف) همه پرده های جهل و معصیت و غفلت از روی عقل ها و فطرت های آدمی کناری زده شود تا انسان بر سر میثاق اصلی خود در عبودیت پروردگار بازگردد؛ همان جا که در آیه 172 سوره اعراف می خوانیم: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی»؛ (پس به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری). واضح است که چنین آروزها و تمناهایی هیچ ارتباطی به شکست ها و نابسامانی های و کاستی های زندگی آدمی ندارد و حتی انسان های برخوردار از بالاترین امکانات مادی نیز آرزوی حضور در چنین شرایطی را داشته باشند.
بعداز بررسی پیش فرض های مطرح شده در ابتدای بحث، شایسته است معنای حقیقی «انتظار» و تمنای ظهور حکومت جهانی آخرالزمان و مهم ترین آثار مثبت فردی و اجتماعی آن را نیز به اجمال، مورد اشاره قرار دهیم:
مفهوم انتظار؟
«انتظار» يا «آينده نگرى» به حالت كسى گفته مى شود كه از وضع موجود ناراحت است و براى ايجاد وضع بهترى تلاش مى كند. فى المثل بيمارى كه انتظار بهبودى مى كشد و پدرى كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيمارى و فراق فرزند ناراحتند و براى وضع بهترى مى كوشند. پس دو مفهوم «بيگانگى با وضع موجود» و «تلاش براى وضع بهتر» از مؤلفه های اصلی مفهوم انتظارند. بر این اساس می گوییم مسئله انتظار حكومت حق و عدالت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قيام مصلح جهانى در واقع مركب از دو عنصر است: عنصر «نفى» و عنصر «اثبات»؛ عنصر نفى همان بيگانگى با وضع موجود، و عنصر اثبات خواهان وضع بهترى بودن است.
اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول كند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد که عبارت اند از: ترك هرگونه همكارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد، و حتى مبارزه و درگيرى با آنها از يك سو، و خودسازى و خوديارى و جلب آمادگى هاى جسمى و روحى ومادى و معنوى براى شكل گرفتن آن حكومت واحد جهانى و مردمى، از سوى ديگر. خوب كه دقت كنيم مى بينيم هر دو قسمت آن كاملا سازنده و عامل تحرك و آگاهى و بيدارى است نه مایه تخدیر و خودفریبی.(3)
انتظار؛ يعنى آماده باش كامل
مفهوم حقیقی انتظار اگر درست مورد تأمل قرار گیرد می تواند سرچشمه بسیاری از برکات فردی و اجتماعی باشد که مهم ترین آنها آمادگی و تلاش برای رهایی از بند پلیدی و ستم و برپایی مقدمات خیرخواهی عمومی برای همگان است. منتظر واقعی همیشه با خود این نجوا را دارد که من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممكن است در انتظار كسى باشم كه طعمه شمشيرش خون ستمگران است؟ من اگر آلوده و ناپاكم چگونه مى توانم، منتظر انقلابى باشم كه شعله اولش دامان آلودگان را مى گيرد؟ آنها كه انتظار قيام يك مصلح بزرگ جهانى را مى كشند در واقع انتظار انقلاب و دگرگونى و تحولى را دارند كه وسيع ترين و اساسى ترين انقلاب هاى انسانى در طول تاريخ بشر است. انقلابى كه برخلاف انقلاب هاى اصلاحى پيشين جنبه منطقه اى نداشته و نه اختصاص به يك جنبه از جنبه هاى مختلف زندگى دارد بلكه علاوه بر اين كه عمومى و همگانى است تمام شئون و جوانب زندگى انسان ها را شامل مى شود، انقلابى است سياسى و فرهنگى و اقتصادى و اخلاقى. آيا به راستى آن چنان كه ادعا می شود، چنین انتظاری جنبه تخديرى دارد يا سازنده و حركت آفرين و اصلاح گر است؟(4)
خودسازى فردى و انتظار
آخرالزمان و پدید آمدن تحولی بنیادین در پهنه جهان، قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى است كه بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را در جهان به دوش بكشند و اين در درجه اوّل محتاج به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن آن برنامه عظيم است. تنگ نظرى ها، كوته بينى ها، كج فكرى ها، حسادت ها، اختلافات كودكانه و نابخردانه و به طور كلى هرگونه نفاق و پراكندگى با موقعيت منتظران واقعى سازگار نيست. نكته مهم اين جاست كه منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد، بايد حتما در صف اصلاح طلبان قرار گيرد. ايمان به نتايج و عاقبت اين تحول هرگز به او اجازه نمى دهد كه در صف مخالفان باشد و قرارگرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن اعمالى پاك و روحى پاك تر و برخوردارى از شهامت و آگاهى كافى است.
من اگر فاسد و نادرستم چگونه مى توانم در انتظار نظامى كه افراد فاسد و نادرست در آن هيچ گونه نقشى ندارند، بلكه مطرود و منفور خواهند بود روزشمارى كنم. اصلاح تمام جهان و پايان دادن به همه مظالم و نابسامانى ها كار ساده اى نمى تواند باشد. آماده باش براى چنين هدف بزرگى بايد متناسب با آن باشد يعنى بايد به وسعت و عمق آن باشد. براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى مردانى بسيار بزرگ و مصمم و بسيار نيرومند و شكست ناپذير، فوق العاده، پاك و بلندنظر، كاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است و خودسازى براى چنين هدفى مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاى اخلاقى و فكرى و اجتماعى است، اين است معناى انتظار واقعى، آيا كسى مى تواند بگويد چنين انتظارى سازنده نيست؟ آيا اين انتظار براى تصفيه روح و فكر و شستشوى جسم و جان از لوث آلودگى ها كافى نيست؟(5)
خوديارى هاى اجتماعى و انتظار
منتظران راستين وظيفه دارند تنها به خويش نپردازند بلكه مراقب حال يكديگر باشند وعلاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران نيز بكوشند. زيرا برنامه عظيم و سنگينى كه انتظارش را مى كشند يك برنامه فردى نيست. برنامه اى است كه تمام عناصر تحول، بايد در آن شركت جويد بايد كار به صورت دسته جمعى و همگانى باشد. كوشش ها و تلاش ها بايد هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد كه انتظار آن را دارند. در يك ميدان وسيع مبارزه دسته جمعى، هيچ فردى نمى تواند از حال دیگران غافل بماند، بلكه موظف است هر نقطه ضعفى را در هر كجا ببيند اصلاح كند، و هر موضع آسيب پذيرى را ترميم نمايد و هر قسمت ضعيف و ناتوانى را تقويت كند، زيرا بدون شركت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزين، پياده كردن چنان برنامه اى امكان پذير نيست. بنابراين منتظران واقعى علاوه بر اين كه به اصلاح خويش مى كوشند وظيفه خود مى دانند كه ديگران را نيز اصلاح كنند. اين است اثر سازنده ديگرى براى انتظار قيام يك مصلح جهانى.(6)
جمع بندی
بعداز بیان همه این مطالب و در جمع بندی می پرسیم آيا ايمان به ظهور منجی آخر الزمان واقعا انسان را آن سان در افكار رويايى فرو مى برد كه از وضع موجود خود غافل مى گردد، و تسليم هرگونه شرايطى مى كند و يا اين كه به راستى اين عقيده يك نوع دعوت به قيام و سازندگى فرد و اجتماع است؟ آيا ايجاد تحرك مى كند يا ركود؟ آيا مسئوليت آفرين است يا مايه فرار از زير بار مسئوليت ها؟ بالاخره آيا مخدر است يا بيداركننده؟(7) نگاهی به وضعیت تاریخی شیعیان در دوران بعداز غیبت و قیام های ظلم ستیزانه شان مانند قیام سربداران، قیام مشعشعیان، قیام و شکل گیری حکومت صفوی و از همه مهم تر انقلاب اسلامی مردم مسلمان ایران در سال 1357، نمونه های عینی ابطال کننده ادعای مطرح شده در صدر این بحث است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.